نظرات کاربران درباره کتاب داستان دوست من (کنولپ)
۴٫۳
(۱۵)
Dana far
وقتی ترجمه استاد سروش حبیبی هستند، چشم بسته باید کتاب رو خووند
ماهی
کتاب خیلی روان و صمیمی سه قطعه از زندگی کنولپ رو روایت میکنه که عجیب دلنشینه، مردی تنها و صحراگرد که همه دوستش دارند
کیوان
هرمان هسه، زنگار از روح کهنه ام می زداید و مرهم بر زخم دلم، نسیمی خنک در تابستان و قهوه گرمی است در زمستان، سیزارتا و حالا هم دوست من، همزاد پنداری غریبی با کنولپ داشتم و حالم خوب شد صفحه ۸۰
تام ریدل
به نظرم سروش حبیبی توی ادبیات ما اونقد بزرگ و تاثیر گذار هست که دست رو هرکتابی گذاشته باشه رو بخونیم....
اما در مورد کتاب، داستان بدی نداره تا حدی زیادی شخصیت اول داستان و دوست خواهید داشت ولی از لحاظ جذابیت داستانی آن چنان جذاب نیست،اما قطعا خوندنیه و شاید یک داستان سلیقه ای باشه .اما من دوستش داشتم
mojtaba
این که سبک زندگی کنولپ درست هست یا خیر رو نمیدونم اما گفتگوی پایانی کتاب بسیار زیبا و قابلتأمل هست و نکته مهم و حیاتی در آن نهفته هست و به همین دلیل خواندن این کتاب را ارزشمند و مفید میدانم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
قهرمان این کتاب، شخصیتی به نام کنولپ است. او آدم زیرکی است که آزاد بودن را انتخاب کرده است و سفر کردن را به یکجانشینی ترجیح میدهد. کنولپ شخصیتی شاعرمسلک دارد که صحراگردی را ترجیح میدهد و مدام در سفر است. از جمله نکات جالب در مورد شخصیت او این است که در لحظه زندگی میکند و آدم شاد و خوشحالی است. از هر چیز کوچک و بزرگی لذت میبرد و برایش مهم نیست اگر به جایی تعلق ندارد.
کنولپ با وجود بیماری و رنجی که دارد دست از کارهای خود نمیکشد و همچنان به صحراگردی ادامه میدهد. به هر شهری هم که وارد شود خانهای پیدا میکند که دوستانه پذیرای او باشد.
در بخش اول کتاب – پیش از بهار – کنولپ پس از مرخص شدن از بیمارستان وارد شهری میشود که یکی از دوستانش در آنجا ساکن است. در خانه دوستش بر اثر یک سری اتفاقات عجیب که برای کنولپ رخ میدهد، باعث آشنا شدن او با دختری جوان میشود.پس از آشنا شدن کنولپ با این دختر جوان، و بعد از ماجراهای این دو به بخش دوم و پایانی کتاب میرسیم. قسمتی که نقطه اوج کتاب نیز میباشد. درباره کنولپ باید این را بدانیم که او در زندگی موفقیت چندانی کسب نکرده و میتوان گفت چیز محسوسی ندارد. او وقتی خود را در طبیعت آماده مرگ میبیند خدا را پیش چشم مجسم میبیند و با او گفتگو میکند. گفتگویی که همان نقطه اوج کتاب است.
در گفتگوی میان کنولپ و خدا، کنولپ ناله و شکایت میکند که چرا زندگیاش به این شکل طی شد و چرا فلان و بهمانطور نشد.کتاب داستان دوست من علاوه براینکه رمانی کوتاه و خوشخوان است، ممکن است پاسخی برای هر کسی که از زندگی خود ناراحت است داشته باشد. هر کسی که فکر میکند: چرا زندگی من به این شکل دارد پیش میرود – پیش رفت – نه به آن شکل یا آنگونه که فکر میکردم. خواننده شاید کارهایی که کنولپ در طول رمان انجام میدهد دوست داشته باشد و سبک زندگی او را نیز تایید کند، اما این امکان هم وجود دارد که از بیخیال بودن کنولپ عصبانی شود و برخی از کارهای او را محکوم کند. اما درنهایت این سبک زندگی کنولپ است. سبکی که در نهایت ما را به نتیجهگیری و آن گفتگوی چالشی میکشاند. چیزی که شاید سرنوشت بنامیم. به اعتقاد من، هرکسی با نگاه به زندگی خودش میتواند برداشت متفاوتی از این رمان داشته باشد. پیشنهاد میکنم اگر به دنبال یک رمان کوتاه هستید که در نهایت نکته مهمی برای شما داشته باشد، این رمان را بخوانید.هرمان هسه به فرهنگ و تمدن چین و هند اشتیاق بسیار زیادی داشت. یکی از برجستهترین کتابهای او نیز – کتاب سیدارتها – حاصل همین عشق به فرهنگ هند است. 🥀🌿
کاربر ۴۵۹۱۴۸۲
داستان یک نوع خاص از شخصیت که ممکنه در زندگیمان مشابه آن را دیده باشیم. ترجمه عالی و متن روان و سر راست است . داستان از دیالوگهای معنا داری شکل گرفته. به نظرم به این سبک نوشته و داستان پیکارسک میگویند. فردی که به نوعی خاص در سفر است و...
من دوستش داشتم. بخوانید و لذت ببرید.
AS4438
بسیارعالی، کتابی که هرگزفراموش نمیشود.
M.Mohseny
کنولپ گاهی انسان رابه خود میخواندوگاهی ازخودمی راندواین ناشی ازسبک وسیاق زندگی ونحوه گذران زندگیش است،صحراگردی برای تمام عمر،قرارگرفته ی در بیقراری! کتاب را دوست داشتم وخواندنش را به دوستانم درطاقچه پیشنهاد میکنم.
ریحانه
بسیار عالی
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۳۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد