کتاب قشنگی بود لحن صمیمی هم داشت.خوبه که ماها که دوران جنگ نبودیم بفهمیم اونا چی کشیدن و بدونیم امنیت و آرامش خیلی مهمه برای یک کشور ، چیزی که افغانستان و عراق و سوریه امروز ندارنش و ما هم در دوران جنگ نداشتیم ولی به دست همین مردان و زنان غیور و مومن الان داریم

همین الان یادمان افتاد که حدود یک‌سال پیش این کتاب رو مطالعه فرمودیم :) چیزی که از کتاب تو ذهنم مونده ایناست: یک زنی که واقعا عاشقه یک زنی که واقعا سختی می‌کشه و یک مردی که تمام امید اون زنه... . در یک کلام: لذیذ بود!

سلوم! 😊 همراهی ما بشید با آخِرین دختِر اِز یه خونواده‌ی پر جمعیِت، دختر شیـنا... صبر آ استقامتی این خانوم واقعا ستودنی بود! من به شخصه نیمیتونسّم قبول بوکونم کِسی همسرم باشِد کا هیچوقت نیست! سختس اِز نوجوونی، زندگیدا با مشکل شروع کنی و بتونی تا آخِرش دووم بیاری😄 خوندنی این کتاب، اشکما درنیاورد، ولی یُخده‌چی متأثر گردیدم😅.. و میخوام با قاطعیت بگم، حتما اجر آ پاداش و مرتبه‌ی این خانوم و امثالهم، پیشی خدا، خیلی بالاتِر اِز همسرانی شهیدشونه.. چونکه اینا تونستن بچاشونا خب تربیِت کنن، با بی‌کِسیاشون کنار بیان، زندگیشونا جمع بوکونن، آ صورِتشونا با سیلی سرخ نیگر دارند، در حالیکه هیشکیا نداشتند جز خودشون! یه‌جا خیلی دلم گرفت، اونجا کا خانومی باردار روی پشت بومی خونِشون مجبورس کا تنهای برف پارو بوکونِد؛ این صحنه رو تصور کنین، این یه تیکه، اوجی غربِتی یه خانوم را نشون میدِد... سختیای ک قدم‌خیر کشید، اِگه اِز جهاد کردنی حاج ستار بیشتِر نباشِد، کمتِر نیست. کشمکشای کا بینی قدم‌خیر بانو آ همسرشون بود، و تِلاشی کا آقای ابراهیمی واسه بدست آوردنی قدم‌خیر میکرد، رو دوست داشتم:) گیج شدنی خودمو از این بابِت کا اِگه این اسمش صمدس، چرا رو جلد نوشتس حاج ستار، پس حاج ستار کیه، کی به کیه؛ رو دوست داشتم نیز.. 😅 اون کادوهایی که صمد برا خانومش میاورد رو هم، بسی دوست داشتم:))) در کل، مفید واقع شد👌😊 یه ستاره نیمیدم چون بنظرم میشد بعضی جاواشا جالبتِر بنویسن.. #پیشنهاد_🤓 خِــ‌لاص! 😊🍭

بسیار عالی بود. به توصیه ی رهبر عزیزمون خوندم و از خوندنشم پشیمون نیستم؛ چرا که درس شجاعت و صبر یک بانوی اصیل ایرانی رو بهم داد و با خوندنش مزه ی همسر شهید بودن رو چشیدم. روحش شاد

روایتی شیوا از جهاد نادیده ی همسران ((همسفران و همسنگران )) شهدا که اجرشون بیشتر از شهدا نباشه قطعا کمتر نیست... قلم و روایت داستان بشدت جذابِ و مخاطب رو تا انتهای کتاب همراه نگه میداره...

کیلومتر ها دور از خط مقدم جنگ اما با حال و هوای جنگ . زن های بزرگی که پشت مردهای بزرگ بودند مثل کوه ،پشتیبان و حامی بزرگ تا مردانشان بی هیچ دغدغه ای کیلومترها دور تر روز شبشان را در جنگ سپری کنند بدون اینکه حتی ماه ها به خانواده سر بزنن چقد این زنا بزرگ بودند چه کار بزرگی کردن و چقد سختی کشیدن. چقد زندگی با پنج تا بچه ی کوچیک تو شهر غریب بدون همسر سخته . هیچ وقت اون قسمت کتاب که خانوم کنعانی با وجود باردار بودنشون مجبور شدن برف پارو کنن یادم نمیره جایی که زندگی میکنم با قایش محل تولد و زندگی شهید ستار و خانوم کنعانی نیم ساعت فاصله داره . چقد مردمان بافرهنگ و فهمیده ای داره همیشه با احترام و تحسین بهشون نگاه میکنم

بسیار کتاب عالی بود. انشاالله زندگی ما هم همچون زندگی شهدا باشد.

من معمولا زیاد کتاب های دسته ( دفاع مقدس ) رو نمیخونم 😐 چون زیاد بهش علاقه ای ندارم . اما این کتاب با بقیه شون فرق داره !!! 😀 اصلا یه چیز دیگس ... کتابیه که اشک آدمو در میاره ... راستی اگه از این کتاب خوشتون اومد یه کتاب دیگه هم سراغ دارم که مثل همینه . از زبان یه دختر بچه کوچک به اسم سمیرا است که با جنگ و خونریزی و انقلاب و هشت سال دفاع مقدس بزرگ میشه و ... مثل کتاب دختر شینا است ، طراحی جلد زیبایی نداره اما خودش به دل می شینه . کتاب ( آن مرد در باران رفت ) ... مرسی 😘👍 عالی ! : 🌟🌟🌟🌟🌟

کتابش عالیه

سلام .فوق العاده اس .نسخه ی چاپی " دختر شینا" رو یک سال پیش خوندم...پیشنهاد میشه...