بریدههایی از کتاب توحید؛ داروی دردها
نویسنده:شیخ محمدحسن وکیلی
گردآورنده:گروه محتوایی موسسه جوانان آستان قدس رضوی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۹از ۴۳ رأی
۴٫۹
(۴۳)
درمان کینه توزی؛ پنجمین ثمره
یکی دیگر از صفات رذیله، صفت کینهتوزی و نبخشیدن دیگران است که در برابر آن، صفت عفو و گذشت و نرنجیدن قرار دارد. «گذشت» به این معنا است که انسان در قلب خودش، در برابر برخورد با کارهای ناپسندی که از انسان ها نسبت به او انجام میشود، چیزی نگه ندارد و نسبت به هیچ انسانی که در حق او ظلم کرده، حس تلخ و ناگواری نداشته باشد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
آری! مومن همیشه از اعمال خویش خائف و ترسان است و اگر جزع و فزعی میکند از ترس این است که مبادا به خاطر کوتاهیهایی که انجام میدهد، از بارگاه قدس الهی رانده بشود و توفیق عشقبازی و عبودیت و خاکساری در درگاه الهی را از دست بدهد، وگرنه مومن هرگز برای از دست دادن تعلقات دنیوی، اندوهی به دل راه نخواهد داد و اگر در ظاهر در برخی موارد، اندوهگین میشود در حقیقت غم و غصه او به همان عشق به خدا برمیگردد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
گفت که در زندگی آزاد باش
هان گذران است جهان شاد باش
رو به خودت نسبت هستی مده
دل به چنین مستی و پستی مده
زانچه نداری ز چه افسردهای؟
وز غم و اندوه دل آزردهای؟
ور ببرد، ور بدهد دست دوست
ور ببَرد، ور بنَهد ملک اوست
ور بکِشی یا بکُشی دیو غم
کج نشود دست قضا را قلم
آنچه خدا خواست همان میشود
وانچه دلت خواست نه آن میشود»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر انسانِ موحد بفهمد که از آغاز چیزی نداشته و تا پایان نیز مالک چیزی نخواهد بود و همه چیز متعلق به خداوند است و او فقط امانتداری است که باید بار امانت را به سرمنزل مقصود برساند، از اینکه امانت را از دست او گرفتند آزرده خاطر نمیشود. زمزمه صابران حقیقی با جان و دلشان همیشه این است که:
«ای هیچ برای هیچ، بر هیچ مپیچ»
تو که از ابتدا فقیر محض هستی و چیزی نداری، جایی برای غصه خوردن و اندوه در وجود تو نیست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر انسان در مسئلهٔ توحید به خوبی تامل و فقر وجودی و نداری محض خودش را ادراک کند، دیگر اثری از تکبر و خودخواهی در وجود او باقی نمیماند و ریشه صفت تکبر میسوزد و از بین میرود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
عابدان و زاهدانی که در قلب خودشان از اخلاص بهرهمند نبودند و به ظاهر مقامات و منزلت معنوی داشتند و چه بسا افرادی که به ظاهر اهل معصیت بودند، ولی در قلبشان در درگاه الهی شکستگی و ذلتی داشتهاند که وقتی در محضر عدل الهی وارد شدند، معلوم شد وزنِ عمل آن شخص فاسد و فاجر بیشتر از اعمال فراوان شخص عابد و زاهد است. از همین رو انسان هرگز نمیتواند خودش را بر دیگری برتر ببیند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اولین مکتب تربیتی که راه اساسی برای درمان این صفات رذیله را نشان داد، قرآن کریم است.
قرآن کریم فرمود: درمان ریشهای و اساسی صفات رذیله و بیرون آمدن از همه دردها و رنجها و رسیدن به سعادت همیشگی و جاودانی و بیقید و شرط، غرق شدن در دریای «توحید» است.
مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) در ذیل تفسیر آیه شریفه «وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» میفرمایند: ما در هیچ کتابی از مکاتب شرقی و غربی، پیش از اسلام نیافتیم که به درمان ریشه ای صفات رذیله که همان توجه به حقیقت توحید باشد، پرداخته باشند و این روش تربیتی از اختصاصات قرآن کریم و یکی از نمونههای اعجاز تربیتی قرآن است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
وجود انسان معجونی است از تمایلات و گرایشهای مثبت و منفی که عمل کردن بر طبق این تمایلات، صفات نیکو و پسندیده و صفات زشت و ناپسند را در وجود انسان رقم میزند. از دیرباز انسانها به دنبال راهحلهایی بودند که صفات رذیله و زشت را از وجود خویش پاک کنند و دردهای درونی خود را به وسیله آن اصلاح کرده، جان و دلشان را به آرامش و سلامتی و خوشی برسانند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر دقّت کنیم همه دستورات دین در راستای آن است که انسان بیشتر در خود رفته و از هر چیز زائدی که بیرون اوست جدا شود؛ پرخوری نکردن، زیاد نخوابیدن، زیاد حرف نزدن، به لهو و لعب و گشت و گذار بیفایده مشغول نبودن، از دوستان اهل دنیا جدا شدن، نوشتههای بیحاصل را رها کردن و... همگی سبب آرامش یافتن و در خود فرورفتن است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
به عبارت دیگر «من» تمام کمالات و ویژگیهایی را که درونم احساس میکنم، از آنِ خود میبینم؛ اگر در امتحانات نمرات خوبی بگیرم، فکر میکنم که «من» دارای علم و هوش زیادی هستم، اگر در مقابل آینه بایستم و به زیبایی چهره خود نگاه کنم، با خود میگویم «من» زیبا و خوش صورت هستم. اگر در مسابقات ورزشی برنده شوم با خود میگویم «من» قوت و قدرت زیادی دارم و از دیگران قویتر هستم. اگر از راه ارث یا با کار و تلاش دارایی زیادی به من برسد، با خود میگویم «من» پولدار و ثروتمند هستم و ... ولی آیا واقعاً این علم و جمال و قوت و مال، از آنِ «من» است که به آن مینازم و افتخار میکنم؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
به عبارت دیگر «من» تمام کمالات و ویژگیهایی را که درونم احساس میکنم، از آنِ خود میبینم؛ اگر در امتحانات نمرات خوبی بگیرم، فکر میکنم که «من» دارای علم و هوش زیادی هستم، اگر در مقابل آینه بایستم و به زیبایی چهره خود نگاه کنم، با خود میگویم «من» زیبا و خوش صورت هستم. اگر در مسابقات ورزشی برنده شوم با خود میگویم «من» قوت و قدرت زیادی دارم و از دیگران قویتر هستم. اگر از راه ارث یا با کار و تلاش دارایی زیادی به من برسد، با خود میگویم «من» پولدار و ثروتمند هستم و ... ولی آیا واقعاً این علم و جمال و قوت و مال، از آنِ «من» است که به آن مینازم و افتخار میکنم؟
rabani
دریافت حقیقت توحید، ارزشمندترین و عالیترین چیزی است که یک انسان در تمام زندگی خود میتواند به آن دست پیدا کند و شایسته است که انسان تمام هم و غم خود را در مسیر زندگی برای رسیدن به اعماق دنیای توحید قرار بدهد.
مجروحِعلی
دنیا نزد مومن نه فقط محبوب و مطلوب نیست، بلکه مانند یک مردار متعفن و بدبو است که فقط به قدر ضرورت از آن استفاده میکند، چون میداند که این مال متعلق به او نیست و نفعی هم برای او ندارد، بلکه توجه کردن به آن و دلبستگی پیدا کردن به دنیا، موجب دور شدن انسان از خداوند و محرومیت از سعادت ابدی است. به همین جهت، با تمام وجود تلاش میکند از دنیا دور بشود و از آن استفاده نکند، مگر به مقدار ضرورت.
khorasani
وقتی انسان اموال خویش را امانت دید و از آنِ خود ندانست، از انفاق کردن آن در راه خدا نیز ترس و واهمهای نخواهد داشت؛ هیچ انسانی از مصرف کردن امانت در راهی که صاحب امانت دوست دارد، امتناع نمیکند.
امام صادق (علیه السلام) در وصف مومنین فرمودند:
یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ
(مال را مال خدا میبینند و در همان جایی مصرف میکنند که خداوند متعال امر فرموده است)
وقتی انسان دانست که چیزی از این مال متعلق به او نیست، طبیعتاً به آن پیدا دلبستگی هم نمیکند و وقتی دلبستگی نداشته باشد، به راحتی از آن میگذرد
khorasani
«بخل» به معنای امتناع کردن از بخشش و عطاء به دیگران در جایی است که بخشش و عطا، شایسته و نیکو است.
khorasani
انسان امانتدار میداند هر چقدر امانت بیشتری به او بسپارند، نه فقط برتری بر دیگران پیدا نمیکند، بلکه بار او سنگینتر میشود و مسئولیت بیشتری بر عهده او قرار میگیرد. به همین جهت اگر خودش را با دیگران مقایسه بکند، جایی برای فخر فروختن به دیگران نخواهد داشت.
khorasani
انسانی که خودش را امانتدار میپندارد و میداند که امانت متعلق به او نیست، هرگز نمیتواند خودش را بر دیگران برتری بدهد، گرچه تمام خوبیهای عالم را در دنیا و آخرت به او امانت بسپارند.
khorasani
توحید به انسان میآموزد که انسان، مالک هیچ خیر و کمالی نیست؛ هر چه هست متعلق به پروردگار متعال است و وجود انسانها فقط آینهای است برای نشان دادن کمالات و جمال و زیبایی پروردگار. اگر انسان در مسئلهٔ توحید به خوبی تامل و فقر وجودی و نداری محض خودش را ادراک کند، دیگر اثری از تکبر و خودخواهی در وجود او باقی نمیماند و ریشه صفت تکبر میسوزد و از بین میرود.
khorasani
بسیار بودند کسانی که در ظاهر مقامات معنوی و حالات خوش روحی داشتند، اما بعداً در امتحانات لغزیدند و زمین خوردند و عاقبت بخیر نشدند و بسیار بودند کسانی که در ظاهر به معصیت و گناه مبتلا بودند و در مسیر منحرف زندگی میکردند، اما در نهایت، به سعادت رسیدند و عاقبتبخیر از دنیا رفتند و عنایت الهی از آنها دستگیری کرد.
khorasani
ارزش کار هر کسی به خاتمهٔ کار اوست، نه به وضعیت فعلی
khorasani
حجم
۵۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان