بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۶۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۰از ۹۷۳ رأی
۴٫۰
(۹۷۳)
اگر نیمه دیگر افسانه تو باشد، در هر شرایطی به تو می‌پیوندد
Madii
«هنگامی‌که عاشقیم، پدیده‌ها را با مفاهیم بیش‌تری می‌بینیم.»
Madii
در این حال و هوا می‌دید که انتخاب چه کار شاق و مهمی است و تصمیم گرفتن چقدر مشکل؛ چون می‌دانست که تصمیمات فقط معرّف آغاز کارند، نه انجام آن.
Madii
«اعتماد بی‌حساب ملال‌آور است و بی‌شناخت به آب زدن هم غم‌آور
Madii
گاهی وقت‌ها، در فاصله چشم‌به‌هم‌زدنی، رویدادهایی خارج از توان عینی و ذهنی روی می‌دهند که انسان، به هیچ‌وجه، قادر به درک و پی‌گیری آن‌ها نیست.
Madii
تنها یک چیز است که دسترسی به امید را غیرممکن می‌سازد، ترس از باخت`.»
Nika
«در جهان، همه‌چیز در جهت تکامل پیش می‌رود. برای آن‌هایی که واقفند طلا، فلزی است که بیش از هر فلز دیگر تکامل یافته و پاک شده است، علت آن را از من نپرس، نمی‌دانم، فقط می‌دانم آنچه را که سنت می‌آموزد همیشه درست است و عین حقیقت است. این انسان‌ها هستند که یاد نگرفته‌اند تا گفتار دانایان و اندیشمردان را آگاهانه و دقیق تعبیر و تفسیر کنند و... بدین‌سان است که طلا به جای این‌که نماد تکامل باشد، نشان و انگیزه جنگ شد.»
Nika
«چشم‌ها آینه روحند و نگاه نشان‌دهنده نیروی لایزال آن.»
Nika
«وقتی گنج بزرگی را زیر چشم داریم، هرگز آن را نمی‌بینیم، می‌دانی برای چه؟ برای این‌که انسان افسانه گنج` را باور ندارد.»
Nika
به کیمیاگر گفت: «قلب من از رنج` می‌ترسد.» «به او بگو که ترس از رنج` بدتر از خود رنج` است. «هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد، چون آرزوها بی‌پایان و دور از دسترسند و راه، راه دشواری است. همت می‌خواهد و تلاش و هر لحظه آن می‌تواند لحظه پایانی باشد. لحظه دیدار با خدا یا لحظه پیوستن به ابدیت... .»
Nika
«مردن، مردن است، چه فردا، چه هر روز... و هر روز آغازی است برای زندگی و انجامی است برای مرگ.»
Nika
هر رویداد می‌تواند هم از مرگ بگوید و هم از «زندگی».
Nika
نه در گذشته زندگی می‌کنم و نه از آینده باخبرم. آنچه دارم، همین لحظه است، و همین لحظه برای من عین زندگی است، بنابراین باید از آن استفاده کنم، چون فقط در این لحظه است که خود را زنده می‌بینم. و تو، تو هم اگر بتوانی در حال باقی بمانی، و در حال زندگی کنی، باید یقین داشته باشی: «زنده هستی و شاد و فارغ از زحمت، «زنده هستی و شاکر از رحمت «صحرا را می‌بینی... که لبریز از زندگی است و آسمان پر از ستاره است، اگر جنگجویان را می‌بینی که می‌جنگند، همه و همه معرف یک چیزند، و آن این‌که پدیده‌ای خاص درصدد توجیه وضع عینی انسان است، انسانی که می‌اندیشد کی و چگونه از زندگی بهره گیرد، اگر حال را از دست بدهد بازنده است، ولی اگر در حال زندگی کند می‌فهمد که زندگی یک کاروان شادی است، یک جشن و پایکوبی است، یک سرور همیشگی است. «می‌فهمد که انسان تنها در لحظه` است که زندگی می‌کند و خود را زنده می‌بیند.»
Nika
هر انسانی قادر است به آنچه می‌خواهد و نیازمندش است برسد.` «ما... از آن می‌ترسیم که داشته‌هایمان را از دست بدهیم، رسم و رسوم خود را، آداب و سنت خود را و... زندگی را... . «و وقتی در می‌یابیم که افسانه زندگی ما و افسانه دنیا را فقط یک دست نوشته است، آن‌گاه ترسمان، فروکش می‌کند و از بین می‌رود.»
Nika
حالا به کاری مشغولم، که می‌توانستم از ده سال پیش هم شروع کنم. به هر صورت، خوشحالم که برای رسیدن به چنین روزی، بیست سال دیگر منتظر نشدم.»
فاطمه بانو
«هنگامی‌که عاشقیم، پدیده‌ها را با مفاهیم بیش‌تری می‌بینیم.»
قاصدک
و فکر کرد: «خدا صحرا را آفرید تا انسان از دیدن سایه نخل‌ها شاد شود.»
قاصدک
«صحرا را می‌بینی... که لبریز از زندگی است و آسمان پر از ستاره است، اگر جنگجویان را می‌بینی که می‌جنگند، همه و همه معرف یک چیزند، و آن این‌که پدیده‌ای خاص درصدد توجیه وضع عینی انسان است، انسانی که می‌اندیشد کی و چگونه از زندگی بهره گیرد، اگر حال را از دست بدهد بازنده است، ولی اگر در حال زندگی کند می‌فهمد که زندگی یک کاروان شادی است، یک جشن و پایکوبی است، یک سرور همیشگی است. «می‌فهمد که انسان تنها در لحظه` است که زندگی می‌کند و خود را زنده می‌بیند.»
قاصدک
آری جریان او را به مقصدی مبهم هدایت می‌کند... به افقی ناشناخته! جوان، برای این‌که دلایلش را توجیه کند، فکر کرد و گفت: «مثلاً خود من، وقتی درصدد جستجوی گنجم برآمدم، هرگز فکر نمی‌کردم که باید در یک بلورفروشی کریستال هم کار کنم.» یا... «به همان ترتیب، شاید برنامه حرکت و سفر این کاروان هم دقیقا منطبق با خواست و تصمیم من باشد ولی مسیر، با توجه به اتفاقات غیرمترقبه، کماکان پوشیده و رازگونه خواهد ماند و معلوم نیست مرا به کجا خواهد برد...»
قاصدک
«همیشه به یاد داشته باش که خواستن از دانستن جدا نیست پس باید بدانی که چه می‌خواهی.»
قاصدک

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰
۲۰%
تومان