بریدههایی از کتاب توحید؛ داروی دردها
نویسنده:شیخ محمدحسن وکیلی
گردآورنده:گروه محتوایی موسسه جوانان آستان قدس رضوی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۹از ۴۳ رأی
۴٫۹
(۴۳)
دوم. اعتراف کردن به حق در همه حالات و شرایط زندگی؛ انسان تلاش بکند در هر جایی، آن چیزی را که تشخیص میدهد حق است، اگرچه با خودخواهیها و خودبینیهای وی سازگار نباشد و شخصیت موهومی او زیر سوال برود، به آن اعتراف کند.
سوم. دوری کردن از هر چیزی که زمینهای برای تکبر را در انسان فراهم میکند؛ به عنوان مثال دوری کردن از جاهایی که دیگران به مدح و تمجید انسان مینشینند و در روی انسان کمالات و خوبیهایی را که خداوند به او امانت سپرده مطرح میکنند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اول. مداومت بر عبادت و طول سجود و اظهار عبودیت در درگاه خداوند؛ انسان در درگاه الهی، پیشانی خویش را بر خاک بساید و با تضرع و زاری به درگاه الهی عرض کند که «خداوندا! من فقیر و بیچاره هستم و چیزی برای خود ندارم و هر چه هست متعلق به تو است»، این حالت سبب میشود که توحید آهسته آهسته در قلب انسان بنشیند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
رسیدن به آن، تأمل کردن در همین سه مسئله علمی است:
۱. ارزش کار هر کس به خاتمه آن است.
۲. ارزش انسانها به اخلاص و طهارت باطنی و عشق و محبت پروردگار و اولیاء او است.
۳. هیچ کسی در عالم مالک هیچ کمالی نیست و هر چه هست متعلق به خود خداوند است.
۴. در کنار سه مورد مذکور، برای اینکه این حقایق در قلب انسان جا بگیرد و انسان مسئلهٔ توحید را در درون خودش به قلبش بنشاند، فرد باید در عمل نیز بر برخی از رفتارها مداومت داشته باشد.
اول. مداومت بر عبادت و طول سجود
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
شدت تواضع، محصول شدتِ ادراکِ توحید است و انبیاء الهی کسانی هستند که بیش از دیگران توحید خداوند متعال را ادراک کرده و در قلب خود جای دادهاند و به همین جهت به خداوند تقرب بیشتری پیدا کرده و شایسته رسیدن به درجه نبوت و قرب و همجواری با پروردگار متعال شدند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تامل در حقیقت توحید، انسان را به نهایت تواضع و ذلت در درگاه خداوند متعال و از بین رفتن خودخواهی در وجود او نسبت به مخلوقات الهی میرساند.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مثل همان آینههایی که همهٔ کارشان منعکس کردن نور خورشید بود و هیچ کدام از خودشان نوری نداشتند، در این شرایط اگر آینهای در جایی که نور بیشتری از خورشید به آن بتابد و منعکس بشود، قرار داشته باشد، هرگز نمیتواند خودش را بر دیگر آینهها برتری بدهد و اگر در درون خویش برای خودش نسبت به این آینههای دیگر برتری احساس کند، چیزی جز جهالت و نابخردی نیست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
در این شرایط اگر آینهای در جایی که نور بیشتری از خورشید به آن بتابد و منعکس بشود، قرار داشته باشد، هرگز نمیتواند خودش را بر دیگر آینهها برتری بدهد و اگر در درون خویش برای خودش نسبت به این آینههای دیگر برتری احساس کند، چیزی جز جهالت و نابخردی نیست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان امانتدار میداند هر چقدر امانت بیشتری به او بسپارند، نه فقط برتری بر دیگران پیدا نمیکند، بلکه بار او سنگینتر میشود و مسئولیت بیشتری بر عهده او قرار میگیرد. به همین جهت اگر خودش را با دیگران مقایسه بکند، جایی برای فخر فروختن به دیگران نخواهد داشت.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان مومن همیشه باید در درون خویش، نسبت به اینکه تا آخر از امتحانات الهی سرافراز بیرون میآید یا نه، در حالت خوف و رجا به سر ببرد.
۲. هنگامی که به آیات و روایات مراجعه میکنیم، درمییابیم مسئلهٔ تواضع در مکتب قرآن و عترت در افقی بالاتر از این نیز مطرح شده است. در تربیت الهی، گفتهاند اگر کسی یقین داشت که عاقبت بخیر میشود، باز هم هیچگاه نباید خویش را از دیگران برتر ببیند. حتی اگر پیامبر خدا نیز به انسان خبر داد که تو تا آخر ثابتقدم هستی و عاقبتبخیر میشوی، باز هم انسان نمیتواند خودش را از دیگران برتر بداند. چرا که عامل دومی که در کتابهای اخلاقی بیان شده این است که ملاک برای ترجیح افراد بر یکدیگر، خلوص قلبی افراد است و ظاهر افراد، ملاک ارزشگذاری نیست.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
راههای درمان تکبّر
علمای اخلاق برای داشتن تواضع، عوامل مختلفی را بیان کرده اند؛
۱. انسان در زندگی، پیرامون این موضوع که ارزش کار هر کسی به خاتمهٔ کار اوست، نه به وضعیت فعلی، تفکر بکند. اگر انسان در این باره بیندیشد و باور داشته باشد، میفهمد که نمیتواند هیچگاه خویش را از دیگران برتر بشمرد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
این حالت درونی را در علم اخلاق، تواضع میگویند. انسان متواضع چون در درون خودش از تکبر خالی است، خود به خود در رفتار به گونهٔ خاصی رفتار میکند و از رفتارهای متکبرانه و خودخواهانه دوری مینماید؛ اگرچه شاید گاهی به حسب وظیفه با دیگران با تندی و خشونت برخورد کند یا به کسی امر و نهی داشته باشد و دستور بدهد، اما اینها ملاکِ داشتن و نداشتن تواضع نیست، بلکه ملاک تواضع، همان حالت قلبی و انکسار و شکستگی درونی است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
«تواضع» در علم اخلاق، یک رفتار نیست بلکه یک حالت قلبی است. تواضع به این معنا است که انسان در درون خویش، خودش را برتر از دیگران نداند و بداند که حقیقتاً هیچ برتری بر دیگران ندارد.
این حالت درونی را در علم اخلاق، تواضع میگویند. انسان متواضع چون در درون خودش از تکبر خالی است، خود به خود در رفتار به گونهٔ خاصی رفتار میکند و از رفتارهای متکبرانه و خودخواهانه دوری مینماید
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
با تمام وجود بفهمیم که دریافت حقیقت توحید، ارزشمندترین و عالیترین چیزی است که یک انسان در تمام زندگی خود میتواند به آن دست پیدا کند و شایسته است که انسان تمام هم و غم خود را در مسیر زندگی برای رسیدن به اعماق دنیای توحید قرار بدهد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
با آنچه در این درس آموختیم کمی از معنای مناجات شریف حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسلام را می فهمیم و متوجه میشویم که چرا آن حضرت همه خوبیها را از خود نفی فرموده و خود را ذلیل و ضعیف و حقیر و فقیر و مرده نامیدهاند. یک بار با دقت این مناجات را بخوانید و در معنای آن تأمل نمائید:
مَوْلَای یا مَوْلَای أَنْتَ الْمَوْلَی وَ أَنَا الْعَبْدُ، وَ هَ
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان میتواند با اعمال صالح و تقوا، ارتباطش را با خداوند همیشه حس کند، در این صورت همواره میبیند وجود او مانند مخزنی تو خالی است که از عالم بالا آن را لحظه به لحظه تغذیه میکنند و هر لحظهای که او را رها نمایند همه چیزش از دست میرود. انسان باید این حال را در خودش ثابت نگهدارد و هیچ وقت از یاد خداوند و حس حضور او غافل نشود.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
بیداری در نیمههای شب که همه جا تاریک و آرام است و امور کمتری انسان را به خود مشغول میکند و راز و نیاز کردن با خداوند بخشنده و پروردگار مهربان و دعا و مناجات و اشک و آه و به یاد داشتن خداوند در طول روز، کمکم سبب میشود انسان وابستگی خود را به خدا به صورت پایدار و همیشگی ادراک نماید و فقر و نداری خود را همواره در مقابل دیدگانش حاضر ببیند و آهسته آهسته به خداوند نزدیک شود.
صَمْت و جوع و سَهَر و عزلت و ذکری به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
انسان فقر و نیاز درونی اش را دید، با عقلش پی به این میبرد که کسی وراء او هست که او را تغذیه کرده و سیراب میکند؛ وقتی انسان آب را در جوی آب دید و یقین کرد که این آب از خود ِجوی نیست، با عقل و تفکر خویش یقین میکند منبعی هست که آب از آنجا جاری است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اگر برای انسان مشکل مهمی رخ دهد به گونهای که از خود ناامید شود و دستش را از همه جا کوتاه ببیند، آنگاه تمام «منم منم «ها را بربادرفته یافته و با حسّ باطن، ناداری و فقر ذاتی خود را ادراک میکند. چگونه ممکن است که مثلا «قدرت» از آنِ او بوده، اما اکنون به راحتی از دستش میرود؟ اکنون که با تمام وجود، خود را ناتوان مییابد میفهمد که «قدرت» از ابتدا نیز مِلک او نبوده، و او فقط مانند آینهای که نور دیگری را پرتو افشانی میکند، قدرت موجود دیگری را به نمایش میگذاشته و «وابسته» به آن موجود دیگر بوده است.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
توان ادراکی انسان مثل بینایی، شنوایی و سایر حواسِ ظاهر، گاهی ممکن است در طول زندگی بر اثر عوامل خاصی ضعیف و حتی قویتر شوند.
حواس باطن انسان نیز همین گونهاند؛ گاهی در اثر شرایط جسمی و روحی خاصی، حواس باطن ما تقویت شده و آگاهی ما از درونمان پررنگتر میشود و گاهی بالعکس؛ توجه و تمرکز زیاد به بیرون از خود سبب غفلت ما از درونمان شده و در نهایت به تضعیف حواس باطنی ما میانجامد.
شهود فقر ذاتی
ما انسانها در شرایط عادی خود را موجودی مستقل میبینیم که برای خود کمالاتی دارد، برای همین است که گاهی خود را با دیگران مقایسه میکنیم و خود را از آنها برتر یا پایینتر مییابیم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
منشأ غفلت گاهی اوقات انس و عادت ماست، مثلاً بسیاری از صداهای اطرافمان را نمیشنویم. چرا؟ چون زمان زیادی با آنها انس داشته و به آنها عادت کردهایم، برای همین است که بسیاری از اوقات وقتی آن صداها قطع شوند تازه ما متوجّه آنها میشویم.
نفس انسانهای عادی به علّت ضعیف بودن، وقتی به چیزهائی مشغول میشود از برخی امور دیگر غافل میشود. به همین دلیل مثلاً به شما میگویند سر کلاس درس حرف نزنید، با وسایلتان بازی نکنید و ... چرا؟ چون همه اینها شما را از شنیدن کلام معلم و فهم درس باز میدارد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۵۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰۵۰%
تومان