بریدههایی از کتاب کیمیاگر
۴٫۰
(۹۷۱)
همیشه امکان اینکه آدم بتواند رؤیایش را تحقق بخشد، وجود دارد.»
me
جوان، متعجب پرسید: «بزرگترین فریب دنیا دیگر چیست؟»
«اینکه در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست میدهیم و تصور میکنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است، همین نکته، بزرگترین فریب دنیاست.»
me
درحالیکه به تولد خورشید خیره شده بود از خودش پرسید: «چگونه میتوان خدا را با رفتن به کنیسه و کلیسا شناخت؟»
mobina
«این پاداش، بالاتر از خدمت ناچیز من نسبت به زائران است و این اوست که چنین نیرویی به من ارزانی داشت. به اوست که باید سپاس گذاشت.»
«آنچه گفتی حقیقت است ولی زندگی قادر است سخنانت را بشنود و آنگاه ممکن است سهم تو به قدر قناعت کم شود.»
mo42
«عشق نیرویی است که جان جهان` را تعبیر میدهد و مفهومی است که جان جهان` را تعبیر میکند.
«وقتی که من برای اولین بار عشق را شناختم، تصور داشتم که آن خود به تنهایی کامل است. ولی دریافتم که انعکاس و برگردانی است از همه آنچه آفریده شده است.
«پس آن را پدیدهای دیدم با شوریدگیها، شیفتگیها، نگرانیها، اضطرابها، کوششها و کششهایش... این ما هستیم که جان جهان` را با اعمال خود تغذیه میکنیم، و زمین که در روی آن زندگی میکنیم میتواند بهتر یا بدتر شود، اگر ما بهتر یا بدتر شویم... و همین جاست که حضور عشق را میبینیم چون وقتیکه عاشق هستیم... برای عشق خود، مایلیم که بهتر شویم و به کمال برسیم.»
mo42
«اگر زمانی از خود هیولایی بسازم و به جانشان بیفتم و یکی یکیشان را بکشم تا تمامی گله از بین برود، آنها نه چیزی میفهمند و نه چیزی میگویند، از شعور غریزی خود دست کشیدهاند، خودشان را به من سپردهاند و به من اعتماد کردهاند، البته علتش معلوم است.
«این منم که آنها را به چراگاه میبرم.»
ali osso
جوان گفت: «تو عالمی، همهچیز را از راه دور میبینی، ولی عشق را نمیشناسی اگر ششمین روز آفرینش نبود، آدم وجود نداشت. آبی از آسیاب نمیافتاد، مس همیشه مس بود و سرب هم سرب و در نتیجه، هر پدیدهای فقط با حدیث خویش` بود و با آن زندگی میکرد. درست است که هرکس یا هر چیز با حدیث خویش` است ولی باید دانسته شود که حدیث خویش` هم پدیدهای است که روزی به پایان خود میرسد و در آن روز لازم است که آن کس یا آن چیز بدل به کس یا چیز والاتری شود. در این صورت دیده میشود که شکل جدیدی از حدیث خویش` که پاک است و منزه، در صفحه روزگار نقش میگیرد و به جان جهان `میرسد و آن هم به نوبه، که وارسته است و والا، نیک است و پرهیزکار رو به سوی پدید آورنده یکتا` داشته تا به او برسد، در او بیامیزد و با او یکی شود.»
mo42
زمانی که واقعا خواستار چیزی هستی، باید بدانی که این خواسته در ضمیر جهان متولد شده است و تو، فقط مأمور انجام دادنش بر روی زمین هستی. حتی اگر فقط هوس سفر کردن باشد یا ازدواج با دختر یک بازرگان... یا جستجوی گنج. روح دنیا از خوشبختی یا بدبختی هوس یا حسادت مردم انباشته است. هیچ نیست مگر یک چیز: تکمیل حدیث خویش` که آنهم، تنها اجبار انسانهاست. وقتی خواستار چیزی هستی، همه جهان در تکاپوی آن است که تو به خواستهات برسی.»
mo42
از این فکر خود کمی لرزید و از احساس ناشناختهای که در او نطفه بسته، جوانه زده و در حال رشد بود ترسید. احساسی که در او قوت میگرفت و بارور میشد، خود را آماده فراگیری زبان واحد و بیان بدون کلام کائنات میدید، احساس ناشناختهای که او را قادر میساخت گذشته یا آینده آدمها را هم بشناسد، احساس مبهم و غریبی که مادرش بارها و بارها از آن سخن گفته بود.
فکر میکرد که این احساس مبهم، باید عبور سریع روح از جریان مادّی زندگی باشد. جریانی که در بطن خود، افسانه زندگی همه انسانها را چنان در برمیگیرد که از مجموعشان به یک حقیقت میرسد.
از آنجا که عناصر، مظهر یا جزئی از آن حقیقت هستند، در نتیجه «انسان جزء» هم بخشی از افسانهای خواهد بود که از قبل دیده و نوشته شده است. بدینسان میتوانیم در بطن باشیم و از متن آگاه شویم.
به دنبال این افکار به یاد بلورفروش افتاد و گفت: «مکتوب.»
mo42
همیشه در دنیا کسی در انتظار دیگری است، چه در عمق دشتهای اندلس، چه در گستره صحرای پرسکوت و چه در دل شبهای پر تب و تاب.
وقتی «او» به «دیگری» میرسد، و دو نگاه بههم مینشیند، همه لحظات گذشته و همه رؤیاهای آینده رنگ میبازند و کمنور میشوند. فقط «آن لحظه» باقی میماند، لحظهای که گویای «حال» است و بازگوی واقعیتی، که گویی نگاهی، همه آن را از پیش دید و دستی همه آن را از پیش نوشت. همان دستی که عشق را پدید آورد و عشق بزرگ را در دل نیمه دیگر انسانی جای داد که تلاش میکند، فکر میکند، استراحت میکند، و زیر آفتاب به جستجوی گنج خود میرود. چه، اگر چنین نبود، رؤیاهای موجودی به نام انسان، مفهومی نداشت.
Narges Ebad
«فهمیدم که دنیا، یک روح دارد. یک جان که کیمیاگران به آن جان جهان` یا روح دنیا میگویند و اگر کسی بتواند به راز آن پی ببرد و درکش کند، خواهد توانست اسرار بیان بدون کلام` جهان و آنچه در اوست را بشناسد. فهمیدم که بسیاری از کیمیاگران با حدیث خویش` زندگی میکردند و بالاخره موفق شدند راز جان جهان` را کشف کنند، سرّ کیمیا` را بفهمند و به اکسیر حیات` برسند. ضمنا فهمیدم که برای فهم مسائل و مبهمات آنچنانی، ضرورتی نداشت که اهل دانش به خود زحمت بدهد و پای پیهسوزشان بنشیند تا بر روی زمرد یا به قول شما لوح زمرد` مطالب اسرارآمیز بنویسد و از مجموعه آن کلاف سردرگمی بسازد که خود هم در وقت مراجعه به آن به تعبیر و تفسیر نیاز داشته باشد.»
Narges Ebad
کاسبی در فروشگاه رسید. رو کرد به جوان و گفت: «اینجاست که علت غایی یا مبدأ، همهچیز را به حرکت وا میدارد. پدیدهای که در کیمیاگری به عنوان جان جهان` یا روان دنیا` شناخته میشود. وقتیکه انسان با همه وجود خود به چیزی تمایل دارد، در حقیقت میخواهد به جان جهان نزدیک شود و میکوشد تمایلات خود را از قوه به فعل درآورد. در این مرحله، نیرویی که ظاهر میشود یک نیروی مثبت است که در کنار خواسته قرار میگیرد.»
و گفت: «این پدیده امتیازی برای انسانها نیست، چه، همه عناصر دیگر که بر رویه ظاهری زمین دیده میشوند دارای روان یا جان هستند؛ از آب و باد و آتش گرفته تا عناصر معدنی، عناصر گیاهی، عناصر حیوانی یا حتی یک اندیشه، همه و همه روان دارند. آنچه در پایین یا بالای رویه ظاهری زمین قرار گرفته است هیچگاه ثابت نبوده و در تغییر است، چون زمین هم یک پدیده زنده است و دارای روان. بنابراین ما جزیی از این روان هستیم، اما غالبا نمیدانیم که روان دنیا به نفع ما در حرکت است...
Narges Ebad
هیچ قلبی نیست که در پی آرزوهایش باشد ولی رنج نبرد، چون آرزوها بیپایان و دور از دسترسند و راه، راه دشواری است.
پویا پانا
میشها هم موضوع خاص و بسیار مهمی را به من آموختند؛ اینکه در جهان «بیان» بدون «کلامی» وجود دارد که به وسیله آن همهچیز ممکن و قابل فهم میشود.
پویا پانا
آنچه مردان را بیشتر فریفته و جذب میکند، زیبایی است.
پویا پانا
هرکس در پی رؤیایی است و رؤیاها شبیه یکدیگر نیستند.
پویا پانا
بهتر است، گاهی وقتها، آدم با میشها زندگی کند چون هم ساکتند و هم از پیدا کردن آب و خوراک راضیاند.
پویا پانا
چیزهای ساده با وجود سادگیهایشان، رویدادهای شگفتانگیزی هستند. فقط متفکران و عالمان هستند که آنها را میبینند و به بررسی میگذارند.
پویا پانا
«دنیا، گسترده و شگفت، بیانتها و شگرف است.»
پویا پانا
چه رؤیای وسوسهانگیزی است رؤیای سفر کردن...
پویا پانا
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰۲۰%
تومان