نظرات درباره کتاب آبشوران و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب آبشوران

نظرات کاربران درباره کتاب آبشوران

۴٫۳
(۶۴)
امیررضا
کتاب پر از مشکلات و سختی های یه خونوادست که تو روستای آبشوران زندگی میکنند با اینحال زبان کتاب شیرین و روون و راوی یکی از پسر های خونواده به اسم اشرف. ۱۲ تا داستان کوتاه ولی به هم مرتبطن داستان ها. خیلی دوست داشتنی بود قلم نویسنده هم درخشان بود
rain_88
روایتی دردناک از زندگی در لجن فقر و خرافات... خیلی خوب بود البته اگه سانسورش نمیکردین
Hepatitis G
سانسور کجاش بود؟
به دنبال آلاسکا
موقع عزاداری،عزادار بودیم،موقع جشن هم عزادار بودیم…
hossein
یک توصیه: از علی اشرف درویشیان هر آنچه هست مطالعه کنید
کاربر ۱۵۵۶۵۰۷
مرسی و علت؟
پردیس
متاسفم که بهترین عبارت کتابو سانسور کردین...
بابونه 🌱
من چقدر دنبال همین عبارت توی کتاب گشتم. خیلی تو ذوقم خورد
هانی
کاش گفته بودین بهترین عبارت کتاب چی بوده خب
Ameit
صاحبخانه بدش نمی‌آمد که ما همیشه گریه کنیم عزادار باشیم و مصیبت نامه بخوانیم. چون مشغول می‌شدیم و دیگر کسی از اون نمیخواست پشت بام را کاهگل کند یا برای مان آب لوله بکشد.
Behzad Fn
به به. تبارک الله. قلم ت قوی بماند آقای درویشیان. لذت ی بی حد بردم از نثرت.
شهرزاد بانو😇
من قبلا خوندم خیلی خوشم اومد
روشنک
نویسنده دوربین رو می‌بره به خونه یک خانواده خیلی فقیر در محله‌ای به اسم آبشوران و بدبختی اون‌ها رو از دید یکی از پنج بچه خانواده نشون می‌ده.
شهرزاد بانو😇
دقیقا😇
توحيد
فقط یکی از جمله های تکان دهنده ی کتاب: -اشرف! تو را به خدا به بی بی نگو من نان خوردم... صد البته اینا همه دروغه و زمان فرار اعلیحضرت اینا و باقی حضرات، خودکار یا قوطی کبریت، قیمت سیزده سال قبلشو داشته!!!...
Neda
غم انگیزِ زیبا که ارزش خوندن رو خییییلی داره
Fatemeh
داستان گویا از زبان کودکی های خود نویسنده گفته شده، روایت سختی ها، فقر و نداری های یک خانواده. هر داستانی روایت یکی از اتفاقات رخ داده در زندگی نویسنده است، تلخی ها، ناکامی ها و گاهی شادیهایی که در زندگی خانوادگی رخ میداده.
Eli N
عااالی،دوست نداشتم قصه ها تمام بشوند. باهاشون خندیدم و بعضا بغض کردم، عالی بود حتما پیشنهاد میکنم بخوانید. واقعا آقای درویشیان یکی از بهترین نویسندگان ایرانی هستند
بابونه 🌱
فضای داستان منو یاد فیلم شنا در زمستان محمد کاسبی انداخت. نثر کتاب بسیار اثرگذار جذاب و ملموس بود کاملا می‌شد اون فضا و رنج ها رو درک کرد. فقط به نظر می‌رسه قسمت هایی از این کتاب حذف شده باشه. این کار توهین به نویسنده و خوانندگان کتابه! باعث تاسفه واقعا! ... "صاحبخانه بدش نمی‌آمد که ما همیشه گریه کنیم، عزادار باشیم و مصیبتنامه بخوانیم، چون مشغول می‌شدیم. دیگر کسی از او نمی‌خواست پشت‌بام را کاه‌گل کند یا برایمان آب لوله بکشد."
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
این کتاب روایتی از کفر است. روایتی از شرایطی جهل انگیز که در تقابل ذات زیستن می ایستد.روایتی از فقر مطلق. داستان، از زبان یک پسربچه ی رویاپرداز در خانواده ای فقیر که نان شبشان آه باشد روایت شده. پسرکی که طی برای بنده نود و هفت صفحه، از کودکی تا نوجوانی اش را در ماجراهای متفاوت اما منسجم روایت می کند. تاثیر فقر بر خانواده، تاثیر فقر بر خرافه، تاثیر فقر بر نوع روابط را نشان می داد. مثلا جایی دغدغه ی یک *خانواده* و چند همسایه می شود که میوه ی به را که در جیب کتی گیر کرده چطور درآورند تا جیب سالم بماند و کت نو جرو واجر نشود. روایت گرچه از موضوعی تلخ صحبت می کند و با اهمیت،اما رو راست باید گفت شاید این هم تجربه ای دیگر در حوضه کتاب های با محوریت فقر باشد، اما کتاب متوسطی ست که البته بعد از تمام شدنش دوست داشتنی می شود. یعنی تنها شاید تجربه ی متوسطی ست در عرصه ی مطالعه که آدم بگوید : خوب بود! (پسری انگار همیشه با قلبی زلال، با روحی لطیف،فهمی شاید از آدم های دور و برش بالا تر و با زندگی سختی که خانواده و زندگی اش را تحت شعاع قرار می دهد. نه از اول داستان، از همان پیش از داستان!)
فائزه
کتاب خیلی سیاه و غمگینه، حس میکنم بعد از چند تا داستان تقریبا تکراری هم میشه. علاوه بر اینها اگه میخواید این کتاب رو بخونید پی دی افش رو بخونید، چون طاقچه بخش هایی از کتاب رو حذف کرده.
aida_deljoo
داستان های کوتاه،حال و هوای روستایی،لَمسِ فقر در سطر به سطر کتاب... قلم، از خاطرات دوران کودکی نویسنده در روستای آبشورانِ کرمانشاه مینویسه و مارو همراه میکنه با غم ها و شادی های غم زده ی اون دوران و آشنا میکنه مارو با خانه ی کوچکی که دوستش داشتن چون ننه بود، بوی نان تازه بود.. . نوشته های آقای درویشیان در این کتاب دست شمارو میگیره و میبره به خاطره هایی که همراهش احساسات عمیقی رو تجربه خواهید کرد... کتابی که با خواندنش اشک ریختم و قسمتهایی از ته دل خندیدم (داستانِ حمام در این کتاب فراموش نشدنی بود)
عباس
این داستان یک شخصیت پیر و خرفت و خرافاتی به اسم عمو پیره دارد که کشور ما در شرایط فعلی گرفتار این جور آدم ها شده است . مثلاً شخصیت نوجوان داستان آرزو می کند ای کاش دانه های برف پف فیل بود ( به خاطر گرسنگی ) اما عمو پیره میگوید کفر نگو که خدا غضب می کند
nunuei
روان بود و جذابیت زیادی داشت ولی ای کاش اینهمه جهت دار نبود زهر شد به کامم :)
سروش
هرچند خیلی سیاه و دردناک بود اما از خواندنش سرشار تجربه شدم
اِلوچ
نثر آقای درویشیان همیشه خواندنی و بسیار ملموسه. این کتاب هم، علی رغم اینکه راوی درد و غم و فقره، ولی حتنا بخونید و از این نثر روان لذت ببرید.

حجم

۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد