بریدههایی از کتاب توحید؛ داروی دردها
نویسنده:شیخ محمدحسن وکیلی
گردآورنده:گروه محتوایی موسسه جوانان آستان قدس رضوی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۹از ۴۳ رأی
۴٫۹
(۴۳)
«رَبِّ أَدْخِلْنِی فِی لُجَّةِ بَحْرِ أَحَدِیتِک وَ طَمْطَامِ یمِّ وَحْدَانِیتِک»
(خداوندا! مرا در موجهای بلند دریای احدیت خودت وارد کن و در آبهای خروشان وحدانیتت فرو بر)
در ادبیات دینی، ما را تشویق کردهاند که همه حجابها را میان خود و خدا پاره کرده و خود را فقط به او وابسته و دلبسته کنیم.
«أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ حَتّی تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إلی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ أرْواحُنا مُعَلَّقَةً بعِزِّ قُدْسِکَ»
(خداوندا! دیدگان قلبهای ما را با نور نگاه به خودت روشن فرما تا اینکه دیدگان قلبهای ما حجابهای نور را کنار زده و به معدن عظمت و سرچشمه بزرگی که تو باشی متصل شود و ارواح ما به مقام عزّ تو که مقدس از هر قید و محدودیتی است آویخته گردد.)
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عالم قیامت، عالم ظهور توحید است. عالم قیامت، یعنی کنار رفتن همه پردهها و آشکار شدن سلطنت مطلق و نامتناهی خداوند بر همه عالم و روشن شدن فقر و بیچارگی مطلق همه مخلوقات.
هر کسی در سفر به سوی خدا اگر به چیزی غیر از خدا دلبسته شده و در قلبش به عالمی از عوالم وابسته شده باشد، در آن روزی که پوچ بودن و بیاثر بودن هر چیزی غیر از خدا آشکار میشود و رشتهٔ همه تعلقات از وجود انسان قطع میگردد، به درد و فزع و ناگواریهای فراوانی مبتلا میگردد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
محبت دنیا و ماسویالله ریشهٔ هر خطا است و آن چیزی که قلبها را زنده میکند و حیات میبخشد توحید است که امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمود «التوحید حیاه القلوب» اگر هر کسی، در سفر به سوی خدا به چیزی مادون خداوند قناعت ورزد، حتی اگر در چند روزه دنیا به ظاهر ایام را به خوشی سپری کند، هنگامی که بانگ رحیل زده و او را از این عالم فانی به دیار باقی کوچ دهند، در عوالم آخرت، به جایی میرسد که باید از همه مراحل عبور کرده و به نزد خداوند متعال حاضر گردد. در آنجا کسانی که به غیر خدا دل بستهاند، چون هنگامهٔ گذشتن از غیر خدا و حضور در محضر خداوند فرا میرسد، با درد و رنجهای سهمگینی مواجه میشوند که قابل تصور برای اهل دنیا نیست
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انبیاء الهی آمدهاند تا بگویند ای انسان! دست به سفر بزن، حرکت را آغاز کن، از این عالم طبیعت برون آی و گام بردار، قدم به قدم پیش رو تا به الله برسی و به منزلگاه توحید وارد شوی، آنجایی که شایسته تو است و آن منزلگاهی که همه اندوهها و غم و غصهها برای همیشه در آنجا تمام میشود و به سرور و سعادت جاودانه دست مییابی، دریای نامتناهی توحید است و توقف کردن در مادون توحید و دل بستن به هر منزلگاهی جز خداوند متعال، نتیجهای جز حسرت و ندامت و پشیمانی نخواهد داشت.
اساس همه دردها و رنجها، محبت غیرخدا است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
«أَدعو إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی». (من، خودم و پیروانم را به سوی خدا دعوت میکنم)
قرآن، مردم را دعوت میکند به اینکه این عالم را رها کرده، گام بردارند و به سوی خداوند نزدیک شوند و عوالمی را که میان انسان و خداوند وجود دارد، درنوردند تا جایی که تاکید میکند برای حرکت کردن به سوی خداوند، خود را از همه چیز ببُر «تَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتِیلًا» (به سوی او از همه چیز ببُر و خود را جدا ساز)
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تفاوت اساسی اخلاق و عرفان در این است که اخلاق، مکتبی ایستا و ثابت است و عرفان، پویا و متحرک.
در علم اخلاق، انسان را موجودی ثابت تصور میکنیم که در جایگاهی ایستاده و صفات اخلاقی مثبت و منفی همچون لباسهایی در برِ اوست. تلاش میکند لباسهای آلوده را از تن بیرون کرده و لباسهای نیکو به بر کند. اما حقیقت و وجود انسان از منظر اخلاق، حرکت و تحولی ندارد، اخلاق برای انسان، سفری را ترسیم نمیکند و از مناظر سفر، سخنی به میان نمیآورد.
اما علم عرفان، انسان را در یک سیر و سفر میبیند؛ سیر و سفری که آغاز آن، عالم دنیا و حس است و انسان تلاش میکند با مجاهده و کوشش، خود را از این عالم دنیا حرکت داده به عوالم دیگر بال بگشاید.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
به همین جهت مؤمن گرچه همیشه از کوتاهی و نقص خود نالان و غمگین است ولی با اتکاء و دل دادن به خداوند هرگز ناامیدی و تهی دستی و اندوه بی پایان ندارد و در اوج مشکلات همواره در آرامش و خوشی به سر میّبرد و از همین رو هرگز افسرده نمی شود و همواره پر نشاط و پرتکاپو به سوی محبوب حقیقی خود گام برداشته و تلاش مینماید.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
ثانیا دانستیم که چون خداوند همیشه هست و همه چیز در دست اوست و او از همه به ما نزدیکتر و مهربانتر است هرگز راهی برای ناامیدی در قلب مؤمن وجود ندارد و او هرگز به بن بست نمیرسد و میداند در پس هر راه بستهای خداوندی هست که اگر بخواهد راه را گشوده و انسان را به مقصود میرساند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
برخورد با مصیبتهای بزرگ و از دست دادن عزیزان و شکست خوردن در تصمیمهای مهم زندگی گاه انسان را زمین زده و از همه چیز ناامید نموده و زمینه افسردگی را فراهم مینماید.
ولی کسی که خدا را شناخته و به او دل داده و فهمیده که همه چیز عالم در دست اوست و او از همه کس به انسان نزدیکتر و مهربان تر است هرگز در دام افسردگی نمیافتد، زیرا:
اولا به غیر خدا دلبستگی ندارد تا با از دست دادن آن هویت خود را از دست بدهد و احساس پوچی کند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آری! مومن نیز به حسب وظیفه سعی میکند استعدادهای خود را خوب بشناسد و برای شکوفا کردن آن برنامهریزی کند تا در نهایتِ توان، در مسیر بندگی خداوند تلاش و کوشش نماید، امّا تکیه او هرگز بر خود نیست، تکیه او بر پروردگار متعال است، از این رو مومن هرگز به افسردگی دچار نمیشود، هرگز در بن بست قرار نمیگیرد. «مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً» (هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند همواره برای او راه نجاتی قرار میدهد) «وَمَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ» (هر کس بر خدا تکیه کند، خداوند او را کفایت میکند، خداوند به مقصود خود میرسد و کار خود را به پیش میبرد)
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
موحد واقعی حتی در جایی که در برابر امواج خروشان نیل قرار دارد و در پس او سربازانِ غرقِ در سلاحِ فرعون هستند، ذرهای حالت یاس و ناامیدی به خود راه نمیدهد. در منطق توحید، امیدواری، با تکیه بر خداوند است؛ اعتماد به نفس در تفکر توحیدی جایگاهی ندارد. توحید سرتاسر اعتماد به رب است، اعتماد به پروردگار است. توحید میگوید تو خودت چیزی نداری، خالی ِخالی هستی، چگونه میتوانی به خود تکیه کنی؟ تکیه تو همیشه بر خدا باشد چرا که قدرتش نامتناهی و لطف و عنایتش نیز نامتناهی است و با تکیه بر او از همه سختیها و مشکلات، بیرون بیا و هرگز یاس و ناامیدی به خود راه نده.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مؤمن اگر در میان یک اتاق بتنی که هیچ در و منفذی در آن وجود ندارد، قرار گیرد و با دست خالی در آن اتاق بیفتد، باز هم سراپا امیدواری و رجاء به پروردگار است و هرگز از بیرون آمدن از اتاق ناامید نمیشود، چراکه میداند آن کس که همه کارهٔ عالم است، اگر اراده کند، او از این اتاق به چشم بر هم زدنی، نجات پیدا میکند و اگر میان دشت و کوهی باشد و اراده پروردگار متعال نباشد، قدم از قدم نمیتواند بر دارد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مؤمن در همه زندگی خود، منشأ همه خیرات را خداوند میداند و آگاه است که دست قدرت خدا، باز است و نیاز به وساطت هیچ واسطهای نیست و اگر اذن او در پس پرده نباشد، از هیچ واسطهای نیز کاری برنمیآید.
در روایت است اگر کسی بگوید: اگر فلانی نبود مشکل من حل نمیشد، این شخص به درجهای از شرک مبتلا شده است. چرا؟ چون گمان کرده دست خدا بسته است و خداوند در حل مشکل او نیاز به شراکت فلانی داشته است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان مؤمن نگاهش به اسباب و عوامل دنیوی فقط نگاهِ وظیفهمدارانه است؛ مؤمن به طبیب مراجعه میکند، اما نه از این باب که شفا را از طبیب ببیند، شفا فقط از ناحیه خداوند است. خدا اگر بخواهد بدون طبیب هم شفا میدهد و اگر نخواهد و طبیب خودش را به آب و آتش هم بزند، اثری از شفا در مریض نخواهد بود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
خدا اگر بخواهد بدون طبیب هم شفا میدهد و اگر نخواهد و طبیب خودش را به آب و آتش هم بزند، اثری از شفا در مریض نخواهد بود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر هم گاهی در زندگی شکست خوردی و حس افسردگی به تو دست داد، با تفریح و گردش، رفتن به فضاهای سرسبز طبیعت، در کنار دوستان و رفیقان نشستن و گفتن و شنیدن و خندیدن و مشغول شدن به انواع لذتهای دنیوی و حضور در عرصه اجتماع و امثال این موارد میتوانی حس افسردگی را در وجود خودت از بین بِبَری و آن را تبدیل به نشاط و سرخوشی نمایی
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
درمان ناامیدی؛ ششمین ثمره
یکی دیگر از صفات ناپسند در وجود انسانها ناامیدی است که در برابر صفت امید و رجاء قراردارد؛ برای درمان ناامیدی و افسردگی هم راههای بسیاری شمردهاند. از جمله گفتهاند:
برای اینکه به ناامیدی دچار نشویم، همیشه اعتماد به نفس داشته باشیم. خودت را و سرمایههای وجودیت را به خوبی بشناس و بر خود تکیه کن، اعتماد به خود داشته باش و خودت را باور کرده و تلاش کن تا از تواناییهایی که در وجود تو هست به خوبی استفاده نمایی. اگر انسان خودش را درست بشناسد و از ابتدا به همان مقدار واقعی که توانایی دارد از خودش توقع داشته باشد، در مسیر زندگی موفق شده و به ناامیدی و سرشکستگی دچار نشده
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
میگوید خدایا! از تو ممنونم که میخواستی من بیشتر با تو عشقبازی کنم و محبت بورزم و به همین سبب، مال یا آبرو یا نزدیکان من را از من گرفتی تا من بیشتر با تو انس بگیرم و دلبستگیام با تو بیشتر شود و به قرب تو نائل آیم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
وقتی انسان به همه موجودات نگاه توحیدی داشت، از این باب که همه، مخلوقات خداوند هستند و به او مرتبط هستند، همه را دوست میدارد و نسبت به همه شفقت و دلسوزی پیدا میکند و هرگز راضی نمیشود که کینه مخلوقی را به دل بگیرد که آن مخلوق، متعلق به خداوند است و بندهای از بندگان اوست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
موحد حقیقی هرگز نمیرنجد و به همین جهت گفتهاند که تنها راه بیرون رفتن از غم و غصه، این است که انسان به عشق و محبت خدا مشغول باشد
«مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۵۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان