نظرات کاربران درباره کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم؟

خیلی جالب بود. اگه خنده رو فراموش کردید بخونید یادتون بیاد

یه داستان خوشمزه و شیرین طنز لطیفی داره ، ایده نویسنده واقعا جالب بود ! ✋😀 تهش عالی بود نویسنده ایستگاه گرفته بود همه رو، خودم رو میخواستم بکشم! 😁😂

به نظرم جالب نبود.انقدر طنزش تخیلی بود که هیچ ارتباطی برقرار نکردم. هیچ کدوم از زندگی ماهام اینطوری نیست و همچین اتفاقاتی نمیوفته. شوخی ها هم خیلی تکراری بود.تو اینترنت قبلا خیلی هاش و خونده بودم حتی فضا سازی هم کپی از مطالب فضای مجازی بود. با چند تا جمله و حالت دخترونه که این روزا خیلی مد شده و زیاد میشنویم و میخونیم هم نمیشه طنز ساخت. این کتاب صرفا بدرد آدمای خیلی تخیلی میخوره که با هر چیزی ریسه میرن.اتفاقا دور و بر منم از اینا هستن! متأسفانه!!! :/

من هنوز شروع به خوندن کتاب نکردم اما چیزی که نظرمو جلب کرد کپی کردن نویسنده از داستان سریال how i met your mother بود. کاش نویسنده یه جو خلاقیت به خرج میداد نه اینکه اسکی بره و با تغییرات کم بخواد همون داستان رو استفاده کنه!

واقعا واسه خانم زارع متاسفم این آخه‌چیه در این کتاب اومدید خانم هارو خوار کردید و عجبم اینه که شما خودتون خانم هستید و به جای اینکه از خانم ها دفاع کنیم اومدید اون هارو کوچک و خوار کردیدید واقعا براتون متاسفم یه ستاره هم زیادشه 😠😠😠😠 در ضممن این نظر شخصی منه و سلایق باهم متفاوته😐

کتاب تقریبا خوبی بود ، اما در نظر داشته باشید کتاب طنز میخوانید، قرار نیست اتفاق خارق العاده ایی بعد از خوندنش براتون بیافته، قرار نیست در مورد نحوه زندگی دختران و بانوان صحبت بشه در این کتاب ، در‌نظرات خواندم که نوشته شده بود این کتاب جنس زن سرزمینمان را دارد جور دیگری نشان میدهد ، اصلا قرار نیست چیزی نشانمان بدهد ، کتاب طنز است ، بخوانید، بخندید ، لذت ببرید . همین

به نظرم طنز جالبی بود

از این کتاب نباید انتظار زیادی داشت به عنوان یک ژانر طنز در دوران قرنطینگی خوب عمل کرده.فان بود

با تشکر از نویسنده کتاب ،به نظرم بیشتر یه داستان تخیلی از زبان یک دختر لوس با یکم چاشنی طنز بود.

آدم‌های خرفت انگار می‌میرند دو دقیقه خرفت بودنشان را در چشمت فرو نکنند. #بریده_کتاب

نمیتونم با اطمینان کتاب رو بهتون پیشنهاد کنم یا بگم که نخونیدش. من دو سوم کتاب رو خوندم و دیگه نمیتونم ادامش بدم طنز ملموس نیست و اون جذابیت لازم رو نداره هسته داستان هم خیلی خیالی به نظر میرسه با این حال نمونه رو بخونید شاید شما دوستش داشتید :)

نویسنده خیلی زور زده بامزه بنویسه ولی یه چیز خیلی مسخره از آب دراومده که ارزش یکبار خوندنم نداره

این خیلی بامزه ست! من نمیدونستم کتابه! به صورت یه سری نامه آنلاین خوندمش! فک کنم سرچ کنید باشه هنوز قشنگه من خیلی لذت بردم

کتاب یه نمونه ی عالی طنز نیست، ولی من موافقم با به طنز کشیدن کارها و اعتقادات اشتباه یا پست یا هرچی که نیاز به تصحیح داره حتما که نباید دستورالعمل بده که این کار بد است آن کار خوب است. کار طنز همینه به چالش کشیدن و نقد کردن فرهنگ غلط، مشکلات و غیره. اونایی هم که دم از فمینیست و غیره میزنن برام عجیبه که متوجه نشدن نویسنده در تایید چیزی اونو به طنز نکشیده. واقعا بعضی نظرات از جامعه کتابخون بعیده.فقط ظاهر رو نبینیم.

سلام نسخه چاپی این کتاب رو برای مادرم گرفتم و خودم هم قسمت هایی رو ازش خوندم. به نظرم برای کسی که خیلی وقته از کتاب دور بوده شروع و دست گرمی خوبیه.... متن روان و جذاب و شیرینی داره و همینطور پایان جالبی داره... فکر میکنم این کتاب برای خانم ها جذابیت بیشتری داشته باشه تا آقایون در نهایت اگه چندوقتیه از کتاب دور بودین و یا اهل کتاب نیستین و حوصله کتاب های طولانی رو ندارین این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم.... قطعا مزه شیرین کتاب رو زیر زبونتون حس خواهید کرد🙂

من این خانم رو از صفحه دم خروس در اینستاگرام شناختم. بعد که کتابش رو خوندم، همشو با اجرای خودش تصور میکردم. من اون قصه های دم خروسیش رو دوست داشتم و بنابراین جذابیت کتابش برای من، با کسی که اصلا اونا رو ندیده فرق می‌کنه.

اگر به دنبال کتاب سرگرم کننده و طنز هستید میتوانید این کتاب را انتخاب کنید نویسنده با استفاده یک سوژه مورد علاقه خانومها و پروراندن اون به صورت تخیلی داستان را تا انتها به پایان میرسونه .

این کتاب عالیه. یه طنز روان مطابق عصر حاضر. البته که شدیدا اغراق توی این کتابه ولی انصافا مزه اش به اغراقشه.یعنی شاید اغراق در جاهای دیگه بیمزه بشه ولی توی این کتاب حقیقتا جاداره

به عنوان اولین کار نویسنده به نظرم خوب بود و کلی میخندین .خیلی ساختار ساده و سر راستی داره داستان . کلا خانم مونا زارع آدم طنازی هستن چه در این کار و چه در صفحه دم خروس

چیزی که موقع خوندن اذیتم می‌کرد و باعث می‌شد هی به عقب برگردم و داستان رو مرور کنم توصیفات نامفهوم و گاهی اشتباه فضا و آدم ها بود شاید بشه گفت نداشتن سیر منطقی داستان مثلا یه جاهایی از داستان جوری بود که تصور می‌کردی داستان در یک خانه ویلایی می‌گذره ولی بعد متوجه می‌شدی آپارتمان هست یا مثلا خانم همسایه که خیاط بود رو جوری توصیف کرده بود که انگار واحد روبرویی هست و از چشمی دید می‌زنه ولی چند نامه بعد که گفت از اتاقم آشپزخونه ش دیده می‌شد مجبور بودی خودت رو قانع کنی که ساختمان روبرویی بوده چون توی یه ساختمون هیچ وقت آشپزخانه واحد روبرو از اتاق تو دیده نمی‌شه یا توی نامه پدر، زن عموی چاق مادر که می‌شه زن مرحوم عمو اسدالله درشب عروسی مانع دیدن پدر و ملیحه بوده ولی مادر در نامه بعد می‌گه زن دایی منوچ جلوی دیدم بود و نتونستم پدرت و ملیحه رو ببینم.