دانلود و خرید کتاب ایستگاه بعد قیطریه مرداد عباسپور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ایستگاه بعد قیطریه اثر مرداد عباسپور

کتاب ایستگاه بعد قیطریه

انتشارات:نشر داستان
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ایستگاه بعد قیطریه

ایستگاه بعد قیطریه مجموعه داستانی از نویسنده توانای ایرانی مراد عباسپور است.

 درباره کتاب ایستگاه بعد قیطریه

مجموعه داستان ایستگاه بعد قیطریه از دوازده داستان کوتاه تشکیل شده که هر کدام از این داستان‌ها به مسائلی مثل زندگی شهری، بحران هویت، دشوار بودن روابط آدم ها و ناتوانی زبان در ارائه مفاهیم می‌پردازند. مکان، در بیشتر داستان‌ها نامشخص و سیاله و زبان، اغلب ریتمی شاعرانه دارد.

 خواندن کتاب ایستگاه بعد قیطریه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه فارسی با موضوع زندگی شهری و مسائل جامعه امروزی

 درباره مراد عباسپور

مرداد عباسپور، که پیش از این با نام هنری م. ح. عباسپور آثارش را منتشر می‌کرد، دانش آموخته رشته فلسفه از دانشگاه تهران است. او مدتی درگیر شعر کلاسیک بوده و چند سالی را به سرودن شعر نو گذرانده است و بعد شعر را کنار می‌گذارد و به گفته  خودش در خانه دائمی داستان اقامت می‌کند. 

حالا نزدیک به دو دهه است که درگیر داستان و نقد داستان و تحقیق در حوزه‌های ادبی و هنری است. اولین کتاب وی به نام «کافکا روایتگر تراژدی مدرن» در نقد آثار کافکا در سال ۱۳۸۳ به چاپ رسید. سپس کتابی در نقد آثار «مارسل پروست» نویسنده فرانسوی با عنوان «پروست کلیددار کتاب کلیسای زمان» را به نگارش در آورد. سومین کتاب وی به نام «وولف پوشش نیمه شفاف زندگی» در نقد و بررسی آثار ویرجینیا وولف، در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسید.

از سال ۱۳۸۷ کار روی بکت را آغاز کرد که نتیجه آن کتاب «بکت پایان بازی نوشتن» است. همچنین کتاب «هنر و فلاکت» که در آن به بررسی آثار صادق هدایت پرداخته است در سال ۱۳۹۳ از وی منتشر شده. 

مرداد عباسپور ترجمه نمایشنامه «در انتظار گودو» را هم در کارنامه ادبی خود دارد. 

بخشی از کتاب ایستگاه بعد قیطریه

ظهر بود. من کلافه بودم اما فکر کردم تا ساعت دو زمان زیادی نمانده. زمان زیادی نمانده بود. گذاشتم برای بعد. برای بعد از این‌که از پارسیان برگردم. اگر همان جا پارک کرده بودم، جلو رستوران آفتاب ... یک لحظه مکث کردم اما پیاده نشدم. بدم نمی‌آمد کمی آب به صورتم بزنم. این می‌توانست تکه های کوچکی از خستگی‌ام را پس بزند اما پیاده نشدم. از مقابل آفتاب رد شدم. برگه‌ها را گذاشته بودم روی داشبورد. چند بار افتادند کف ماشین. بعد فکر کردم بهتر است یک پوشه بخرم. جلوی یک کیوسک روزنامه‌فروشی ایستادم. فرصت نبود روزنامه‌ها را نگاه کنم. جلوی آفتاب ایستادم اما پیاده نشدم یعنی این‌که از خیابان دوم رد شده بودم، یعنی این‌که هنوز نرسیده بودم به ... نه، قبل از این‌که به خیابان اول برسم ... فلکهٔ دوم پارسیان ... بعد خیابان هشتم ... بعد ... تصمیم گرفتم از سمت بیمهٔ ایران ... آخرین لحظه که می‌خواستم ... بعد برگشتم. فکر کردم از فرعی دوم که بروم زودتر می‌رسم. بعد ... نه، باید برگردم.

جلوی بانک یک جای خالی بود اما تابلو ایستادن ممنوع هم بود. اول گفتم مثل بقیه، بعد منصرف شدم. فکر کردم شاید کمی جلوتر یک جای خوب پیدا بشود. کوچه‌های بغل بانک توی ذهنم بودند به‌خصوص کوچهٔ سوم که معمولاً خالی بود. اما دور هم بود و طول می‌کشید که برگردم. بعد رفتم داخل کوچهٔ اول. پر بود. خواستم برگردم. جا برای دورزدن نبود. یعنی پشت سرم پر بود از ماشین. اگر هم ادامه می‌دادم، می‌افتادم توی خیابان هشتم. سر کوچه کمی مکث کردم. یک نفر سرم داد کشید. من چیزی نگفتم. کشیده شدم به سمت راست. افتادم توی خیابان هشتم، همان چیزی که می ترسیدم. حالا خیلی وقت می‌برد که برگردم به جای اولم. بعد فکر کردم بهتر است اول به تحصیلات تکمیلی بروم. داشبورد را باز کردم. کارت ملی را جا گذاشته بودم. دوباره باید التماس می‌کردم. همیشه وقتی برای کاری التماس می‌کردم دهنم بوی بدی می‌گرفت. دچار یک‌جور نفرت می‌شدم از همه‌چیز. داشبورد را بستم. بعد از خیابان دوم سر درآوردم. دوباره نزدیک شده بودم. نگاه کردم یک جای خالی بود. توی سایه هم بود اما من آن‌جا کاری نداشتم. بعد فکر کردم بهتر است همان‌جا پارک کنم. می‌شد بقیهٔ راه را پیاده بروم اما آنجا هم نبود. باید برگردم.

اول رفتم پارکینگ پارسیان. پر بود. تابلو قرمز را گذاشته بودند. آرام‌آرام دور شدم. اگر فقط چند دقیقه صبر می‌کردم ... چون بلافاصله بعد از این‌که من راه افتادم خالی شد. من که راه افتادم پژوی نقره‌ای رفت داخل. گفتم مهم نیست می‌زنم توی یکی از کوچه‌ها شماره را می‌گذارم زیر برف‌پاک‌کن. این خوب بود اما کوچه‌ها را که نگاه کردم همه پر بودند. می‌ترسیدم داخل که بروم سر از خیابان هشتم در بیاورم. کمی قبل از کوچهٔ هشتم یک جای خالی بود اما دور بود. می‌خواستم جایی باشد که هم به پارسیان نزدیک باشد هم به تحصیلات تکمیلی.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان