نظرات کاربران درباره کتاب خون خورده
۳٫۹
(۴۴۸)
Ali Jalaee
داستان خوب و جذاب بود. حقیقتا داستان با این فرم کم داریم توی ادبیات داستانی ایران.
فقط چیزی که کمی داستان را از جلا می انداختند چفت و بست نشدن این پنج دستان کنار هم بود. در واقع ما با پنج شش داستان کوتاه مواجه بودیم که با مشترکاتی به هم وصل شده بودند و این باعث میشد داستان از جنبه پیرنگ لنگ بزند. مشکل دیگر این بود که شخصیت دانشجوی راوی هرگز داستان تمام و کمالی پیدا نکرد.
ماراتن
ممنون از چشمه و طاقچه برای هدیهٔ ابن کتاب 🌹
fariba
خواستم کتاب برای آدمهایی که صرفا قصه برایشان مهم است توصیه کنم، اما باز هم عقیده دارم گویا مهدی یزدانیخرم گاهی با جملهها کلنجار رفته.خواسته جملاتی فاخر و عباراتی موثر تحویل دهد،که از آنورِ بام افتاده.تبلیغ نشر چشمه هم لحاظ شده.مافیای ادبیات ترکیب واژهی متناقض و غمباریست.
zeinab.ghl
از اواسط فروردین تا همین امروز درگیر این کتاب بودم.
الان که دارم این متن رو مینویسم شاید یه ساعت شده باشه که به صفحه ی آخر کتاب رسیدم :( نمی خوام چیزی بگم که داستان برای کسی که نخونده یا می خواد بخونه اسپویل شه ولی دوز غم این کتاب، خیلی زیاد بود برای من حداقل این طور بود.
داستان پنج برادر سوخته و آدم هایی که مثل یه شبکه ی تار عنکبوت، به هم ربط دارن.
داستانش جذاب بود، نویسنده با چیزهایی که نوشته بود مجبورم کرد که به چیزهایی فکر کنم که تا قبلش چندان برام پررنگ نبود. :(
K e
باتشکرفراوان از اهمیت دادن به کتبی که هرچندفقط صفحاتی ازآن به دفاع مقدس اختصاص داده شده خداکنه فراموششان نکنیم,یادمان باشدامنیت امروزمان رامدیون ازخودگذشتن آن بزرگانیم
کاربر ۱۱۵۳۵۳۰
سبک داستانی نسبتا متفاوت است.
اگرچه روایت جنگ است اما به شیوه ای جذاب روایت شده.
اگر از بوی خون، شنیدن ماجرای مرگ و... حالتان بد میشود، نخوانید.
sara
به نظر من یکی از بهترین ها در ورود به داستان بود و اشراف نویسنده بر آنچه قصد نقلش را داشت تحسین برانگیز.
Sina Iravanian
«محسن عادت نداشت بر گورها راه برود. پدر برای این قانون داشت. «بین قبرها برو. فکر کن آدمند که خوابیدهاند خب؟» و محسن این قانون را همهجا رعایت میکرد. گاهی وقتی واردِ یک قطعه میشد، سعی میکرد صدها آدم را تصور کند که پیچیده در پوششهایشان دراز کشیدهاند و ساکتاند. ترسناک بود، اما وقتی فکرش رفت به گورهای چند طبقه، قضیه خندهدار شد. پس با خودش قرار گذاشت هر قبر را یکی حساب کند تا تلنبار نشوند آدمهایش روی هم.»
همانطور که فیلم «مسافران» بیضایی با جملهی «ما به تهران نمیرسیم. ما همگی میمیریم.» از همان ابتدا آب پاکی را در مورد عاقبت قهرمانهای داستان روی دست مخاطب میریزد، این کتاب هم از ابتدا سرگذشت پنج برادر مرده یا مفقود را از سنگ قبرشان آغاز میکند. اما قصهها فقط به این پنج برادر محدود نمیشود. شخصیتهای جانبی زیادی در هر قصه زندگی میکنند و میمیرند که گاهی حضورشان پررنگتر از شخصیتهای اصلی است. قصهها بیشتر حکایتی تاریخیاند، تاریخی که همه چیز آن به هم گره خورده. از مارونیهایی که بدست صلاحالدین ایوبی از اورشلیم بیرون شده بودند و در لبنان سکنی گزیدند تا با فلسطینیانی بجنگند که صدها سال بعد به دست اسرائیلیها بیجا و آوارهی لبنان شدند. و نقش فیلی که از زینپوش سرباز خراسانی راهش کشید به کفن سنیوش فرانسوی و بعد جعبهای در دست دخترک راهبهی مارونی. و صلاحالدین ایوبیای که الهامبخش صدام بود. همهی مرگها در این کتاب حماسی نیستند. اتفاقاً خیلی از مرگها کاملاً بیهودهاند مثلاً مرگ طاهر، برادر پنجم. و سقوط هواپیمای سی۱۳۰ در هفت مهر ۱۳۶۰. نگاهی کنید به لیست کشتهشدگان و عواقب فقدانشان و ... علت سقوط. دوستی پرسیده بود چه کتابی توانسته اشک تو را در بیاورد و احتمالاً انتظار داشت نام رمانی برده شود. از خود تاریخ غمانگیزتر و اشکآورتر سراغ ندارم.
قصهها به نظر میآیند بر اساس اخبار حوادث واقعی یا عکسهای تاریخی باشند. و ذهن نویسنده شخصیتهایی را خلق کرده که سرگذشتشان این اتفاقات را به هم وصل میکند. اگر صفحهی اینستاگرام مهدی یزدانی خرم را دنبال کنید نمونههایی از علاقهی فراوان نویسنده به عکسهای تاریخی و شرح کادر و جزئیات آن را خواهید یافت.
«ماجرای تیر خوردن ابوالحسن وسط خیابان طالقانی سوسنگرد و مسعودی که یکهو کشیده بود جلو و از پا گرفته بود و آورده بودش عقب. عکسشان توی کیهان و جمهوری اسلامی چاپ شده بود. هر دو کلاهخود داشتند و زیرِ آتش بودند. سیاوش کمی عقبتر پوشش داده بود. مثلثی که ساخته شده بود.»
که توصیف عکسی است از بهرام محمدی فرد.
چیزی که از آن لذت زیادی نبردم شیوهی به کار رفته در ساختار بعضی جملهها بود که آن را تا حدودی سختخوان میکرد. ابتدا فکر کردم کتاب ویرایش نشده بعد متوجه شدم این جابجایی جزئیات جمله عمدی و به نوعی سبک نویسنده است. مثلاً «آدمهایش روی هم تلنبار نشوند» به صورت «تلنبار نشوند آدمهایش روی هم» نوشته شده. شاید نویسنده خواسته تاکید بیشتری روی «تلنبار شدن» داشته باشد تا روی «آدمها» تا به این صورت تصویر واضحتری در ذهن مخاطب بسازد. به هر حال دلیل این کار هر چه باشد از روانی متن کاسته بود.
mona-p
مرسی طاقچههههه، عاششششقتم 💖
mahsa
ای بابا... چه خبره؟ همش جنگ؟
کاربر 940550
ممنون طاقچه جان⚘
کاش کتاب وقتی نیچه گریست رو هم رایگان می کردید🙏
ــسیّدحجّتـــ
ممنون از طاقچه برا این هدیه
جواد
ممنون طاقچه
Mahla V.KiyAN
.
.خون خورده از نگاه من در ردایِ اثری قابل و شایسته تحسین و سفارش ظاهر شد.
شاخصترین ویژگی رمان یزدانی خرم برای جا گرفتن در دل مخاطب، تبحر و تسلط نویسنده در سفر به دل تاریخ بود، اثر هنری ارزشمندی که با قابی از زمان حال به قلب تاریخ نقب میزند. تاریخی به وسعت چند هزار سال از حیات ابناء بشر که از لا به لای قبرهای خالیِ برادران سوخته بیرون کشیده شد
. درست یا غلط انتخاب برادران و البته منظور پشت چنین انتخابی به عنوان نمایندگانی از فرزندان این آب و خاک، یادِ برادران کارامازوف را در دلم زنده کرد. این جنس از رئالیسم که البته با حضور عناصری از خیال، جادویی مینمود؛ روایتی موازی، مشابه و حقیقی در زمانهای دور ، استفاده از ادبیات بهعنوان نقاب اثرگذاری در بازنمایی و نقدِ کثافت های جاری زیر پوست سیاست، شباهتهای رمان با مرشد و مارگاریتا، شاهکار بولگاکف در نگاه من بود. یزدانی خرم قبل از نویسندهای چیرهدست، روزنامهنگاری دغدغهمند و آشنا به نیاز جامعه است؛ نیازی که نشان داد در خون خورده بهخوبی آنها را شناخته و دیگ جوشانی از سیاست، جنگ، ایدئولوژی، پول و مذهب را بهعنوان کلید واژههای درگیری و تضادهای انسانی و بینالمللی در رقم خوردن نقاط عطف تاریخ میپروراند و در قالب ساختار روایی و شمایل رمانی خواندنی، ذره ذره به خوردِ جان خواننده میدهد.
در قحطی رمان ساختارمند و هدفدار در ادبیات امروز، خون خورده اثری قابل ستایش بود؛ انتخاب سمبلها، شخصیتپردازی و طراحی فضای رمان، توصیفاتِ آنچنانی و جزئی در خلال قصه برای تحریک تخیل خواننده به فضاسازی ذهنی دقیق، برگرفته از دانش و شایستگی نویسنده بود.
شاید بخش مهمی از اطمینان و اعتقاد ما به رمان فارسی معاصر از دست رفته باشد، اما حتی در مقام مقایسه با آثار پخته و نامدارِ غربی، بدبینی و بیاعتنایی به داستان و رماننویس فارسی، جز مُهر و امضا ذیل سندِ مرگ نهال ادبیاتِ معاصر در نسل جدید بازتاب دیگری نخواهد داشت.
Maryam Mohammadi
با خوندن این کتاب به رمان نویسیه معاصر ایران امیدوار شدم به نظرم جای خالی این جور کتاب ها حس میشد و لازم بود که ادبیات معاصر تجربش کنه. توصیه میکنم تجربه خوندنش رو از دست ندید
شراره
کتابی که با خون شروع شد و با آب تمام
نمیدونم خوندن این کتاب را پیشنهاد کنم یا نه
کتابی که خوندنش حوصله زیادی میخواد ولی در عین حال کشش داستانی و تنوع خاص خودشو هم داره
ولی بشخصه ساختار جمله بندی کتاب را دوست نداشتم اینجوریه که اول فعل و بعد فاعل میاد
نسیم رحیمی
بعد از مدت ها یک رمان ایرانی خوندم که بی نهایت به دلم نشست. روایتهایی خیلی غم انگیز با قلمی زیبا و جملات و کلمه هایی که پس و پیش شده بودند تا زیبایی داستان رو بیشتر کنند.
مروارید ابراهیمیان
اولا بدونید که کتاب تلخی هست. در زمان درست بخونیدش. من در زمان قرنطینه کرونا خوندم و اشتباه کردم. همینطوری حالم بد بود دیگه نباید اینو میخوندم.
ولی به لحاظ ادبی باید بگم یک اثر نسبتا جدید هست که کشش داستانی خوبی داره. در نقدش خوندم که در مذمت جنگ هست اما بنظرم این هدفش صد درصد در نیومده. وقتی کتاب تموم شد حس کردم کمی بی سر و ته بود اما در کل کتاب در خور توجهی بود.
Shadi
خیلی قشنگ بود جذاب بود و موضوع تکراری نبود
صبح سپید
فکر میکنم اولین کتابی بود که بعداز نصب طاقچه خواندم باید بگم ازنظر سوژه تقریبآ بکربود واز نظر قلم نویسنده روان و دلچسب، خسته نباشی آقای خرم و دست شما درد نکنه طاقچه.
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۱ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان