بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب توحید؛ داروی دردها | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب توحید؛ داروی دردها

بریده‌هایی از کتاب توحید؛ داروی دردها

۴٫۹
(۴۳)
اگر انسان در همه کارها دست خدا را ببیند و در زندگی همیشه با او معامله کند و خود را در محضر او احساس نماید، از هیچ ظلمی رنجیده خاطر نمی‌شود. همیشه رو به درگاه خداوند آورده و شکر خدا می‌کند و می‌گوید خدایا! از تو ممنونم که می‌خواستی من بیشتر با تو عشق‌بازی کنم و محبت بورزم و به همین سبب، مال یا آبرو یا نزدیکان من را از من گرفتی تا من بیشتر با تو انس بگیرم و دلبستگی‌ام با تو بیشتر شود و به قرب تو نائل آیم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آزرده شدن از معصیت خدا، به خاطر خدا، چیزی است و کینه و دلگیری به خاطر خود چیزی دیگر. آن چیزی که زمینهٔ برای عفو و بخشش است، دلگیری و کدورت‌هایی است که مربوط به خود انسان است. اما مومن از کسی که معصیت خدا می‌کند، می‌رنجد ولی برای خودش حقی قائل نیست که بخواهد او را عفو بکند. با خود می‌گوید او معصیت خدا کرده و صاحب امر او خدا است، امید است که خداوند او را عفو کند و من کاره‌ای نیستم
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
پس از یک زاویه، توحید سبب می‌شود تا انسان دلبستگی به چیزی جز خدا نداشته باشد و با از دست دادن چیزی نرنجد مگر اینکه کاری و چیزی به خود خدا مربوط بشود که اینجا مومن حقیقی به خاطر خدا رنجیده خاطر می‌شود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
توحید، ریشهٔ کینه‌توزی و کدورت خاطر و دلگیر شدن از دیگران را از زوایای مختلفی از بین می‌برد. اول. کسی که نگاه توحیدی به عالم داشته باشد، هرگز از کسی به خاطر خودش نمی‌رنجد، هیچ گاه ظلم دیگران در حق او موجب آزردگی خاطرش نخواهد شد و وقتی که انسان نرنجد، به گذشت کردن و عفو کردن هم نیاز پیدا نمی‌کند، زیرا عفو و بخشش در جایی معنا پیدا می‌کند که رنجشی باشد. اصل اساسی در مکتب توحید، اصل مرنج است. «مرنج و مرنجان». هرگز از کسی آزرده خاطر نشو.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر انسانِ موحد بفهمد که از آغاز چیزی نداشته و تا پایان نیز مالک چیزی نخواهد بود و همه چیز متعلق به خداوند است و او فقط امانتداری است که باید بار امانت را به سرمنزل مقصود برساند، از اینکه امانت را از دست او گرفتند آزرده خاطر نمی‌شود. زمزمه صابران حقیقی با جان و دلشان همیشه این است که: «ای هیچ برای هیچ، بر هیچ مپیچ» تو که از ابتدا فقیر محض هستی و چیزی نداری، جایی برای غصه خوردن و اندوه در وجود تو نیست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
سوم. انسان در حال مصیبت به افرادی که مصیبت‌های سخت‌تری دارند، نگاه بکند و ببیند با وجود اینکه مصیبتی بر سرش آمده اما وضعیت او در مقایسه با دیگران، وضعیت مطلوب و قابل توجهی است؛
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
دوم. تفکر کردن در اینکه مصیبت و بلا صرفاً تهدید نیست، بلکه می‌تواند یک فرصت برای رشد و ترقی انسان باشد؛ انسان در مصیبت‌ها با صبر کردن و بردباری هم از نظر توانایی‌های دنیوی رشد می‌کند و از مصیبت‌ها عبرت می‌گیرد، تجربه می‌اندوزد و خویش را قوی‌تر می‌کند تا بتواند بعداً هم کارهای بزرگتر انجام بدهد و هم ترفیع درجه معنوی پیدا می کند؛
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
راه‌های درمان بی‌صبری علمای اخلاق از دیرباز برای درمان بی‌صبری، راه‌های علمی و عملی گوناگونی پیشنهاد کرده‌اند. اول. تفکر کردن در پاداش‌های اخروی صبر و تحمل است؛ انسان بیندیشد که اگر در مصیبت، صبر کند و تحمل داشته باشد چه برکات و انواری در عالم آخرت برای او خواهد بود؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
بنابراین ملاک اینکه یک رفتار، رفتار صبورانه باشد یا رفتار بی‌صبرانه، این است که انسان به کارهایی که مخالف کمال و رشد انسان است، دست بزند یا کارهایی بکند که در مسیر کمال و رشد او است. اگر انسان در سختی‌ها و مصیبت‌ها سخنان باطل بر زبان بیاورد یا غضب بر دیگران داشته باشد و تندخویی کند، دل کسی را برنجاند و ناراحت کند یا به گونه‌ای ناله و گریه و زاری بکند که موجب غفلت از یاد خدا بشود، اینها نشانه‌های بی‌صبری است،
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
یکی دیگر از صفات ناپسند در انسان‌ها صفت جزع و بی‌صبری در مصیبت‌ها و مشکلات است. «صبر» عبارت است از استقامت ورزیدن در مشکلات و بیرون نرفتن از رفتارهای متعادلی که موجب کمال انسان است و در مقابل، بی‌صبری به معنای نداشتن استقامت و تحمل در مشکلات و انجام دادن کارهایی است که انسان را از کمال دور می‌کند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
چهارم. با اهل جود و بخشش و اهل خیر معاشرت نماید، چرا که معاشرت با خوبان، انسان را به خوبی دعوت می‌کند و معاشرت با اهل دنیا و انسان های بخیل،‌ دلبستگی و میل انسان را به دنیا بیشتر می‌کند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
دوم. در زندگی از انفاق کردن‌های کوچک که آسان است شروع کند و با یک برنامهٔ تدریجی، آهسته آهسته به انفاق‌های بزرگتر روی بیاورد و کم‌کم حد انفاق را بیشتر نماید تا جایی که صفت بخل از وجودش بیرون برود و حقیقت توحید در قلبش جای بگیرد. سوم. در انفاق کردن عجله به خرج بدهد، چرا که نفس انسان و شیطان همیشه در انجام کارهای خیر انسان را وسوسه می‌کند و اگر فرد کمی تاخیر داشته باشد، او را با بهانه‌های مختلف از انجام کار خیر پشیمان می‌کند
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
رعایت نکاتی در عمل بسیار مفید است: اول. انسان همیشه عادت داشته باشد اگر به چیزی از دنیا دلبستگی پیدا کرد، فورا آن را انفاق کرده و رشته تعلق خود را با آن قطع بکند؛ اگر امروز مالی یا کالایی به دست من رسید و احساس کردم که این مال، در قلب من می‌خواهد جایی باز کند و من را به خودش مشغول نماید، بدون درنگ آن را در راه رضای خدا انفاق بکنم و اجازه ندهم که توهم مالکیت و دارایی و زمینه دلبستگی به غیر خدا در زندگی من شکل بگیرد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در روایات آمده است که دنیا نزد مومن نه فقط محبوب و مطلوب نیست، بلکه مانند یک مردار متعفن و بدبو است که فقط به قدر ضرورت از آن استفاده می‌کند، چون می‌داند که این مال متعلق به او نیست و نفعی هم برای او ندارد، بلکه توجه کردن به آن و دلبستگی پیدا کردن به دنیا، موجب دور شدن انسان از خداوند و محرومیت از سعادت ابدی است. به همین جهت، با تمام وجود تلاش می‌کند از دنیا دور بشود و از آن استفاده نکند، مگر به مقدار ضرورت.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
درمان حقیقی صفت بخل، باز هم توجه به مسئله توحید است. راه‌حل اصلی و اساسی این است که انسان با تمام وجود بفهمد مالک آنچه که در اختیار او دارد، نیست و همه آنها امانت است. وقتی انسان اموال خویش را امانت دید و از آنِ خود ندانست، از انفاق کردن آن در راه خدا نیز ترس و واهمه‌ای نخواهد داشت؛ هیچ انسانی از مصرف کردن امانت در راهی که صاحب امانت دوست دارد، امتناع نمی‌کند. امام صادق (علیه السلام) در وصف مومنین فرمودند: یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ (مال را مال خدا می‌بینند و در همان جایی مصرف می‌کنند که خداوند متعال امر فرموده است)
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
سومین راه‌حلی که علمای اخلاق بیان کرده‌اند «تفکر دربارهٔ مرگ» است؛ انسان بیندیشد که دنیا گذرا است و عاقبتِ کار به سفر از این دنیا و عالم آخرت ختم می‌شود و انسان عاقل نباید به یک امر گذرا و موقت دل ببندد. اگر انسان پیرامون مرگ به خوبی تأمل نماید، آهسته آهسته دلبستگی‌اش به دنیا کم می‌شود و سعی می‌کند همت خودش را برای عالمِ باقی و دیار جاودانه قرار بدهد و به جای آباد کردن زندگیِ محدود وکوتاه دنیا،‌ به آباد کردن زندگی جاودان خویش در عوالم بعدی بپردازد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تجربه نشان داده و ادیان الهی نیز تایید کرده‌اند که نیکوکاری و جود در دنیا، موجب گشایش و خیرات در همین دنیا و بُخل و تنگدستی موجب محرومیتِ بخیل در همین دنیا است و به تعبیری همان ضرب‌المثل معروف که «با هر دست بدهی با همان خواهی گرفت» اگر انسان در این مسئله به خوبی تفکر کند، برای رسیدن به خیرات دنیوی هم که شده تا حدی جود و بخشش می‌کند و هیچ وقت در زندگی به دنبال بخل و تنگدستی نخواهد رفت.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
درمان بُخل؛ سومین ثمره یکی دیگر از صفات رذیله‌ای که دامن ما انسان‌ها را گرفته و زندگی را بر ما تیره و تار می‌کند صفت «بُخل» است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
سرّ اینکه پیامبر الهی،‌ کلیم‌الله، حضرت موسی حتی خودش را از یک سگ مریض هم بالاتر نمی‌بیند هیچ چیزی جز مسئلهٔ توحید نیست و چون اساس نبوت بر اعتراف به توحید است، اگر حضرت موسی (علیه‌السلام) کسی، ولو حیوانی را با خودشان به درگاه الهی می‌برد و در قلبش احساس می‌کرد از آن حیوان برتر است، این بدین معنی بود که خود را مالک و صاحب چیزی دانسته بود و از جاده توحید خارج شده، در پرتگاه شرک افتاده بود و حتماً شایسته این بود که خداوند اسمش را از دیوان نبوت پاک کند، اما موسی (علیه‌السلام) که محو توحید خداوند متعال است هرگز برای خودش در عالم، هیچ وزن و ارزشی قائل نیست و به همین جهت حتی خود را از یک سگِ مریض هم بالاتر نمی‌بیند و این همان داروی حقیقی صفت کبر و عُجب است که فهم حقیقت توحید می‌باشد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عُجب به این نیست که انسان خودش را با کسی مقایسه کند و از دیگری برتر ببیند بلکه به این است که کسی به خودش مراجعه کند و در درون از خودش راضی باشد و خودش را بپسندد و دوست داشته باشد. با این اوصاف درمان کردن صفت عجب از صفت تکبر بسیار دشوارتر است و تنها راه درمانش توجه به توحید است و اینکه انسان بفهمد هیچ چیزی ندارد و اگر نهایت کمالات را هم در قلب او بریزند، حقیقتاً هیچ چیزی به او اضافه نمی‌شود؛ او همان طور که بوده، فقیر و مسکین و محتاج به خداوند است و خوبی‌ها همیشه متعلق به پروردگار است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸

حجم

۵۵۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۵۵۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰
۵۰%
تومان