نظرات کاربران درباره کتاب آرامش

به نظرم لازمه که هر کسی باهرسنی این کتاب روحداقل یکبار بخونه، واقعا آموزنده ست و آرامش بخش،

من پیشنهاد میکنم برای خوندنش . ی حس لذت ایجاد میکنه . یه وجهه ای از آرامش و صبر رو به نمایش میذاره که بهش توجه نشده ... نه وعده ی بهشت میده نه ترس از جهنم فقط یه نمایی از انسانیت رو به تصویر میکشه ... خوب میتونه همراه کنه خودشو با خواننده ب درد من که خیییلی خورد 💖💖

خیلی خیلی خوشحالم که بطور تصادفی بااین کتاب برخورد کردم و خوندمش عالی بود نزدیک ترین حس هارو بااین کتاب داشتم👌❤

کتاب خوبی بود پشیمون نمیشی ازوقت گذاشتن

راهنمایی های کاربردی خوبی داشت در زمینه اینکه چجور نگرشمون رو تغییر بدیم نسبت به مسائل تا به آرامش برسیم.

مطالبی که راجع به رمانتیسم‌ نوشته واقعا جالبه و قطعا ارزش خوندن داره

مطالب خوبی داشت. اگر وقت کمی برای مطالعه کتاب خواستید صرف کنید فقط قسمت عوامل ایجاد آرامش را مطالعه کنید. زمان و مکان و صدا و تاریخ می‌توانند برای ما آرامش زا باشند و البته عوامل دیگری هم هستند.

قدرت منطق و فلسفه برای اعطای آرامش به علت تفکر حساب‌شده و عمیق، نه خضعبلات زرد اساتید، دوره‌ها، کانال‌ها و پیج‌های روانشناسی

کتاب خوبی بود. حرفهایی از این جنس که بعضی چیزها در زندگی اجتناب ناپذیرند مثل اضطراب و.... این هنر ماست که با برداشتن قدم اول یعنی پذیرش راه رو باز کنیم برای ورود باریکه‌های آرامش.

این کتاب رو طبق معرفی دوستان و اینکه بخشای کوچکیش رو قبلا تو اینستا و ... دیده بودم ، شروعش کردم. دو بخش اول رو خیلی دوست داشتم ،مفاهیمی جدیدیو بهم یاد داد،و واقعا درکش میکردم و یادداشت ای خوبی هم ازش برداشتم اما میتونم بگم از بخش دوم به بعد، جملات خیلی گنگ میشد ،تکرار مکررات زیاد بود و در کل با ادامه کتاب ارتباط نگرفتم، طوری که حتی نتونستم تمومش کنم. فعلا در اون حد تجربه زیادی در زمینه کتابخوانی ندارم که بتونم بگم مشکل از نویسنده است یا مترجم ، چون معروف بودن دلیلی بر بی عیب بودن نیست. امیدوارم با بقیه اثار آلن دوباتن بتونم ارتباط بیشتری بگیرم.

الحق که قلم دوباتن لاجرم بر دل نشیند😊 مخصوصا این کتاب.فقط بخونش تا ببینی چقدر قشنگ مسائل توی ذهنت رو میتونه حل کنه

فقط به خاطر سه فصل اولش دلم می خواد دوباره بخونمش

کتاب متوسط به بالایی بود، اما بیشتر در باب یادآوری مسایل و بیان آنها بود تا ریشه های کاربردی آرامش، شما تا از درون آرام نباشی نمیتونی از معماری یه کلیسا آرامش بگیری.

آلن دو باتن که حرف نداره ولی اینقدر قیمت طاقچه گرونه (برای ۱۶۸ صفحه ۱۹ هزار تومن!) که خرید نسخه ی چاپیش خیلی به صرفه تره از نسخه ی الکترونیکی که عملا مال تو نیست لطفا برای این قیمت های نجومی یه تجدید نظر کنید

این متن بخش هایی از فصل روابط هست که برای من جالب بود. اگر هنوز کتاب آرامش رو نخوندید ممکنه این خلاصه از جذابیت های اون برای شما کم کنه. برای دوستانی که می خوان مرور کنن کمک کنندست.🌻 🍃 این توقعات و انتظارات و امید های ماست که مشکل دارد. ما خیال پردازی هایی در مورد همسر اینده مان داریم و وقتی با کسی وارد رابطه می شویم بخاطر اختلاف نظر هامان ممکن است فکر کنیم ادم اشتباهی وارد زندگی مان شده در حالی که الن دوباتن می گوید شاید امید هایمان است که اشتباه اند. دو رویکرد رمانتیک و کلاسیک وجود دارد. رماتیک ها مفاهیم اصیل و بزرگ را در نظر داشتند و در مورد انها حرف می زدند چیزهایی مثل مفهوم خیانت، فداکاری و... اما رویکرد کلاسیکی در مورد چیز های به ظاهر بی اهمیت حرف می زند اینکه صبح ها چای را با چه غلظتی دم کنند و رسیدن به تفاهم در مورد این ها; حرف هایی که رمانتیک ها بی اهمیت و بی ارزش می دانستند. امور خانوادگی ارزشی دارند; اینکه چه کسی زباله ها را دم در بگذارد یا با خرده نان ها چه کنند گاه عشق را می سازند و تفاهم بر روی اینها اهمیت دارد. پذیرش دیگری و عادت هایش و حتی پذیرش عدم اگاهی او در مورد این ها. حال دست کم ما می دانیم که انتظاراتمان را کنترل کنیم و توقع فهم تمام و کمال مان را از دیگری نداریم. اینکه می بینیم یک نقاش ساعت ها برای ساخت یک رنگ ابی خاص در اسمان نقاشی اش خیره می شود برایمان قابل درک است. اینکه عکاسی برای پیدا کردن زاویه عکسش این و ان ور می شود هم همین طور. انها را تشویق می کنیم بخاطر توجه به جزئیاتی که دارند ،ایا روابط هم از این هنر ها جداهستند ؟! . جزئیات زندگی را نباید کم دید همین هاست که عشق را می سازد عشق الزاما به جهان بینی افراد برنمی گردد . اینکه شب چه کسی پتوی بیشتری را داشته باشد از اینکه بدانیم او در مورد طبیعت و راه های مراقب ان چه فکری می کند شاید مهم تر است. در مورد جزئیات زندگی تان صحبت کنید انهارا حل کنید به توافق برسید سپس با انها زندگی کنید. با فکر اینکه انها را کوچک بپندارید کوچک نمی شوند. گاهی زوج ها فکر می کنند شادکامی جنسی حق ان هاست و با امید های شان وارد زندگی می شوند اماحالت های ایده ال تنها گاهی وقت ها پیش می اید و بقیه مواقع سرشار از سازش و ناکامی خواهد بود . ترس از ترد شدن نه فقط برای افراد بی کفایت بلکه برای افراد لایق هم ممکن است وجود داشته باشد ، اما جمله ای که جناب الن دوست دارد عادی و همیشگی در میان زوج ها باشد این است:(من واقعا به تو نیاز دارم ، تو هنوز مرا می خواهی) ‌او می گوید با نگفتن ان به همسرمان سه حالت برایمان پیش می اید : ۱) دوری کردن از او; بهانه ای می اوریم و از خود طردش می کنیم چون خیلی دوستش داریم و می ترسیم لایق او نباشیم. ۲) کنترل کردن او ; مدام از او ایراد می گیریم بخاطر سهل انگاری های ناخواسته اش اینکه دیر امد و زود رفت، ۳) بد اخلاق شدن ; اسیب پذیری خود را انکار می کنیم و از او مدام اشکال می گیریم . چه بهتر بود اگر بجای همه اینها از او مدام ،حتی هر چند ساعت یک بار بپرسیم که دوستمان دارد یا خیر و قال قضیه را می کندیم! قوت قلب چیزی است که به ان نیاز داریم ، نمی توانیم برای همیشه از شر ترس هایمان خلاص شویم اما اینکه این حس سراغمان می اید نشان از بزرگ سالی ماست اینکه نظر دیگری برایمان اهمیت دارد و راه حل اش همان سوال معمولی جا نیوفتاده است.(مرا دوست داری؟) ضعف قدرت: درست همان جایی است که فکرمی کردیم نقطه امن و آرام ماست اما برخی رفتار های همراه مان سایه های همین نقات قوت اند. هر خوبی انگار نقطه تاریکی هم دارد مثلا شما عاشق مردی می شوید خلاق است و روی کارش متمرکز است اما بعد ها همین بلای جانتان می شود وقتی که می بینید شما را پس می زند تا کارش را بهتر انجام دهد. راه حل الن جان مشکل را حل نمی کند و توجه همسرتان را به شما جلب نمی کند فقط می گوید بیاید مایوس نباشیم و در ذهنمان نگوییم وای چقد همسرمان پلید و عجیب است. غریبه ها بیشتر مواقع خوب جلوه می دهند و ما را درگیر مقایسه همسر خود با انها می کنند راه حل این است به این فکر کنیم که جنبه های واقعا خوب غریبه ها کی و کجا ضعف اش را نشان می دهد مثلا همکارمان که همیشه با کلی خلاقیت وقت و انرژی زیادی برای کارش صرف می کند نقطه تاریک قدرتش را کجا نشان می دهد؟! و یا می تونید فهرستی از خلقیات بد همسرتان را یادداشت کنید و از خود بپرسید این ویژگی ناراحت کننده به کدام نقطه قوت او ربط دارد؟! حتما رد هایی پیدا می کنید.

کتابی کاربردی برای داشتن زندگی بهتر. ترجمه بسیار ضعیف.

به نظرم همه ی فاکتور های کسب آرامش رو گفت به جز عنصر دین و توجه به خدا که توی همون دسته ی امر والا تقریبا جا میگیره. ولی خودتون عمل کنید به عمل برآ به سخندانی نیست.

کتاب خوبیه فقط این ترجمه اصلا خوب نیست. متنش اصلا روان نبود. کسی ترجمه بهتری سراغ نداره؟

من فقط از فصل "اسیب ناخواسته" خوشم اومد بقیه‌ش به کارم نمیومد

خوبه