نظرات کاربران درباره کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

گردون طاقچه فقط یک کلک بازیه واقعا متاسفم

دوستانی که آشنایی دارند ما رو هم آشنا کنند ولی عنوانش که من رو یاد جایی میندازه که کبوترها روپایی می زنند.

باسلام علت این همه تعریف و تمجیدهای ابتدای کتاب از نویسنده را - زمانی که کتاب را به پایان رساندم - متوجه نشدم. کتاب از نظر من یک کتاب معمولی است. فقط نقطه قوت داستان انتهای داستان می باشد که قاتل مشخص می شود. ولی برخلاف نظر بقیه این رمان چیز خیلی خاصی نداشت که آن گونه برجسته شود. البته از کنار ترجمه خوب و روان مترجم هم نباید به سادگی گذشت و باید به او دست مریزاد گفت. باتشکر از طاقچه عزیز

متاسفانه خیلی بد ترجمه و ویرایش شده بود. نویسنده قلم شاعرانه و سرشار از توصیفی داره که در اثر ترجمه بد تو فارسی گنگ و غیر قابل فهم شده بود و چند صفحه بیشتر نتونستم بخونمش.

زیادی سانسور شده ولی کتاب عالیهه اولاش کمی غمگین شروع شد

ماجرای کتاب با روزی که مادر کاترین کلارک یا کیا کلبه قدیمی درب و داغون کنار مرداب رو برای همیشه ترک میکنه شروع میشه. کیای کوچیک فکر میکرد که مادرش دوباره برمیگرده پیش اون، برادرش جودی و پدر دائم‌الخمر قماربازش و اونا دوباره میتونن مثل سابق زندگیشون رو ادامه بدن اما ته قلبش راجع به این حسش مطمئن نبود. حالا اون دلش رو به جودی خوش کرده بود اما با رفتن اون کیا و پدرش باید با هم زندگی میکردن. کیا هیچی راجع به آشپزی، خونه داری، خرید نمیدونست اما باید برای زنده موندن تلاش میکرد. باید یاد میگرفت چطور تو طبیعت وحشی با وجود پدری که از پدر بودن فقط خشم و عصبانیت رو یاد گرفته زندگی کنه. باید یاد میگرفت چطور فقط خودش و خودش و خودش میتونن به همدیگه کمک کنن.... داستان جالبی بود حالا نمیدونم ترجمه ایراد داشت یا نگارش و داستان پردازی ولی بعضی قسمتاش انگار که روزمره نویسی و خاطره نویسی باشه نه رمان که یکم به آدم ضدحال میزد اما شاکله اصلی داستان قشنگ بود. برای یک بار خوندن بد نیست.

سطح: خوب.... گروه سنی: جوانان به بالا . رمانی است متفاوت.آرزو داشتم جای نویسنده آن می بودم. خلاقیت در داستان پردازی باعث میشه بعد اتمام داستان هم چند صباحی درگیر شخصیت های داستان باشید.

خیلی قشنگ بود

خیلی خیلی جذاب بود.. عاشق شخصیت اصلی داستان می شوید و احتمالا الهام بخش شما خواهد شد

عالی بود..درباره اثرات جنگ روی انسانها که حتی خانواده خودشونو دیگه نمیشناسن

خوب بود

توصیفات داستان زیبا و ملموس بودند. تنها نقطه ضعف که داشت و در اواخر داستان به وجود آمد، تضادهایی در شخصیت کیا بود. اما در کل از خوندن این رمان فوق العاده، خوشحالم.

کسی میدونه گردونه کتابستون از کی شروع شده؟

به نظرم همه ما مثل کیا هستیم هربار یه فرصت دوباره به عشق میدیم و باز قلبمون شکسته میشه و هر بار که قلبمون میشکنه، خداست که منتظر ماست فقط خداست که شایسته عشقه و فقط عشق خداست که دل شکستنی توش نیست

بسیار لطیف و زیبا. واقعا دوستش داشتم. اوایل کتاب خیلی برای کیا کوچولو غمگین بودم. خودم یه دختر کوچولو دارم و مدام اشکم درمیومد

داستانی جذاب و گیرا تمام مدت از خوندنش لذت بردم

یک داستان آرام و دلنشین با توصیفات زیبا از طبیعت که حس آرامش بخشی رو به خواننده منتقل می کنه. اما ترجمه چندان جالب نبود و بعضی جملاتش نامفهوم بود. نیاز به ویرایش هم داره!

یه داستانی که از همه لحاظ منو جذب کرد اینکه چجوری آدم می تونه تو سختی ها دووم بیاره حتی وقتی بچه کوچیکی بیش نیست از نظر من فوق العاده بود

کتاب عالیییی بود، با یک پایان جالب تر و غیرمنتظره. معلومه که نویسنده بیشتر اتفاقات کتابو کاملا درک کرده از نزدیک. ممنوون از طاقچه برای کتابای خوبی که معرفی میکنه👌👌

وقتی دیشب شروع کردم به خوندش به سختی کنار‌گذاشتمش تا بالخره تمومش کردم. خیلی قشنگه ، این رمان و رمان سایه باد دوتا از بهترین رمان‌هایی هستن که خوندم. توصیفات خیلی زیبا بود. ترجمه خیلی روان و خوبی داشت. از طاقچه ممنونم به خاطر برنده شدن یک هفته طاقچه بینهایت تویه گردونه که باعو شد این کتاب رو بخونم. پیشنهاد می‌کنم که حتما بخونید.