بریدههایی از کتاب فلسفه علم
۴٫۴
(۴۵)
با کنار هم قرار دادن طول سایه میله و ارتفاع خورشید، به علاوه این قانون اپتیک که نور در مسیر مستقیم حرکت میکند و نیز قوانین مثلثات میتوان ارتفاع میله پرچم را به دست آورد. ولی ظاهراً خیلی عجیب است اگر بگوییم این یعنی تبیینِ اینکه چرا میله پرچم ۱۵ متر ارتفاع دارد. تبیین درستِ اینکه چرا میله پرچم ۱۵ متر ارتفاع دارد این است که نجّاری، آگاهانه، میلهای ۱۵ متری ساخته است، و این موضوع هیچ ربطی با طول سایه آن میله ندارد. پس مدل همپل مانع اغیار نیست، زیرا چیزی را که پیداست تبیین علمی نیست تبیین علمی به شمار میآورد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
هرچند مدل قانون فراگیر، ساختار بسیاری از تبیینهای علمی موجود را بهخوبی آشکار میسازد، در عین حال برخی مثالهای نقیض دست وپا گیر هم برای آن پیدا میشود. این مثالها دو دسته هستند. از طرفی، نمونههایی از تبیین علمی اصیل وجود دارند که با مدل همپل حتی به شکل نصفه نیمه هم تطبیق نمیکنند. از این نمونهها برمیآید که مدل همپل جامع افراد نیست، بدین معنی که برخی تبیینهای علمی اصیل را دربر نمیگیرد. از طرف دیگر چیزهایی وجود دارند که مسلماً با مدل همپل تطبیق میکنند، منتها ما به صرافت طبع آنها را تبیین علمی اصیل به شمار نمیآوریم. از این نمونهها برمیآید که مدل همپل مانع اغیار هم نیست، بدین معنی که چیزهایی غیر از تبیین علمی اصیل را نیز در بر میگیرد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
همپل از مدل خود، نتیجه فلسفی جالبی درباره رابطه بین تبیین و پیشبینی گرفت. به نظر همپل، این دو، دو روی یک سکهاند. هر وقت که ما پدیدهای را بر اساس قانون فراگیر تبیین میکنیم، حتی اگر قبلاً از رخ دادن آن پدیده بیخبر بوده باشیم، قوانین کلی و واقعیات جزئیِ مندرج در تبیینمان این امکان را به ما میدهد که وقوع آن را پیشبینی کنیم
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
معلوم است که چرا مدل همپل به مدل تبیینی قانون فراگیر معروف شده است. چون بر مبنای این مدل، کار اصلی تبیین این است که نشان دهد قانونی از قوانین کلی طبیعت، پدیده مورد تبیین را «فرامیگیرد». این نظر مسلماً جذاب است. زیرا وقتی نشان میدهیم که یک پدیده نتیجه قانونی کلی است به یک معنا آن پدیده را از هاله راز و رمز بیرون میآوریم و با این کار آن را فهمپذیرتر میکنیم. واقعیت این است که تبیینهای علمی اغلب با مدلی که همپل وصف میکند منطبقاند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
مدل تبیین همپل به اختصار از این قرار است:
قوانین کلی
واقعیات جزئی
پدیده مورد تبیین
پدیدهای که بناست تبیین شود تبیینخواه خوانده میشود، و قوانین کلی و واقعیات جزئی که عهدهدار تبییناند تبیینگر خوانده میشوند. تبیینخواه ممکن است واقعیتی جزئی یا قانونی کلی باشد
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
، بر اساس تلقی همپل، تبیینِ یک پدیده برابر است با اینکه نشان بدهیم وقوع آن پدیده به شکلی قیاسی و ضروری نتیجه یک قانون کلی است. گاهی قوانین دیگر، گاهی واقعیات جزئی، گاهی نیز هر دو با هم به قانون کلی افزوده میشوند و در عین حال همگیشان هم باید صادق باشند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
جواب همپل به این مسئله سه جنبه را شامل میشد. نخست اینکه مقدمات استدلال علمی باید مستلزم نتیجه باشد یعنی استدلال باید قیاسی باشد. دوم اینکه همه مقدمات باید صادق باشند. سوم اینکه در مقدمات باید دستکم یک قانون کلی وجود داشته باشد. قوانین کلی از این قبیلاند: «همه فلزات رسانای الکتریسیته هستند»، «شتاب جسم با جرم آن نسبت عکس دارد»، «همه گیاهان حاوی کلروفیلاند». قوانین کلی با واقعیات جزئی و خاص فرق میکنند، و نمونه واقعیات جزئی اینها هستند: «این قطعه فلز رسانای الکتریسیته است»، «گیاه روی میز من حاوی کلروفیل است». قوانین کلی را گاه «قوانین طبیعت» مینامند. از نظر همپل در تبیین علمی میتوان در کنار قوانین کلی از واقعیات جزئی هم استفاده کرد ولی همواره وجود دستکم یک قانون کلی ضرورت دارد
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
جواب همپل به این مسئله سه جنبه را شامل میشد. نخست اینکه مقدمات استدلال علمی باید مستلزم نتیجه باشد یعنی استدلال باید قیاسی باشد. دوم اینکه همه مقدمات باید صادق باشند. سوم اینکه در مقدمات باید دستکم یک قانون کلی وجود داشته باشد. قوانین کلی از این قبیلاند: «همه فلزات رسانای الکتریسیته هستند»، «شتاب جسم با جرم آن نسبت عکس دارد»، «همه گیاهان حاوی کلروفیلاند». قوانین کلی با واقعیات جزئی و خاص فرق میکنند، و نمونه واقعیات جزئی اینها هستند: «این قطعه فلز رسانای الکتریسیته است»، «گیاه روی میز من حاوی کلروفیل است». قوانین کلی را گاه «قوانین طبیعت» مینامند. از نظر همپل در تبیین علمی میتوان در کنار قوانین کلی از واقعیات جزئی هم استفاده کرد ولی همواره وجود دستکم یک قانون کلی ضرورت دارد
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
فرض کنید کسی بپرسد که چرا شکر در آب حل میشود. این سؤال یک چرای طالب تبیین است. همپل میگوید برای اینکه به این سؤال پاسخ بدهیم باید استدلالی ترتیب بدهیم که نتیجهاش این باشد: «شکر در آب حل میشود» و مقدماتش توضیح بدهد که چرا این نتیجه درست است. پس برای اینکه معلوم کنیم تبیین علمی چیست باید دقیقاً معلوم کنیم که بین دستهای از مقدمات و نتیجه حاصل از آنها چه نوع رابطهای لازم است وجود داشته باشد تا آن مقدمات، تبیین آن نتیجه بهشمار آید. این بود آن مسئلهای که پیشِ روی همپل قرار داشت.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
اندیشهای که مبنای مدل قانون فراگیر است روشن و سرراست است. همپل ملاحظه کرد که تبیینهای علمی اغلب پاسخ به سؤالاتی هستند که به اصطلاح خود او «چراهای طالب تبیین» اند. سؤالهایی مثل «چرا زمین کره کامل نیست؟»، «چرا زنان بیش از مردان عمر میکنند؟»، و از این قبیل. این پرسشها تبیین میطلبند. با این حساب عرضه تبیین علمی یعنی دادن پاسخ در خور به چراهای طالب تبیین. اگر بتوانیم ویژگیهای اصلی چنین پاسخی را مشخص کنیم، آنگاه به ماهیت تبیین علمی پی خواهیم برد.
به نظر همپل ساختار تبیین علمی معمولاً همان ساختار استدلال است، بدین معنی که مشتمل است بر دستهای از مقدمات و، به دنبال آنها، نتیجه. نتیجه استدلال به ما میگوید که پدیده محتاج تبیین به واقع رخ میدهد، و مقدمات هم میگویند که چرا نتیجه استدلال درست است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
حتی اگر مسئله هیوم در نهایت حلناشدنی باشد، که ظواهر نیز چنین حکم میکنند، ولی باز هم اندیشیدن به آن مفید است. زیرا تأمل در مسئله استقرا ما را به سوی انبوهی از پرسشهای جالب رهنمون میشود، پرسشهایی درباره ساختار استدلال علمی، چند و چون عقلانیت، میزان معقول و مناسب اعتماد به علم، تعبیر احتمال، و نیز مطالب دیگر. برای این پرسشها هم، مانند اکثر پرسشهای فلسفی، شاید نتوان پاسخ قطعی و نهایی یافت اما دست و پنجه نرم کردن با آنها، بسیاری نکات درباره ماهیت و محدودیت شناخت علمی به ما میآموزد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
بنابراین نباید تعجب کرد که آن دسته از فیلسوفان که کوشیدهاند مسئله هیوم را از رهگذر مفهوم احتمال حل کنند به تعبیر منطقی از احتمال تمایل بیشتری نشان دادهاند. (یکی از این افراد جان مینارد کینز، اقتصاددان مشهور، است که منطق و فلسفه نخستین علایقش بودند.)
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
برای یافتن پاسخی رضایتبخش به مسئله هیوم، به تعبیر منطقی از احتمال بیشتر میتوان امید داشت. با توجه به اینکه خورشید در گذشته همواره طلوع کرده، فرض کنید این احتمال که فردا هم طلوع بکند دارای جنبهای عینی است. همچنین فرض کنید که میزان این احتمال هم بسیار زیاد است. در این صورت برای این سؤال که چرا ما، در مثالمان، فرد اول را آدم معقولی میدانیم و دومی را نه، توضیحی در اختیار داریم. توضیحمان این است: هر دو قبول دارند که خورشید در گذشته همواره طلوع کرده است، اما یکی نمیپذیرد که این داده احتمال این را که خورشید فردا هم طلوع بکند بسیار افزایش میدهد، حال آنکه دیگری این را هم میپذیرد. احتمال یک گزاره را، بر وفق تعبیر منطقی از احتمال، شاهد و قرینهای به سود آن گزاره شمردن با این درک شهودی ما کاملاً سازگار است که مقدمات استنتاج استقرایی، حتی اگر صدق نتیجه را تضمین نکنند، دستکم آن را بسیار محتمل میسازند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
برای یافتن پاسخی رضایتبخش به مسئله هیوم، به تعبیر منطقی از احتمال بیشتر میتوان امید داشت. با توجه به اینکه خورشید در گذشته همواره طلوع کرده، فرض کنید این احتمال که فردا هم طلوع بکند دارای جنبهای عینی است. همچنین فرض کنید که میزان این احتمال هم بسیار زیاد است. در این صورت برای این سؤال که چرا ما، در مثالمان، فرد اول را آدم معقولی میدانیم و دومی را نه، توضیحی در اختیار داریم. توضیحمان این است: هر دو قبول دارند که خورشید در گذشته همواره طلوع کرده است، اما یکی نمیپذیرد که این داده احتمال این را که خورشید فردا هم طلوع بکند بسیار افزایش میدهد، حال آنکه دیگری این را هم میپذیرد. احتمال یک گزاره را، بر وفق تعبیر منطقی از احتمال، شاهد و قرینهای به سود آن گزاره شمردن با این درک شهودی ما کاملاً سازگار است که مقدمات استنتاج استقرایی، حتی اگر صدق نتیجه را تضمین نکنند، دستکم آن را بسیار محتمل میسازند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
برای حل مسئله هیوم تعبیر ذهنی از احتمال نیز گرهگشا نیست. زیرا فرض کنید فردی معتقد است خورشید فردا طلوع میکند، ولی فرد دیگر اینطور فکر نمیکند. در عین حال، هر دوی آنها این را قبول دارند که خورشید پیش از این همواره طلوع کرده است. در اینجا شهودمان به ما میگوید که فرد اول آدم معقولی است، ولی دومی نیست، زیرا شواهد عقیده فرد اول را محتملتر میسازد. اما اگر احتمال صرفاً عقیدهای شخصی و مقولهای ذهنی باشد، در آن صورت نمیتوان چنین ادعایی کرد. تنها حرفی که میتوان زد این است که به عقیده فرد اول گزاره «خورشید فردا طلوع خواهد کرد» بسیار محتمل است، حال آنکه عقیده فرد دوم خلاف این است. اگر در باب احتمال واقعیتی عینی وجود نداشته باشد، پس نمیتوان گفت که نتیجه استنتاج استقرایی در معنایی عینی محتمل است. بنابراین درباره اینکه چرا باید فردی را که با استقرا میانه ندارد غیرمعقول دانست هیچ تبیینی نداریم. حال آنکه مسئله هیوم دقیقاً زاده نیاز به چنین تبیینی است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
مقدمه استنتاج ما این گزاره بود: «همه چیزهایی که آزمودهایم از قانون نیوتن تبعیت میکنند» و از این مقدمه به این نتیجه رسیدیم: «همه چیز از قانون نیوتن تبعیت میکند». در پاسخ به این دغدغه هیوم که مقدمه این استنتاج صدق نتیجهاش را تضمین نمیکند گفتیم که آری، صدق نتیجه را تضمین نمیکند اما آن را بسیار محتمل میسازد. اما استنتاج گزاره «بسیار محتمل است که همه چیز از قانون نیوتن تبعیت کند» از گزاره «همه چیزهایی که آزمودهایم از قانون نیوتن تبعیت میکند» باز هم استنتاج استقرایی است، البته اگر فرض کنیم که گزاره اخیر، طبق تعبیر بسامدی، معادل است با «نسبت بسیار بالایی از چیزها تابع قانون نیوتن است». پس نمیتوانیم دست به دامن مفهوم احتمال، با تعبیر بسامدی از آن، بشویم و زهر استدلال هیوم را بگیریم. زیرا در این صورت خودِ دانستن میزان احتمال منوط میشود به استقرا.
برای حل مسئله هیوم تعبیر ذهنی از احتمال نیز
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
مقدمه استنتاج ما این گزاره بود: «همه چیزهایی که آزمودهایم از قانون نیوتن تبعیت میکنند» و از این مقدمه به این نتیجه رسیدیم: «همه چیز از قانون نیوتن تبعیت میکند». در پاسخ به این دغدغه هیوم که مقدمه این استنتاج صدق نتیجهاش را تضمین نمیکند گفتیم که آری، صدق نتیجه را تضمین نمیکند اما آن را بسیار محتمل میسازد. اما استنتاج گزاره «بسیار محتمل است که همه چیز از قانون نیوتن تبعیت کند» از گزاره «همه چیزهایی که آزمودهایم از قانون نیوتن تبعیت میکند» باز هم استنتاج استقرایی است، البته اگر فرض کنیم که گزاره اخیر، طبق تعبیر بسامدی، معادل است با «نسبت بسیار بالایی از چیزها تابع قانون نیوتن است». پس نمیتوانیم دست به دامن مفهوم احتمال، با تعبیر بسامدی از آن، بشویم و زهر استدلال هیوم را بگیریم. زیرا در این صورت خودِ دانستن میزان احتمال منوط میشود به استقرا.
برای حل مسئله هیوم تعبیر ذهنی از احتمال نیز
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
طبق تعبیر بسامدی، گفتن اینکه به احتمال زیاد همه چیز تابع قانون نیوتن است معادل این است که بگوییم نسبت بسیار بالایی از چیزها از این قانون پیروی میکنند. اما برای اینکه بدانیم چنین است یا نه هیچ راهی نداریم جز استقرا! چرا که ما فقط شمار اندکی از چیزهای این عالم را بررسی کردهایم. پس مسئله هیوم همچنان پابرجاست
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
دلیل دوم علاقه فیلسوفان علم به مفهوم احتمال این است که آنها امید دارند به یمن مفهوم احتمال بتوان در باب استنتاج استقرایی، و به خصوص در باب مسئله هیوم، چیزهایی را روشن کرد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
بررسی ریاضی احتمال به خودی خود درباره معنای احتمال چیزی به ما نمیگوید و اتفاقاً موضوعی که در بالا به آن پرداختیم چیزی نبود جز معنای احتمال. واقعیت این است که بیشتر ریاضیدانان طرفدار تعبیر بسامدی هستند، اما این مسئله که باید قائل به چه تعبیری از احتمال بود مثل اکثر مسائل فلسفی با روش ریاضی حلشدنی نیست. زیرا تعبیر ما از احتمال هرچه باشد فرمولهای ریاضی مربوط به آن تغییری نمیکنند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
حجم
۸۶۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۸۶۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰۵۰%
تومان