بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۵۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۰از ۹۷۳ رأی
۴٫۰
(۹۷۳)
«صحرا را می‌بینی... که لبریز از زندگی است و آسمان پر از ستاره است، اگر جنگجویان را می‌بینی که می‌جنگند، همه و همه معرف یک چیزند، و آن این‌که پدیده‌ای خاص درصدد توجیه وضع عینی انسان است، انسانی که می‌اندیشد کی و چگونه از زندگی بهره گیرد، اگر حال را از دست بدهد بازنده است، ولی اگر در حال زندگی کند می‌فهمد که زندگی یک کاروان شادی است، یک جشن و پایکوبی است، یک سرور همیشگی است.
yasinds
«صحرا را می‌بینی... که لبریز از زندگی است و آسمان پر از ستاره است، اگر جنگجویان را می‌بینی که می‌جنگند، همه و همه معرف یک چیزند، و آن این‌که پدیده‌ای خاص درصدد توجیه وضع عینی انسان است، انسانی که می‌اندیشد کی و چگونه از زندگی بهره گیرد، اگر حال را از دست بدهد بازنده است، ولی اگر در حال زندگی کند می‌فهمد که زندگی یک کاروان شادی است، یک جشن و پایکوبی است، یک سرور همیشگی است.
yasinds
«این خواست تقدیر است و بر آن گردن می‌نهم. نه در گذشته زندگی می‌کنم و نه از آینده باخبرم. آنچه دارم، همین لحظه است، و همین لحظه برای من عین زندگی است، بنابراین باید از آن استفاده کنم، چون فقط در این لحظه است که خود را زنده می‌بینم. و تو، تو هم اگر بتوانی در حال باقی بمانی، و در حال زندگی کنی، باید یقین داشته باشی: «زنده هستی و شاد و فارغ از زحمت، «زنده هستی و شاکر از رحمت
yasinds
«وقتی چیزی می‌خورم، به هیچ‌چیز و به هیچ‌کس فکر نمی‌کنم، مگر به خوردن. وقتی هم حرکت می‌کنم و راه می‌روم، آن هم برای حرکت است و راه رفتن نه چیز دیگر، و این چنین است که خود را زنده` می‌بینم.
yasinds
«هر کس به اقتضای عادت خود موضوعی می‌آموزد. عادت او که عادت من نیست، اگر رسم و رسوم و نحوه فراگیری من مقبول او نیست، شیوه او نیز مرا راضی نخواهد کرد.
yasinds
«فهمیدم که دنیا، یک روح دارد. یک جان که کیمیاگران به آن جان جهان` یا روح دنیا می‌گویند و اگر کسی بتواند به راز آن پی ببرد و درکش کند، خواهد توانست اسرار بیان بدون کلام` جهان و آنچه در اوست را بشناسد. فهمیدم که بسیاری از کیمیاگران با حدیث خویش` زندگی می‌کردند و بالاخره موفق شدند راز جان جهان` را کشف کنند، سرّ کیمیا` را بفهمند و به اکسیر حیات` برسند. ضمنا فهمیدم که برای فهم مسائل و مبهمات آن‌چنانی، ضرورتی نداشت که اهل دانش به خود زحمت بدهد و پای پیه‌سوزشان بنشیند تا بر روی زمرد یا به قول شما لوح زمرد` مطالب اسرارآمیز بنویسد و از مجموعه آن کلاف سردرگمی بسازد که خود هم در وقت مراجعه به آن به تعبیر و تفسیر نیاز داشته باشد.»
yasinds
همه پدیده‌ها مظهری از یک واقعیت هستند.
yasinds
«بالاخره توانستم حرکت کاروان را هنگام عبور از صحرا ببینم و دریابم که کاروان و صحرا دارای بیان مشترکند، به همین دلیل یکی عبور دیگری را ممکن می‌سازد. یا یکی حرکت و قدم‌های دیگری را روی خود حس می‌کند و وقتی احساس یکی با حرکت دیگری هم‌آهنگ شد، آن‌گاه کاروان به آبادی خواهد رسید. ولی اگر یکی از ما، با وجود همه جسارت و اراده، این بیان متفاوت را درک نکند، همان روزهای آغازین خواهد مرد.»
yasinds
و گفت: «این پدیده امتیازی برای انسان‌ها نیست، چه، همه عناصر دیگر که بر رویه ظاهری زمین دیده می‌شوند دارای روان یا جان هستند؛ از آب و باد و آتش گرفته تا عناصر معدنی، عناصر گیاهی، عناصر حیوانی یا حتی یک اندیشه، همه و همه روان دارند. آنچه در پایین یا بالای رویه ظاهری زمین قرار گرفته است هیچ‌گاه ثابت نبوده و در تغییر است، چون زمین هم یک پدیده زنده است و دارای روان. بنابراین ما جزیی از این روان هستیم، اما غالبا نمی‌دانیم که روان دنیا به نفع ما در حرکت است... فراموش نکن که در فروشگاه، تمام ظروف کریستال برای موفقیت تو، با تو همکاری داشتند.»
yasinds
«این‌جاست که علت غایی یا مبدأ، همه‌چیز را به حرکت وا می‌دارد. پدیده‌ای که در کیمیاگری به عنوان جان جهان` یا روان دنیا` شناخته می‌شود. وقتی‌که انسان با همه وجود خود به چیزی تمایل دارد، در حقیقت می‌خواهد به جان جهان نزدیک شود و می‌کوشد تمایلات خود را از قوه به فعل درآورد. در این مرحله، نیرویی که ظاهر می‌شود یک نیروی مثبت است که در کنار خواسته قرار می‌گیرد.»
yasinds
«مسئول راهداری صحرا در شرایطی است که نمی‌تواند برگردد. وقتی که نگاه به عقب غیرممکن باشد، چاره‌ای بهتر از پیشروی وجود ندارد. و در این شرایط خطرناک، آنچه باقی می‌ماند این است که همه به اللّه توکل کنیم.»
yasinds
«ما... از آن می‌ترسیم که داشته‌هایمان را از دست بدهیم، رسم و رسوم خود را، آداب و سنت خود را و... زندگی را... . «و وقتی در می‌یابیم که افسانه زندگی ما و افسانه دنیا را فقط یک دست نوشته است، آن‌گاه ترسمان، فروکش می‌کند و از بین می‌رود.»
yasinds
«با این وجود توانستم همیشه، گفته اللّه را به یاد داشته باشم که هیچ‌کس از آینده مبهم وحشت نکند. هر انسانی قادر است به آنچه می‌خواهد و نیازمندش است برسد.`
yasinds
ولی، همانند خرافاتی‌ها، تصور می‌کرد هر وقت کتاب را در دست می‌گرفت که بخواند، گویی با یک شخص مهم برخورد نموده است.
yasinds
آن‌جا که عناصر، مظهر یا جزئی از آن حقیقت هستند، در نتیجه «انسان جزء» هم بخشی از افسانه‌ای خواهد بود که از قبل دیده و نوشته شده است. بدین‌سان می‌توانیم در بطن باشیم و از متن آگاه شویم.
yasinds
باد آرام نمی‌گرفت، و او هم از اندیشه.
yasinds
غروب یک روز ساربانی گفت: «من از این دشت‌های گسترده شنی بارها و بارها گذر کرده‌ام، ولی صحرا بسیار وسیع است، افق‌ها بسیار دور، انسان در مقابل آن خود را ذره‌ای می‌بیند ناچیز، کوچک و ناگزیر از سکوت و... همواره در سکوت خود فرو می‌رود.»
yasinds
«همه‌چیز در زندگی روزمره نشانه است... در آغاز آفرینش، کائنات را زبانی بود قابل فهم برای همه ولی انسان طی هزاره‌ها، به مرور فراموشش کرد. البته هستند کسانی که در پی کشف آن باشند از جمله خود من که بین همه اسرار در جستجوی این راز و رمز جهانی‌ام و به همین دلیل است که مرا در این‌جا می‌بینی، چون این شهر نشانه‌ای است در مسیری که باید بپیمایم، و این کاروانسرا هم نشانه‌ای دیگر است... و با شناخت این نشانه‌ها و تعقیب آن‌ها باید مردی را پیدا کنم که به اسرار هستی دست یافته و راز زبان یگانه دنیا را می‌شناسد، یک کیمیاگر را.»
yasinds
چون می‌دانست که تصمیمات فقط معرّف آغاز کارند، نه انجام آن. وقتی کسی تصمیمی می‌گیرد، در حقیقت خود را در معرض جریان تند و تیزی می‌گذارد که او را به نقطه نامعلومی می‌برد. نقطه‌ای که او هنگام تصمیم‌گیری نه خوابش را دیده بود و نه حتی به‌طور مبهم، پیش‌بینی‌اش کرده بود. آری جریان او را به مقصدی مبهم هدایت می‌کند... به افقی ناشناخته!
yasinds
پادشاه پیر گفته بود: «زمانی که به راستی، با همه وجودت آرزویی داشته باشی، کائنات به نحوی عمل می‌کنند که تو بتوانی به آرزویت برسی.»
yasinds

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰
۲۰%
تومان