بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۲۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۰از ۹۷۱ رأی
۴٫۰
(۹۷۱)
«وقتی گنج بزرگی را زیر چشم داریم، هرگز آن را نمی‌بینیم، می‌دانی برای چه؟ برای این‌که انسان افسانه گنج` را باور ندارد.»
نفیسه
«همیشه آغاز یک تلاش، با شانس مبتدیان` همراه است. و پایان آن با سختکوشی و مقاومت فاتحان.»
نفیسه
«چه کاری باید بکنی و چه کسی باید باشی.
کاربر ۳۵۱۵۹۸۰
ترس از رنج` بدتر از خود رنج` است
Anahita Jafarzadeh
«چیزی نگو، دوست داریم برای این‌که دوست داشته باشیم، هیچ‌گاه، هیچ دلیلی برای دوست داشتن نبوده و نیست.»
Anahita Jafarzadeh
«همیشه به یاد داشته باش که خواستن از دانستن جدا نیست پس باید بدانی که چه می‌خواهی.»
Anahita Jafarzadeh
تپه‌های شنی با وزش باد جابجا می‌شوند ولی صحرا همیشه صحرا باقی می‌ماند، و همین است افسانه عشق ما.»
hosseini
چیزهای ساده با وجود سادگی‌هایشان، رویدادهای شگفت‌انگیزی هستند. فقط متفکران و عالمان هستند که آن‌ها را می‌بینند و به بررسی می‌گذارند
فائزه🌱
بهتر است در زندگی یاد بگیری که هر چیز و هر کاری قیمتی دارد و این درسی است که جویندگان راستی سعی می‌کنند بیاموزند.»
Mahdieh
هیچ‌وقت نخواهد فهمید که همیشه امکان این‌که آدم بتواند رؤیایش را تحقق بخشد، وجود دارد.»
Mahdieh
پیرمرد ادامه داد: «این کتاب، تقریبا مثل همه کتاب‌ها، از چیزهای مشابهی حرف می‌زند. از عدم توانایی انسان‌ها در انتخاب سرنوشت خود می‌گوید و در خاتمه، اجازه می‌دهد بزرگ‌ترین فریب دنیا را باور کنیم.» جوان، متعجب پرسید: «بزرگ‌ترین فریب دنیا دیگر چیست؟» «این‌که در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست می‌دهیم و تصور می‌کنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است، همین نکته، بزرگ‌ترین فریب دنیاست.»
Mahdieh
ما قلب‌ها، از ترس می‌میریم اگر ببینیم، عشقی که می‌توانست شادی‌آفرین باشد و با زیبایی‌ها همراه گردد، برای همیشه در زمان مدفون گردیده است.
Madii
«هرچه انسان به آرزویش نزدیک‌تر شود، حدیث خویش را دلیل واقعی‌تری برای زندگی می‌یابد.»
Madii
«زمانی که با همه وجود خود، حقیقتا آرزویی داشتی، کل کائنات به نحوی عمل می‌کند که تو بتوانی به آرزوی خود برسی...»
Madii
«چگونه می‌توان خدا را با رفتن به کنیسه و کلیسا شناخت؟» درحالی‌که وظیفه ما، کامل کردن ذهنیات است تا از طریق عینیات به «او» برسیم.
A.A.Gh.1998
«یکی از زائران، پینه‌دوزی بود که کفش‌های این و آن را تعمیر می‌کرد. به من گفت: برای رفتن به مکه یک سال تمام در صحرا راه رفتم، ولی خسته نشدم، برعکس، این‌جا در طنجه، وقتی برای خریدن مقداری چرم، از خانه خود فقط چند قدم دور می‌شوم احساس خستگی و کوفتگی می‌کنم.`»
قاصدک
نیکبختی هشیار بودن در وقت دیدن زیبایی‌های اغواکننده جهان است، بی‌آن‌که قطره روغن درون قاشق از یاد برود.`»
قاصدک
آن‌ها خود را در آزمایشگاهشان زندانی می‌کردند و سعی داشتند مثل طلا پاک شوند، منزه شوند و به تکامل برسند و... به کیمیا` رسیدند، چون می‌دانستند اگر پدیده‌ای در حال تکامل و تغییر باشد، همه آنچه را که در اطراف خود دارد به تبعیت، متغیر و متکامل می‌شوند. گروه دیگری هم برحسب تصادف به کیمیا رسیدند، و آن هدیه‌ای از روح تکامل یافته آنان بود. تعداد آن‌ها ناچیز است و غالبا به حساب گرفته نمی‌شوند. بالاخره، گروه سومی هم فقط در جستجوی طلا بودند که هرگز به اسرار آن نرسیدند و راز آن را کشف نکردند. چون، فراموش کرده بودند که سرب و مس و آهن هم در حدیث خویش` زندگی می‌کنند، و کسی که در حدیث دیگران کنجکاوی کند، هرگز موفق نمی‌شود حدیث خویش` را بشناسد.»
B.A.H.A.R
به روایت ساربان اندیشید که می‌گفت: «حوصله کن، زمانی که گرسنه‌ای خود را سیر کن. شتاب مکن، زمانی که نیاز به تحرک داری، حرکت کن.»
B.A.H.A.R
بار دیگر به خود گفت: «کم‌حوصله و پرشتاب مباش.»
B.A.H.A.R

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰
۲۰%
تومان