دانلود و خرید کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن فاطمه قادری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن اثر فاطمه قادری

کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن

نویسنده:فاطمه قادری
امتیاز:
۳.۴از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن

کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن نوشتهٔ فاطمه قادری است و انتشارات آئی سا آن را منتشر کرده است. این کتاب داستان عاشقانهٔ نغمه و کسری است.

درباره کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن

داستان کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن برگرفته از واقعیت یک زندگی‌ است. داستان دربارهٔ عشق میان نغمه و کسری است که در کشاکش زندگی دچار بحران‌های زیادی در رابطه‌شان می‌شوند که باید عشق بینشان را از تمام آن‌ها محفوظ نگه دارند. داستان از یک روز معمولی آغاز می‌شود؛‌ وقتی که نغمه روی کاناپه کنار آباژور مشغول مطالعه بود که ناگهان از کلافگی خاصی که در جانش رخنه کرده بود بی‌اراده به سمت پنجره رفت و با دیدن حال گرفتهٔ آسمان که گرفتگی و رنگ کبود ابرها مانع از مشاهدهٔ نور خورشید می‌شد، هوای پیاده‌روی به سرش زد. بی‌تفاوت به سوز و سرمای پاییز یک مانتوی مشکی بلند با یک شال و شلوار کرم‌رنگ تنش کرد و با برداشتن گوشی بیرون زد. در را که باز کرد با گذاشتن اولین قدم داخل خیابان به وضوح تغییر طبیعت را احساس کرد و وقتی قدم‌هایش رگبرگ‌های ظریف برگ‌های طلایی افتاده روی سنگ‌فرش را نوازش می‌کرد، غرق لذت بود و طوری در خود فرو رفته بود که گویی جز او کسی در محله نبود و این خلوت آرامشش را چندین برابر کرده بود و درونش تهی از هر احساس بدی بود و تنها فکر و خیال آن لحظه‌اش تولد کسری بود و پریشان‌شده از آنکه برخلاف هر سال امسال برایش برنامه خاصی نداشت.

خواندن کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن

دو روز کج دار و مریز گذشت و حال کسری اصلا تعریفی نداشت. سکوت او هر روز بیش‌تر می‌شد و از این موضوع خیلی رنجیده خاطر بودم اما به‌خاطر وخامت حالش دم نمی‌زدم. شب مهمانی فرا رسید و با کت شلواری لیمویی رنگ و شالی سفید آماده نشستم به انتظار کسی که قرار بود مثلا ظهر بیاد و ساعت هفت شب بود و نیامده بود. من مانده بودم با هزار ترس و نگرانی و از طرفی هم تماس‌ها و پیامک‌های بی‌پاسخ مانده از جانب او. طوری دلم شور می‌زد که می‌لرزیدم. محض غافلگیری و از بین بردن دلشوره‌ام سوار ماشین شدم و بعد از اولین فشار بر پدال گاز طولی نکشید که جلو مغازه‌اش ایستادم و از دیدن چراغ روشن مغازه‌اش دلم شاد شد و اما به محض نزدیک شدنم به مغازه چیزی دیدم که گنجایش دیدنش را نداشتم. چند دقیقه‌ای نگاهش کردم. باورش خیلی سخت بود. یعنی کسری به من خیانت می‌کرد؟ آن‌قدر غرق در دیگری بود و می‌خندید که حتی حضور مرا پشت شیشه حس نکرد. حسی تلخ و غریب داشتم. حتی از شدت عصبانیت صدایم گرفته شد. پشت کردم و با دلی شکسته رفتم. تمام طول مسیر پریشان بودم. وقتی زنگ را فشردم صدای لیلی جون مرا یاد مادرم انداخت. ای کاش بود و مرا محکم در آغوش می‌کشید. بگذریم، کیفم را به نگین دادم و سپس کنار جمع رفتم. آن‌ها از تنها دیدنم یکه خوردند و پدر عصبانی ایستاد و سراغ او را گرفت و از آن‌جایی که من اهل دروغ نبودم بی‌هیچ حرفی سر به زیر انداختم و نشستم. لیلی جون نگران از رنگ و روی پریدهٔ من چیزی نگفت. اما چشمانش بی‌وقفه سراغ پسرش را می‌گرفت و در آخر کوروش که مرا آشفته دید طاقت نیاورد و دوش به دوش من ایستاد و گفت:

- چیزی شده که هنوز نیومده؟

- می‌شه هیچی از من نپرسی. به قولی خوشش بیاد خودش می‌آد.

- یعنی چی که تو رو تنها فرستاده اونم چنین شبی.

ناگهان زنگ به صدا در آمد و کسری وارد شد و بعد از روبوسی و احوال‌پرسی پیش من نشست. کوروش بی‌طاقت شد و گفت:

- نمی‌خواستی بیای داداش؟ چرا زن داداش رو تنها راهی کردی؟

- از همه عذرخواهی می‌کنم. آقای مهندس کیانی اومده بود جهت خرید و احوال‌پرسی بنده. صحبت طولانی شد.

او می‌دانست که من طاقت شنیدن دروغ ندارم و شنیدنش عصبی‌ام می‌کند، خیلی جدی زیر لب گفتم:

- بسه کسری! به شعور بقیه توهین نکن.

مبهم نگاهم کرد و بعد از صرف شام و فوت کردن شمع کیک و اشک ریختن‌های من و بقیه با نگاه کردن به کسری یک‌باره کوروش گفت:

- داداش یه کم پیانو بزن برامون.

- نه عزیزم حالم خوب نیست.

- محض رضای خدا یه امشب رو عشوه نیا.

لیلی جون و پدر هم خواستند که بعد از مدت‌ها دوباره بنوازد و من هم بی‌میل نبودم. چرا که روزی با صدای نواختنش دلم را برد و شیرین‌ترین لحظات را برایم ساخت. دل آشوب پرسیدم:

- قرص‌هاتو خوردی؟ می‌خوای بریم بیمارستان.

- نترس خوبم. فعلا وقت مردنم نشده.


نظرات کاربران

nafis.s.m
۱۴۰۱/۰۹/۱۸

نگارش خیلی بد ؛موضوع بدتر ؛گول تعداد ستاره ها رو خوردم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۰۹ صفحه

حجم

۴۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۵۰۹ صفحه

قیمت:
۲۱۰,۰۰۰
تومان