نظرات کاربران درباره کتاب باغ آلبالو
۳٫۵
(۴۸)
Mohammad
(۳-۳۰-[۳۸])
این نمایشنامه فراز و فرود آنچنانی نداره و به صورت خیلی معمولی پیش میره، ولی اگر بخواهیم از منظر تاریخی بهش نگاه کنیم، اثر ارزشمندی به شمار میره چون تغییراتی که در روسیه ی اون زمان در شرف وقوع بوده رو به خوبی نشون میده.
مهدی
این اسامی روسی روی اعصاب!
| رُز |
😑👌🏻
Amin D
فیرز، مستخدم کهنسال باغ آلبالو، در اواخر نمایش با خودش زمزمه میکند: "عمرم همچین تمامشده که انگار اصلاً زندگی نکردهبودم". شاید این اندیشه آشنایی باشد برای کسانی که در انتهای یک دوران، یا در دوران گذار زندگی کردهباشند.
بههمریختن نظم اشرافی، جامعه فئودالی و مناسبتهای خاصاش، یک مولفه مهم دارد و آن تغییر در معنای "کار" است. کاری که دیگر ویژگی منحصربهفرد طبقه کارگر و پرولتاریا نیست و اگر بهدرستی فهمیدهشود، به خود زندگی معنایی تازه میدهد.
طبقه تنآسا وقتی به خودشان میآیند و با تغییر دنیا مواجه میشوند، حتی نمیدانند چطور عکسالعمل نشاندهند؛ در انفعال خودشان غرق میشوند و در نظاره بهحراجرفتن باغ آلبالو، راهی جز مویه و سوگواری ندارند. اما لوپاخین، آنکه در خانوادهای کارگر زادهشده و حالا در تغییر مناسبات جای طبقه ملّاک را گرفته، میداند این پایان کار نیست. باید کار کرد و کار را مفهومی همگانی دانست.
تغییر مناسبات اجتماعی در جامعه اشرافی که با پایان جنگ جهانی اوّل و سقوط امپراتوریها به اوج خودش رسید، ماجرایی است بسیار گفتهشده. امّا ردپای این نظم اشرافی در خانوادههای قدرتمند و نسبتشان با مناسبتهای سیاسی - اجتماعی را همچنان میتوان در الیگارشیهای نوظهور مشاهدهکرد. این داستانی است که کهنه نمیشود، حتی وقتی در چنین نمایشنامهای معمولی و ساده با آن مواجه شدهباشیم.
سياه مشق
نمایشنامه جالبی بود
lili
عنوانش،انتظار یا بهتر بگم تصور دیگهای در من ایجاد کرده بود.
اپیخودوف: کاش عشقی،دو سر قلب تنها ماندهام را گرم میکرد...
(:
احسان
این نمایشنامه چخوف بسیار ساده است به گونه ای که شاید بتوان گفت عملا خط داستانی پررنگی ندارد. ولی احتمالا معنای ان بسیار استعارگونه، تفسیر چخوف از وضعیت زمانه اش را ارائه می کند.
گذشته ای که فکر می کنیم بهتر بوده (در حالی که نبوده) و اینده ای که به بهای اشتباهات گذشته به ثمن بخس داده ایم و درختان البالو که دیگر نخوهند بود...
Zaq
بنده کم نمایشنامه میخوندم اما این از هر لحاظ بنظر بنده عالی بود
کاربر ۵۸۱۶۳۴۹
عالی🦋🌹
•Pinaar•
من خیلی نمایشنامه نمیخونم برای همین نمیدونم چه نظری باید داشته باشم.
یه نمایشنامه خیلی کلاسیکه که داستان عجیب غریبی هم نداره. بسیار معمولیه. به شخصه با هیچکدوم از شخصیت ها به جز واریا ارتباط نگرفتم. مخصوصا از یاشا متنفرم.
با اینکه خیلی دوسش نداشتم ولی معتقدم اثار بزرگ از نویسندگان بزرگ رو باید خوند.
لونا لاوگود
نمایشنامه ای درمورد یه سری از افراد که باغ آلبالوشون رو کسی میخره که پدرش برده بوده اما خودش بازرگان...ته داستان هم زندگی فیرس منو غمگین کرد.داستان ساده و یکدست و بدون هیجان...
القاب و اسامی روسی زیاد و حفظ کردنش برام سخت بود.
sunbook
نمایشنامه را دو سال پیش خواندم اون وقت دقت زیادی در خواندن بخرج ندادم مایلم بار دیگر بخوانم.
صدای اردک
ترجمه خیلی بدی داشت و علائم نگارشی اصلا رعایت نشده
مثلا حتا؟حتی؟ خیلی چیز پیش پا افتادهای بود.
متأسفانه نتونستم تا آخرش رو بخونم چون خوب ترجمه نشده بود و نمیتونستم بفهمم چه خبره و داستان چیه
fateme
سلام من این کتاب و پیشنهاد نمیکنم چون موضوعش اونقدارم که فکرش رو میکردم جالب نبود . داستان در یک خط پیش میرفت و اتفاقات هیجان انگیزی نمی افتاد . اما نکته مثبتی که داشت این بود که جزئیات رو خوب به تصویر کشیده بود و ما رو کاملا از اون شرایطی که در حال وقوع بود آگاه میکرد امید وارم نظرم بهتون کمکی کرده باشه 💜❤️
🅜︎🅐︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎
انقدر خسته کننده بود تقریبا ۲۰ روز طول کشید ، یه نمایشنامه ۱۳۰ صفحه ای رو بخونم.
تنها نکته مثبت خواندن این نمایشنامه این بود متوجه سبک نوشتن چخوف شدم:)
Shabnam Salami
یک نمایشنامه ی عالی از نظر من
اول از همه بگم که متنش برام یه جاهایی مبهم میشد .. یعتی فکر میکنم کلا ادبیا روس یکم پیچیده است (مخصوصا با اون اسماشون🤦🏻♀️)
در مورد داستان باید بگم که : هیچ چیز این دنیا ثابت نیست ، هیچوقت
اگر امروز کسی تو عرشه دلیلی نیست که فردا رو فرش نباشه!
شخصیت لیوبو ایرانِ ما بود ... همه ی ما بودیم
که نشستیم و نظاره گریم که چجوری باغ آلبالومون داره از بین میره و تنها کاری که میکنیم ناله و غرغره ... و در نهایت کی برنده است؟
اصلا برنده ای داریم؟ یا هممون نخودی ایم؟
شاید بازنده بودن به معنی باختن نیست .. شاید یعنی از این بازی رفتیم و بازی جدیدی رو شروع کردیم ....! فصل جدیدی ...
rmg
خیلی از شخصیت تروفیموف متنفرم!
شخصیت لوپاخین و دونیاشا عالی بودن
شخصیت گائف در واقع همون اسکل خودمونه داستانش هم خوب بود و میتونست بهتر تموم بشه
مهسا
من این کتاب رو اینجا نخوندم و کاری به مترجم ندارم.داستان خیلی کسل کننده بود و اسامی روسی فاجعه
ازین نویسنده چنین داستانی بعید بود
کاربر ۲۱۷۱۰۸۱
داستان کسل کننده ای داشت
حجم
۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۵۸,۰۰۰
۲۹,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد