کتاب اثر لوسیفر

خلاصه‌کتاب اثر لوسیفر نوشتهٔ فیلیپ زیمباردو و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. این کتاب به شما چگونگی تبدیل آدم خوب به آدم بد را توضیح می‌دهد.

درباره خلاصه‌کتاب اثر لوسیفر

چگونه حتی یک انسان خوب هم قابلیت تبدیل شدن به فردی شیطان‌صفت را دارد؟

تا به حال دربارهٔ شیطان و داستان به‌وجودآمدنش فکر کرده‌اید؟ در کتاب‌های مقدس مسیحیت، «لوسیفر» نام فرشته‌ای بود که از خداوند نافرمانی می‌کند و تبدیل به شیطان می‌شود. بیایید نگاهی به پرسروصداترین داستانِ کتاب‌های مقدس بیندازیم.

لوسیفر محبوب‌ترین فرشتهٔ خدا بود که به جایگاه خود مغرور شده بود. او در یک موقعیت حساس در مقابل فرمان خدا سرکشی کرد و در نهایت از درگاه خداوند رانده شد؛ بدین ترتیب او سزاوار لقب شیطان شد.

«اثر لوسیفر» به این معناست که حتی فرشتگان نیز می‌توانند در شرایطی خاص با انجام رفتاری غلط تبدیل به موجودی بد شوند. این ماجرا صرفاً یک داستان در کتاب‌های مقدس نیست، بلکه داستان لوسیفر و نافرمانی‌اش تقریباً هر روز و در همه‌ٔ جوامع به طرز ملموسی اتفاق می‌افتد. جوامع خشن امروزی، مناطق جنگ و درگیری و هزاران شرایط دیگر در دنیای امروز وجود دارد که می‌تواند افراد خوب و عادل را به افرادی بسیار بد تبدیل کند.

به نظر شما این اتفاق چگونه رخ می‌دهد؟ آیا اصلاً امکان بروز چنین اتفاقی برای انسان‌های واقعاً خوب وجود دارد؟ انسان در خلال کنکاش‌هایی که بر سر این موضوع با خودش دارد، کم کم متوجه موضوع مهمی می‌شود. او می‌فهمد اتفاقی که برای یکی از فرشتگان خدا افتاده، ممکن است برای هر فرد عادی نیز رخ دهد. حتی شاید همه‌ٔ ما در بین اطرافیان خود بارها و بارها با چنین شرایطی مواجه شده‌ایم.

در این خلاصه‌کتاب به پرسش‌های زیر پاسخ داده می‌شود:

۱. چگونه باید در برابر نیروی شر و بدی مقاومت کنیم و تبدیل به یک قهرمان شویم؟

۲. چه اتفاقی باعث شد که یکی از سربازان ایالات متحده آمریکا به فردی پست و نفرت‌انگیز تبدیل شود؟

۳. راز خودکشی دسته‌جمعی مردم جونزتاون چه بود؟

خواندن خلاصه‌کتاب اثر لوسیفر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند با اثر لوسیفر و شیوهٔ بدشدن انسان‌ها آشنا شوند پیشنهاد کنیم.

بخشی از خلاصه‌کتاب اثر لوسیفر

«زبان خوب و ایدئولوژی قدرتمند ابزاری برای توجیه اقدامات بد و شیطنت‌آمیز ما انسان‌هاست.

همهٔ ما می‌دانیم که اطاعت کورکورانه، نافردی شدن و یادگیری مشاهده‌ایِ اعمال بد می‌تواند ما را به انجام اعمال ناپسند و غیر انسانی وادار کند، اما فراتر از همه این موارد، عامل دیگری نیز برای تبدیل کردن هر یک از ما به فردی شرور وجود دارد.

در آزمایش‌های روانشناسی و اجتماعی که به مطالعه رفتارهای انسان می‌پردازند، نتایج جالبی به دست آمده است. در این آزمایش‌ها معلوم شده است که همواره یک هدف ظاهری برای توجیه رفتارهای بی‌رحمانه و غیر اخلاقی وجود دارد. مثلاً در آزمایش میلگرم به شرکت‌کنندگان اینگونه القا می‌شد که آن‌ها با چنین کار وحشتناکی به تاریخ پزشکی کمک می‌کنند. این اعتقاد به حدی در آن‌ها تقویت شد که حتی حاضر به کشتن یا آسیب رساندن به انسان‌های دیگر بودند.

داستانی که برای توجیه رفتار خصمانه آزمایش میلگرم در نظر گرفته شده بود، اینگونه عنوان می‌کرد که شوک‌های الکتریکی برای دریافت اطلاعات مهم درباره بهبود حافظه افراد به دانشمندان کمک می‌کند. به این ترتیب رفتار ظالمانه شرکت کنندگان به سادگی توجیه می‌شد.

این ایدئولوژی در زندگی واقعی نیز وجود دارد و در روانشناسی به آن «داستان پوشش» می‌گویند. افراد با استفاده از این روش در زندگی واقعی، رفتار و اعمال بدشان را خوب جلوه می‌دهند و حتی خود را محترم می‌شمارند. برای نمونه اگر ماجرای تهاجم آمریکا به عراق و شکنجه‌های زندان ابوغریب را در نظر بگیریم، باز هم یک پوشش ایدئولوژیک بزرگ برای چنین رخداد ظالمانه‌ای وجود داشت. منشأ ظاهری این داستان به دولت بوش (رئیس جمهور وقت آمریکا) اجازه داد تا تکنیک‌های شکنجه را قانونی جلوه دهد. به این ترتیب اطلاعاتی که از طریق شکنجه به دست ارتش می‌رسید، برای حفظ امنیت ملی ضروری و مورد نیاز بود.

بنابراین آنچه در ابتدا اشتباه به نظر می‌رسید، در واقع مانند چند سیب خراب در یک سبد بزرگ از سیب‌های زیبا، عالی و آبدار بود. با توجه به این ایدئولوژی، سربازان تصور می‌کردند برای ایجاد امنیت بیشتر در ایالات متحده باید زندانیان را با وحشیانه‌ترین حالت ممکن شکنجه دهند!»