بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۰از ۹۷۱ رأی
۴٫۰
(۹۷۱)
تپه‌های شنی با وزش باد جابجا می‌شوند، ولی... صحرا همیشه صحرا باقی می‌ماند. این است... افسانه عشق.
sheldon
«من شبیه دیگر مردمان هستم، گردش دنیا و حوادث آن را آن‌طور که دلم می‌خواهد و آرزو می‌کنم می‌بینم، نه آن‌طور که حقیقتا اتفاق افتاده و نتیجه می‌دهند...»
sahel
می‌دانست که پول وسیله‌ای سحرآمیز و جادویی است چرا که با پول، هرگز کسی تنها نیست، و تمامی مشکلات با کمک آن از بین می‌روند
sahel
«بزرگ‌ترین فریب دنیا دیگر چیست؟» «این‌که در یک لحظه از حیات خود، مالکیت و فرمان زندگی را از دست می‌دهیم و تصور می‌کنیم سرنوشت بر زندگی مسلط شده است، همین نکته، بزرگ‌ترین فریب دنیاست.»
کاربر479065
ترشرو و تلخ‌تر باشم و به هیچ‌کس و هیچ‌چیز اعتماد نکنم، چرا که به یک نفر اعتماد کردم و او به من خیانت کرد
aref keshavarz
«تاریک‌ترین لحظه، لحظه قبل از طلوع خورشید است.»
Meqdama
تنها یک چیز است که دسترسی به امید را غیرممکن می‌سازد، ترس از باخت`.»
نعنا
سرّ نیکبختی هشیار بودن در وقت دیدن زیبایی‌های اغواکننده جهان است، بی‌آن‌که قطره روغن درون قاشق از یاد برود.`»
فاطمه
«هرگز از آرزوهایت صرف نظر مکن، همیشه نسبت به نشانه‌ها دقیق باش.»
بہــــار
مردم خیالاتی‌اند و بر این تصور که دقیقا می‌دانند دیگران چگونه باید زندگی کنند، اما هیچ‌کس هرگز در طول عمرش یاد نگرفته است خود چگونه زندگی کند.
بہــــار
«گفت... مرد خوشبخت، مردی است که خدا را در خود ببیند و در خود بجوید همان‌طور که کیمیاگر گفته است، خوشبختی می‌تواند حتی در یک دانه ناچیز ماسه صحرا هم دیده شود، چون یک دانه ماسه هم گویای لحظه‌ای از آفرینش است، و کائنات برای پیدایش آن میلیون‌ها سال وقت گذاشته‌اند
زهرا
«فردا، در بازار، شتر را بفروش و یک اسب بخر. شترها خیانتکارند، هزاران قدم برمی‌دارند بدون این‌که نشان دهند خسته‌اند، و ناگه به زانو می‌نشینند و می‌میرند. ولی اسب‌ها، کم‌کم خسته می‌شوند، و تو غالبا می‌دانی تا کی از آن‌ها بهره بگیری و چه وقت آن‌ها را از دست خواهی داد.»
زهرا
«زمانی که آرزویی را در دل می‌پرورانیم، کائنات نیز می‌کوشند تا به آرزوی خود برسیم.»
زهرا
«می‌تواند دنیا را با چشم مرد بدبخت و مفلوکی نگاه کند که قربانی راهزنی شده، یا با چشم ماجراجویی در جستجوی گنج...»
SEPEHR
دختر جوان درحالی‌که نگاه به پایین داشت، گفت: «اسم من فاطمه است.» «اسم آشنایی است، نامی که برخی از زنان سرزمینی که از آن می‌آیم، بدان نامیده می‌شوند.» فاطمه جواب داد: «اسم دختر پیامبر است، و به وسیله جنگجویان ما به سرزمین شما برده شد.» آن دختر جوان، ظریف و پرطراوت، با غرور خاصی از جنگجویان حرف می‌زد.
زهرا
«اگر کسی در جستجوی چیزی باشد، کل کائنات می‌کوشند تا او به آنچه می‌جوید، دست یابد.»
zeynab
به خود گفت: «درست است که این طومار سر درازی دارد ولی نباید فراموش کرد که همه راه، از پیش علامت‌گذاری شده، مشخص و معلوم بود و اگر چنان نبود، به یقین به اشتباه می‌افتادم و به خطا می‌رفتم.»
♡masi♡
وقتی نخل‌های آبادی در افق است، مردن از تشنگی برای چیست؟` «همیشه آغاز یک تلاش، با شانس مبتدیان` همراه است. و پایان آن با سختکوشی و مقاومت فاتحان.»
fateme hr
تپه‌های شنی با وزش باد جابجا می‌شوند، ولی... صحرا همیشه صحرا باقی می‌ماند. این است... افسانه عشق.
Shaghayegh
«اگر کسی در جستجوی چیزی باشد، کل کائنات می‌کوشند تا او به آنچه می‌جوید، دست یابد.»
اشراق

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۱۴۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۱۲۲,۰۰۰
۹۷,۶۰۰
۲۰%
تومان