نظرات کاربران درباره کتاب خون خورده

مزخرفه و اصلاً پیشنهاد نمی‌کنم.

good

خیلی متفاوت و زیبا و غمگین و تامل برانگیز....

خیلی تلخه. یعنی بعضی جاها قلبم واقعا درد میگرفت و میذاشتمش کنار. ولی داستانهای تلخ اغلب ماندگار هستن. از آرایه های ادبی و توصیفی خیلی خوب استفاده شده. اگه تلخی عذاب آور داستان و بذارم کنار، شد جزئی از نویسنده های موردعلاقم که امیدوارم تو کتابهای بعدی دوباره روی جنگ زوم نکرده باشه، مثل رضا امیرخانی!

سرخ سفید جذاب تر بود .خون خورده جذابیت و گیرایی سرخ سفید رو نداره

عالی بود.وممنون از اینکه کتاب رو رایگان کردید.وقتی شروع کردم نتونستم بزارم کنار

لطفا کتاب صوتی "واسه جزئیات عرق نریز" رو رایگان کنید ممنون

سلام میشه میدگارد2رارایگان بزارید

خیلی قشنگه... مرسی از مهدی یزدانی خرم

کتاب جذاب و خواندنیست. قلم گیرا و داستان ها دلنشین. حتما پیشنهاد می کنم چون هم قصه خوبی رو تجربه می کنید هم چرخی در نقطه ای حساس از تاریخ معاصر می زنید یعنی دهه شصت.

حیف زمان و پولی که بابت تهیه این کتاب هزینه کردم کتاب پُر از ناامیدی، سیاه نمایی است

محشربود قلم نویسنده،و غم انگیز،و یادآوری تمام خاطرات موشک باران تهران،صحنه های جنگ،و موشکی که سرکوچه مان خورد....

داستان پر از شخصیت و اتفاق هست، وقایع داستان در شهرهای مختلف رخ میده، به شدت تلخ ولی واقعیه، وجوه مشترکی بین همه قسمتها هست، به نظرم مدیریت و نوشتن چنین رمان پیچیده ای کار هرکسی نیست که جناب سلطانی به بهترین نحو انجام دادن.

خیلی سیاه بود. دیگه شورش را درآورده بود از تلخی و توصیف صحنه های دلخراش اوایل کتاب جذاب بود و تو را با خودش میکشوند ولی هر چی می‌گذشت ضعیف تر میشد و اخرها انگار دیگه نویسنده حوصله نداشت. توهین و تمسخر دین و مذهب و مذهبی ها هم که تا دلت بخواد...

در نظرات خوندم اگر روحیه حساس دارید نخونید کتاب پر از غمه و تاریکیه و گاهی باید بخودت فرصت بدی تا حوادث و هضم کنی...ولی تا بحال کتابی اینچنین غم الود و زیبا نخونده بودم نگارش کتاب خاص خیلی جاها جای فعل و فاعل ب شکل معمول جمله بندی ها نیست ک دوست داشتم داستان جالبی از ۵ برادر ک ۴تا هم زمان مرده ان...هرکدام ب شیوه ای عجیب و خاص ک حتا جنازه انها بغیر یکی پیدا نشده..و اکنون پسر دانشجویی موظفه سر قبور انها هر هفته فاتحه بخونه در کنارش داستان دو روح سرگردانم ک در صحنه ها حضور.دارند روایت میشه یک داستان عجیب از خانواده ای ساکن نارمک هم جوار کلیسا ک در تمام داستانها بنوعی جو کلیسا هم حاکمه

موضوع کتاب و تا این حد با جزئیات پرداختن به صحنه های دلخراش و مرگ رو دوست نداشتم. اینجور نوشتن هم که انگار بین نویسندگان باب شده و استفاده از توصیفات طولانی و با جزئیات بیش از حد هم.... از یک جایی به بعد توی ذوق می‌زند و جذابیتش را از دست می دهد...

خوشحالم که با این کتاب آشنا شدم. از بس همیشه امثال مارکز و تولستوی و همینگوی را نویسنده می‌دانند آدم باورش نمی‌شود رمانهایی به این خوبی توسط نویسنده‌ای ایرانی نوشته شده باشد.

کتاب چندین داستانه که موازی روایت میشن روح خالدار و داستان پسران سوخته، که محسن مفتاح برایشان فاتحه میخواند. کتاب سرشار است از خرده روایت و اتفاق های غافلگیر کننده، تلخ و جذاب. در کل کتاب داستان پردازی ساده و خوبی داره که نقطه قوتش بیشتر اتفاقات غافلگیر کننده و تصویر پردازیش هست داستان با تصاویر و فکت های مذهبی و تاریخی مخصوصا درمورد مسیحیت غنی تر و قوی تر شده اما ریتم داستان تو یک سوم پایانی کمی افت می‌کنه شاید هم کام مخاطب به تلخی ها و شوک های داستان عادت میکنه و لذت غافلگیری رو از دست میده به هر شکل تا پایان بهترین لحظه کتاب برای من «هذا راس یحیی بن زکریا» بود. در کل ارزش خوندن داره اما شاهکاری که به کسی معرفیش کنم نیست مگر کسانی که کرم کتابن یا علافمندن به داستان های معاصر یا دوستانی که برای تمرین و نویسندگی کتاب میخونن چون میتونن از شیوه روایتش کلی چیز یاد بگیرن اگر از شیوه روایتش خوشتون اومد پیشنهاد میکنم اسفار کاتبان رو هم بخونید اون از نظر فنی واقعا عالیه(اما محتوی زیر لایه های داستان ممکنه پسند همه افکار و عقاید نباشه/قابل بحث است)

شیوه روایت گری اش را بسیار دوست داشتم. شخصیت پردازی و تصویرسازی ها عالی بودند.

درعین تلخی اما جذاب،روایت سال های اول جنگ ودیدگاه های متفاوت ۴برادرونقش مسیحیان در آن دوران،واقعاً از فضا سازی وشخصیت پردازی نویسنده لذت بردم