بریدههایی از کتاب برف در تابستان
نویسنده:سایادو او جتیکا
مترجم:فرناز فرود
ویراستار:زهره جمشیدیکیا
انتشارات:انتشارات کلک آزادگان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱۹ رأی
۳٫۰
(۱۹)
مراقبه هم همین طور است. مراقبه، ذهن را حساستر میکند.
ذهن دوست دارد در گذشته یا آینده سکونت یابد و با لحظۀ حال فقط مماس میشود. ذهن دوست ندارد در اکنون باقی بماند و همواره در پی سرگرمیست: تماشای تلویزیون، گوش دادن به رادیو یا موسیقی، خوردن، صحبت کردن، سیگار کشیدن، خواندن بله! خواندن را یادم رفت و هر کاری. آیا به راستی هوشیار بودن را دوست دارید؟ خوب... بله... اما... هاها! بیخود نیست که ما این قدر سطحی هستیم.
ما هوشیاری را به عنوان مسکن به کار میبریم. فقط وقتی زندگی بسیار دردناک میشود، علاقه پیدا میکنیم به جایی خلوت برویم و مراقبه کنیم؛ وگرنه از سرگرمیهایمان به طور کامل خرسند هستیم.
mahdi
اگر ذهنتان را به طور شفاف ببینید، به طور طبیعی فروتن خواهید شد. آن گاه احساس نمیکنید در حال تمرین فروتنی هستید، بلکه بدون آن که آگاهانه کاری انجام دهید، خود به خود از خود برتر بینیتان کاسته میشود.
mahdi
اگر ذهن ناراحت نشود، اگر ذهن مشاهدهگر، خود را با پدیداری خاص یکی نپندارد، یعنی آرامش برقرار باشد، ذهن میتواند طمع و حالتهای مشابه را با علاقه، آرامش و روشنی مشاهده کند. آن رویداد را همان گونه که هست، ببینید؛ یعنی پدیدهای طبیعی، غیر شخصی، واهی و ناپایدار. یکیانگاری با هر نوع آلودگی، آن آلودگی را قویتر میکند. بدون یکیانگاری، آلودگیها چندان قوی نیستند. کسی که به درکی از نخستین مرحلۀ روشنبینی رسیده باشد، هنوز طمع، خشم و عواطفی از این دست را دارد، اما خود را با ذهن جسم یکی نمیداند
mahdi
اگر ناراحت هستید که چرا طمع، بیزاری یا حالتهای مشابه وجود دارد، آن حالت را به روشنی نخواهید دید، زیرا مضطرب و بیزار هستید. این را هم ببینید. فقط وقتی تمایل دارید بدون احساس گناه و بدون آن که بخواهید اقدامی بکنید، به ذهنتان بنگرید، میتوانید آن حالت ذهنی را به روشنی ببینید. آن گاه ذهن، تسلطش را بر شما از دست خواهد داد، زیرا آشکار و شفاف شده است.
mahdi
ما وقت فراوانی برای کارهای پیش پا افتاده هدر میدهیم که بزرگان، آن نوع کارها را وظایف یا مسؤولیتهای اندک مینامند. اگر خودتان را با دقت بیشتری محدود کنید، میتوانید آگاهی عمیقتری را پرورش دهید. اگر نمیتوانید در زندگی روزمرﮤتان هوشیار باشید، نمیتوانید درک زندگی را بگسترانید. درک زندگی و درک حقیقت در کنار هم هستند. پیش از هر کاری بیاموزید که زندگی روزانۀتان را پرمعنا و عاقلانه سپری کنید.
mahdi
بی آن که بخواهید چیزی را تغییر دهید، ذهنتان را مشاهده کنید، گرههایتان باز میشوند. با این وجود، فقط با این هدف که گرههایتان باز شوند، ذهن خود را مشاهده نکنید. این کار به تضاد میانجامد. آناتا
mahdi
به این نتیجه رسیدهام که یک برخورد خاص و مشخص زیانبار است. هیچ گاه نتوانستهام خودم را مجبور و محدود به چنین کاری کنم. مراقبه برای من کار خاصی نیست، بلکه بخشی از آموزشهایم است.
mahdi
برای یک انسان، هیچ کاری سودمندتر از درک طبیعت بشر به طور کلی و درک ذهن خویش به طور خاص نیست.
محمدرضا
«کسی که از دوزخ هوسهایش گذر نکرده، هرگز بر آنها چیره نشده است. هوسها شاید در خانۀ همسایه ساکن باشند و هر لحظه ممکن است بارقهای از آنها، خانۀ ما را به آتش بکشاند. هر گاه ناامید میشویم و نسبت به مسألهای بیاعتنا هستیم و آن را فراموش میکنیم، این خطر وجود دارد که آن چه مورد بیتوجهی قرار دادهایم، با نیروی بیشتری بازگردد.
محمدرضا
احساس تنهایی از این که کسی اطراف انسان نیست، برنمیآید، بلکه از این که فرد نمیتواند آن چه را به نظرش مهم میرسد، به دیگران منتقل کند، برمیآید. آن شخص، عقایدی دارد که به نظر دیگران پذیرفتنی نیست. انسانی که بیش از دیگران میداند، احساس تنهایی خواهد کرد. با این وجود، احساس تنهایی با همنشینی با دیگران به طور ضروری تضاد ندارد، زیرا هیچ کس به اندازﮤ کسی که احساس تنهایی میکند، نسبت به همنشینان خود حساس نیست. همنشینی فقط هنگامی تداوم مییابد که یکایک افراد، فردیت خود را به خاطر داشته باشند و هویت دیگران را به خود نگیرند.
محمدرضا
احساس تنهایی از این که کسی اطراف انسان نیست، برنمیآید، بلکه از این که فرد نمیتواند آن چه را به نظرش مهم میرسد، به دیگران منتقل کند، برمیآید. آن شخص، عقایدی دارد که به نظر دیگران پذیرفتنی نیست. انسانی که بیش از دیگران میداند، احساس تنهایی خواهد کرد. با این وجود، احساس تنهایی با همنشینی با دیگران به طور ضروری تضاد ندارد، زیرا هیچ کس به اندازﮤ کسی که احساس تنهایی میکند، نسبت به همنشینان خود حساس نیست. همنشینی فقط هنگامی تداوم مییابد که یکایک افراد، فردیت خود را به خاطر داشته باشند و هویت دیگران را به خود نگیرند.
محمدرضا
عشق بورزید، بی آن که به دوام ارتباط دل ببندید. غروب باشکوه را تا وقتی هست، تماشا کنید، اما نمیتوانید آن را به زور نگه دارید.
محسن
مردم دوست دارند فریفته شوند. به سختی میتوان آنها را به رها کردن عقیدﮤ نادرستی که به آن چسبیدهاند، واداشت. وقتی از چیزی صحبت میکنید که عقاید مورد علاقۀ مردم مانند رؤیاها و آرزوهایشان را متزلزل میکند، واقعاً ناراحت میشوند.
گمان میکنم انسانها دوست دارند افسانهها را باور کنند. تقریباً امکان ندارد بتوان مردم را از این باور دور ساخت. این باورها مانند فرزندان آنها هستند. مردم بدون این افسانهها و تخیلات احساس گمگشتگی میکنند و زندگیشان پژمرده میشود. بنا بر این، اگر میخواهید افسانهای را از آدمها بگیرید، باید جایگزینی به آنها بدهید.
راستیِ روشنفکرانه بسیار کمیاب است.
محسن
مردم شبیه لباسهای تولیدی شدهاند: کلیشهای، ارزانقیمت، کمدوام و بدون هیچ ویژگی منحصر به فرد شخصی.
عبدالوهاب
چند نفر از دوستانم را دیدهام، اما به دلیل نامتعارف بودنم، گفت و گو با آنها برایم دشوار است. میکوشم این وضعیت را درک کنم و با آن سازگار شوم. دوستانی تازه پیدا میکنم و چند دوست قدیمی را از دست میدهم. فکر میکنم مردم از افراد نامتعارف و همچنین از تغییر میترسند. آنها در حصار عقاید آشنا و قدیمی امنیت مییابند. عقاید جدید پرخطر هستند و مردم فکر میکنند افرادی که نظر خود را تغییر میدهند، قابل اعتماد نیستند.
عبدالوهاب
شخصی که به خاطر نمیآورم چه کسی بود، روزی به من گفت بعضی از آدمها طلا و جواهرات بسیاری به خود آویزان میکنند، چرا که خودشان بیارزش هستند و فقط وقتی این اشیای زینتی را دارند، احساس ارزشمندی میکنند. برخی مالک سنگهای رنگارنگ و فلزهای درخشان هستند، بعضی ارقام درشت در بانکها دارند و عدهای به طور موقت، به مقام وزارت و ریاست دست مییابند و ببینید همۀ این آدمها چه قدر از خود راضی به نظر میرسند.
عبدالوهاب
تا وقتی با نیت فریفتن انسانها کاری نکنم یا حرفی نزنم، در قلبم احساس آسودگی میکنم.
عبدالوهاب
میخواهم راهی برای زندگی بیابم، بی آن که با این جهان دیوانه، موافق یا مخالف باشم. بگذار جهان در مسیر احمقانۀ خود پیش برود. من کنار خواهم ایستاد.
عبدالوهاب
من تا ابد و به شکلی چارهناپذیر دانشآموز هستم. هیچ گاه آموزگار نخواهم شد، اما مشتاق هستم آموختههایم را با دیگران در میان بگذارم و این کار به هیچ رو مانند درس دادن نیست.
عبدالوهاب
«میخواهم با همۀ وجود از شما بخواهم نسبت به همۀ مسایل حلنشدﮤ قلبتان شکیبا باشید و بکوشید پرسشها را چنان دوست بدارید که گویی اتاقهایی دربسته یا کتابهایی به زبان بیگانه هستند. در پی پاسخهایی که اکنون نمییابید، نباشید، زیرا نمیتوانید آن پاسخها را زندگی کنید.
عبدالوهاب
حجم
۲۷۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۲۷۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۴۱,۰۰۰
۲۰,۵۰۰۵۰%
تومان