بریدههایی از کتاب فلسفه علم
۴٫۴
(۴۶)
این استنتاج قیاسی است چون ویژگیاش این است که اگر مقدمات صادق باشند نتیجه هم ضرورتاً صادق است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
علم فعالیت همگونی نیست بلکه شامل حوزه گستردهای از رشتهها و نظریههای مختلف میشود. و در این حوزه گسترده ممکن است برخی خصوصیات ثابت وجود داشته باشند که حد و تعریف علم بودن را مشخص میکنند، ممکن هم هست چنین خصوصیاتی وجود نداشته باشند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
اگر رسم چنین بود که دانشمندان به محض برخورد با اولین مشکل، به راحتی از نظریهشان دست بردارند، در آن صورت پیشرفت[ علمی ]حاصل نمیشد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
دانشمندان وقتی با دادههای مشاهدهای ناقض نظریهشان روبرو میشوند نظریه خود را فوراً کنار نمیگذارند. آنها اغلب دنبال راههایی میگردند که تضاد بین دادهها و نظریه را برطرف کنند و مجبور نیستند از نظریهشان دست بکشند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
کوشش پوپر برای تمایز نهادن بین علم و شبهعلم با درک شهودی ما کاملاً سازگار است. وقتی به نظریهای برخورد میکنیم که با هر نوع داده تجربی سازگار است این احساس به ما دست میدهد که قطعاً یک جای کار اشکال دارد. اما برخی فیلسوفان این معیار پوپر را بیش از حد سادهانگارانه میدانند. پوپر به پیروان فروید و مارکس ایراد میگیرد که وقتی با دادههای خلاف نظریهشان روبرو میشوند به جای اینکه قبول کنند نظریهشان ابطال شده به توجیه دادهها میپردازند. چنین کاری مسلماً شکبرانگیز است، اما شواهدی هست که نشان میدهد معمولاً دانشمندان «صاحب اعتبار» هم به همین نحو رفتار میکنند و با همین شیوه به کشفهای مهم علمی نایل شدهاند، آن هم کسانی که پوپر رضایت نمیدهد به فعالیتهای شبهعلمی متهمشان کند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
به نظر پوپر نظریه مارکس در باب تاریخ نیز مشمول همین حکم است. مارکس ادعا میکرد که در جوامع صنعتیِ سراسر جهان، در آغاز سوسیالیسم و دستآخر کمونیسم جای سرمایهداری را میگیرد. اما وقتی چنین نشد، مارکسیستها به جای اینکه بپذیرند نظریه مارکس ابطال شده است، تبیینی موقتی و موردی دست و پا میکنند تا به دیگران بقبولانند آنچه واقعاً رخ داده کاملاً با نظریهشان سازگار است. برای مثال، چهبسا ادعا کنند این نظام رفاه اجتماعی است که باعث شده ظهور کمونیسم (هرچند امری قطعی است) موقتاً به تأخیر بیفتد. زیرا این نظام، طبقه کارگر را «نرم کرده» و از شور انقلابی آن کاسته است. اگر بنا باشد این شیوه را پیش بگیریم، در آن صورت مسیر وقایع هرچه باشد با نظریه مارکس جور درمیآید، درست مثل نظریه فروید
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
بسیاری از دانشمندان نه به فلسفه علم چندان علاقه دارند و نه دربارهاش چیز زیادی میدانند. این وضع هرچند تأسفآور است ولی از آن نمیتوان نتیجه گرفت که طرح مطالب فلسفی، دیگر مناسبتش را از دست داده است. باری این بیعلاقگی را باید ناشی از تخصصیتر شدن روزافزون علم و جدایی علوم طبیعی از علوم انسانی دانست که مشخصه نظام آموزشی جدید است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
سؤالاتی از این قبیل که علم چگونه پیشرفت میکند؟ در علم از کدام روشهای تحقیق باید استفاده کرد؟ تا کجا میتوان به این روشها اطمینان داشت؟ آیا برای شناخت علمی حدود و ثغوری وجود دارد یا نه؟ و جز آن. خواهیم دید که این پرسشها هنوز هم ستون فقرات فلسفه علم را تشکیل میدهند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
تکوین علومِ شناختی عمدتاً از این اندیشه نشئت میگیرد که ذهن انسان از جهاتی شبیه کامپیوتر است، و وقتی چنین است پس میتوان با مقایسه فرایندهای ذهنی بشر و کارکردهای کامپیوتر این فرایندها را بهتر شناخت.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در زیستشناسی، رویداد مهم کشف نظریه «تکامل بر پایه انتخاب طبیعی» بود. کاشف این نظریه چارلز داروین است که آن را در سال ۱۸۵۹ در کتاب منشأ انواع معرفی کرد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
به نظر کارل پوپر، که در قرن بیستم میزیست و فیلسوف علم تأثیرگذاری هم بود، ویژگی اصلی نظریات علمی ابطالپذیر بودن آنهاست. ابطالپذیریِ نظریه به معنی باطل یا غلط بودن آن نیست، بلکه به این معناست که بر اساس چنین نظریهای میتوان پیشبینیهای مشخص کرد و سپس آن پیشبینیها را به محک تجربه زد. اگر پیشبینیها غلط از آب درآمدند، نظریه ابطال یا نقض میشود. پس نظریه ابطالپذیر نظریهایست که اگر نادرست بود، نادرستیاش را میتوان معلوم کرد. چنین نظریهای با همه تجربههای ممکن سازگاری ندارد، حال آنکه، به نظر پوپر، بعضی از نظریههای به ظاهر علمی با هر تجربهای سازگارند و به همین دلیل به هیچوجه شایسته نیست این نوع نظریات را متعلق به حوزه علم بدانیم. باری آنها علم نیستند، بلکه شبهعلماند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در فلسفه علم کار اصلی ما این است که روشهای تحقیق مورد استفاده در علوم مختلف را بررسی کنیم.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
شاید بتوان مهمترین واقعه ۳۰ سال اخیر را ظهور علومِ شناختی دانست که در آنها وجوه گوناگون شناخت بشری از قبیل ادراک، حافظه، یادگیری و استدلال مورد مطالعه قرار میگیرد. علومِ شناختی، روانشناسی سنتی را به کلی تغییر داده است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
رنه دکارت (۱۵۹۶۱۶۵۰)، فیلسوف، ریاضیدان، و دانشمند فرانسوی «فلسفهای مکانیکی» به وجود آورد که جدید و انقلابی بود. بر مبنای این فلسفه جهان طبیعت فقط از ذرات مادی لَخت تشکیل شده که با یکدیگر تصادم میکنند و بر هم اثر میگذارند. به نظر دکارت قوانین حاکم بر حرکتِ این ذرات، کلید فهم ساختار عالم کوپرنیکی بود. در فلسفه مکانیکی تصور میشد که میتوان همه پدیدههای مشاهدهپذیر را بر حسب حرکت این ذرات لَخت و حسناشدنی تبیین کرد. این فلسفه در نیمه دوم قرن هفدهم به سرعت به دید علمی مسلط تبدیل شد و حتی اکنون نیز تا اندازهای رواج دارد. کسانی مثل هویگنس، گاسندی، هوک، بویل و دیگران طرفدار صورتهای مختلف فلسفه مکانیکی بودند. مقبولیت گسترده این فلسفه به معنای زوال قطعی جهانبینی ارسطویی بود.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
گالیله را معمولاً نخستین فیزیکدان به معنای جدید کلمه به شمارمیآورند. او نخستین کسی بود که نشان داد برای توصیف رفتار اشیا در جهان مادی، مانند اجسام در حال سقوط، پرتابهها و غیره میتوان از زبان ریاضیات استفاده کرد
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
گالیله را معمولاً نخستین فیزیکدان به معنای جدید کلمه به شمارمیآورند. او نخستین کسی بود که نشان داد برای توصیف رفتار اشیا در جهان مادی، مانند اجسام در حال سقوط، پرتابهها و غیره میتوان از زبان ریاضیات استفاده کرد
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در سیر تحول جهانبینی جدید علمی نخستین مرحله سرنوشتساز انقلاب کوپرنیکی بود
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
توجه دقیق به تاریخ علم شرط ضروری تحقیق جدی در زمینه فلسفه علم است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
یکی از سؤالات مهمی که باید در فلسفه علم برای آن جوابی پیدا کرد این است که دانشمندان چگونه توانستهاند به کمک روشهایی از قبیل آزمایش، مشاهده و نظریهسازی از روی بسیاری از رازهای طبیعت پرده بردارند.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
یکی دیگر از جنبههای مهم علم، نظریهسازی است. کار دانشمند فقط این نیست که دفترچهای بردارد و نتایج آزمایشها و مشاهدات خود را در آن ثبت کند، بلکه اصولاً باید بر مبنای نظریهای عام این نتایج را تبیین هم بکند
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
حجم
۸۶۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
حجم
۸۶۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۰۴ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
۳۴,۵۰۰۵۰%
تومان