نظرات کاربران درباره کتاب لذتی که حرفش بود
۳٫۴
(۵۱)
Omid r kh
.
حالا مکانِ مقدسِ من شده است کتابخانهی زهراییه. اول چون محیط دلبازی دارد، دوم چون هر از گاه رفقا را درش میبینم، سوم چون پیاده از خانهمان 15 دقیقه بیشتر راه نیست، چهارم چون به مرکزِ شهر و البته تنها کتابفروشیِ مرجعِ شهر بسیار نزدیک است، تقریبا یک دقیقه با پای پیاده. اما این مکانِ مقدس گاهی حوصلهام را سر میبرد، همینطور که نشستهام و جیرهی 25 صفحهای از یک کتاب را میخوانم یا جیرهی هزار کلمهای از یک طرحِ داستانی، یا ایده یا نامه حتی، مینویسم و دستهام قفل میکند دیگر نمیتوانم با صدایِ چلق چلقم رویِ کیبوردِ لبتاپ بچه مدرسهایها یا دانشجوها را عاصی کنم. بلند میشوم از مکانِ مقدس بیرون میزنم و پناه میبرم به کتابسرایِ سبز که همان تک کتابفروشیِ مرجعمان است. آنوقت یک کتابِ کوچولویِ یک روزه، یعنی حدودِ صد صفحهای پیدا میکنم، به بهانهی آن کتاب کلِ کتابها را هم برای چندمین بار وارسی میکنم، آنوقت برمیگردم شروع میکنم به خواندن آن کتاب کوچولو. لذتی که حرفش بود یکی از این کتاب کوچولوهاست، انتخابهای بی برنامه، از رویِ ظاهر، به اعتبارِ ناشر، یا اینکه چندباری اسم نویسنده را خوانده یا شنیدهام. خب از یک تخممرغ شانسی که نمیشود زیاد انتظاری داشت اما این دفعه انتظارات برآورده شد، کتاب صراحتاً راجع به هنر عکاسیست و بسیار نامنسجم و پراکندهگو، هرچند همیشه یک محتوایِ اصلی این خاطرهها، شرحها، ایدهها، پژوهشها یا حتی روایتهای طنز و گاه داستانی را دورِ هم جمع کرده. اما این فقط راجع به عکاسی نیست، همانطور که بر جلد نوشته چگونه دیدن را هم شامل میشود، چگونه زیستن را نمیدانم... اما کتاب برایِ من دقیقا در یک تکهی کوتاه درخشان شد و تاثیرش را گذاشت و فکر میکنم همیشه در ذهنم بماند، چنان که فکر میکنم خودِ مؤلف هم برای آن ارزشی دو چندان قائل بوده که اسمِ کتاب را گذاشته لذتی که حرفش بود. آن تکه راجع به لذتِ عکاسیست و حیرتِ من زمانی دو چندان شد که به جای فعل، عکاسی نوشتن را گذاشتم و دیدم که چقدر به چنین متنی نیاز داشتم، مدتها قبل، زمانی که مدام در جستجویِ ایدهای خارقالعاده بودم. (ص 80-82)
آتوسا
دنیای پیمان هوشمندزاده رو خیلی دوست دارم
farnaz Pursmaily
خوندنش لذت بخش بود، این که به خیلی از مسائل این قدر با جزئیات فکر کرده بود،دید جالبی داشت و باعث می شد به چیزایی فکر کنی که شاید قبلا بهشون فکر نکردی
Farhad Delghandi
منظورتون از خیلی مسائل چیه؟؟
اِیْ اِچْ|
ممنون،
دریافتش کردم.
مینا
کتاب از نظر جذابیت فراز و فرود داشت و
برای من بخش های اول کتاب جالب تر بود و
بخش های آخر تازگی ای نداشتند.
اما به طور کلی خواندن کتاب برای من و افرادی که به عکاسی علاقه دارن، خالی از لطف نیست :)
(باتوجه به این که کوتاه و روان است، خواندنش زیاد وقت تون رو نمیگیره)
آتنا
کتاب خوبی بود؛ از دیدگاه یه عکاس به موضوعات معمولی زندگی نگاه کرده بود. از خوندنش راضی ام.
Ali_KamalipouR
خوب بود،چون نویسنده داره با حرفه خودش عکاسی دیدگاه های مختلفی که داره رو بیان میکنه کمی فهمیدن نکته های جالب و دوست داشتنی داستان رو سخت میکنه البته من از طرف خودم میگم شاید من به سختی مطلبُ میگیرم هرچند که یادم هست در راه آهن یزد وقتی با یه مهندس تقریبا سالخورده و البته با تجربه عمران هم کلام شدم و ازش خواستم در باب زندگی و تجربیاتش بگه و من از مشکلاتم صحبت کردم ،گفتش تو پسر خوبی هستی زود میگیری مطلبُ،و یه جمله باحال یادم داد؛من پرو ام خیلی ام خوبم موفقم میشم و من اینو در یادداشتهای موبایلم نوشتم .
marzieh Es
برای من نوعی که عکاسی رو دوست دارم کتاب خوب و لذت بخشی بود در نوع خودش.و دید جالبی توی عکسای رو بیان می کرد.
Msn
اوایل کتاب جالبه.شیوه ی نگارش کاملا روان و شیرینه.
اون اوایل یه سری موارد رو هم درک میکردم اما وقتی جلوتر رفت دیگه فقط شیرین بودن متن باقی مونده بوو و درک و مفهومی نداشت؛برای من حداقل.
جملات قشنگ هستند ولی انسجامی رو نتونستم توش پیدا کنم.یعنی میخوندم یک بخش رو و متن رو دوست داشتم اما وقتی تموم میشد اون بخش مفهومی دستگیرم نمیشد.شاید یا کلا مفهومی نبوده یا من نتونستم متوجه شم.
نیمه ی دوم کتاب خیلی بیشتر وارد قضیه ی عکاسی میشه شاید علتش اینه که درکش نکردم.
اما خب کتاب کوتاهیه و ناراحت نیستم از خوندنش.
به نظرم کتاب برای کسایی که عکاس هستن خیلی بهتر باشه.
Rose water
در نوع خودش جالب بود.
آنشرلی
اولین چیزی که باعث شد این کتاب رو بخونم عکس روی جلد بود. از این نظر نویسنده ی عکاس به هدفش رسیده و عکسی که برای جلد گرفته مخاطب رو جذب میکنه.
نیمه اول متن کتاب روونه و نیمه دوم تخصصی تره اما موضوع جالبی داره. درکل خوندنش باعث میشه آدم ها رو از دید عکاس ها ببینیم.
درآخر اینکه شاید بهتر باشه بعضی از تابوها، مثل همین برهنگی، تابو بمونن :)
mohadese
" لذتی که حرفش بود "
بعد از " جمعه را گذاشتم برای خودکشی " دومین کتابی بود که خوندم ازش اما اصلا جذابیت اون رو نداشت واسم. پراکندگی زیادش اذیتم میکرد.
شش تا جستار با موضوعات متفاوت . نقطه اشتراک همه جستار ها عکاسی بود که حرفه اصلی نویسندهاس.
شاید یکی از دلایلی که باعث شد دوسش نداشته باشم ، بیگانه بودنم با عکاسیه .
نمیدونم.
#معرفی_کتاب
mh.norouzi
لذت خوانش این کتاب باعث شد این کتاب را پیشنهاد کنم هر چند که معنای لذت در این کتاب به چالش کشیده شده است. این اثر بیشتر از اینکه در پی حفظ طاهر باشد محتوای عمیق و غنی را دنبال می کند. در واقع به جنگ کلمات و مفهوم های رفته که هزاران بار شنیده ایم و هزاران بار از آن گوش رد کرده ایم. مطمننا بعد از خواندن این کتاب تا مدتی از کنار هر اتفاقی و هر کلمه ای به راحتی رد نخواهید شد.
Sina Iravanian
مجموعه جستارهایی با محوریت عکس. چیزی که این جستارها را جذابتر میکند شخصی بودن آنهاست و صداقت نویسنده. مثلا نقل میکند که وقتی در روزنامهای مسئول عکس بوده از موقعیت خود سوءاستفاده میکند و عکس آرشیوی بدی از یک هنرمند را چاپ میکند. البته در لحن نویسنده اثری از پشیمانی حس نکردم. بخش مورد علاقهی من جستار آخری به نام «تنترسه» است که روایت تلاش نویسنده است برای کشف و پذیرش تن برهنهی خود.
-
چند نقل قول از کتاب:
-
«نمیدانم چه کسی و چه زمانی این برچسب حقیقتنمایی را به عکاسی زد. که تا امروز دامنگیرمان شده. عکس در ایدهآلترین حالتش میتواند بخشی از واقعیتی را نمایش دهد که شاید با کل آن واقعیت در تضاد باشد.»
-
«عکس درست مثل آدمهای ساکت میماند؛ رفتار دارد، حرکت دارد، فعال و یا منفعل است. خوب یا بد اما در نهایت برای خودش شخصیتی دستوپا میکند. شخصیتی که سکوت بخش جدا نشدنی اوست. ویژگیای که برای آدمها حتما به آن اشاره میشود و برای عکسها هرگز.»
-
«آدمهایی که زمان میبرد تا بفهمیم سکوتشان از داناییست، تعمق است یا نادانی.»
-
«عکس درست مثل آدمها، یک شکل یا یک ظرف دارد شبیه به بدن، و یک مظروف که جان عکس است. رفتار عکس عین آدمهاست، عین کسی که میتواند در ظاهر تو را جذب و در باطن تو را دفع کند و یا برعکس، در ظاهر دافع و در باطن جذاب باشد.
عکسها از نظر شکل دو گروهاند؛ یا فعالاند یا منفعل. عکسهای پویا یا فعال گروهی هستند که از نظر بصری در آنها حرکت دیده میشود، در ترکیببندی آنها چشم میچرخد و همهجای عکس را بررسی میکند. در عکسهای فعال، عکاس از بیشتر سطح عکس استفاده میکند و اطلاعات ریزودرشتی را در اختیار بیننده قرار میدهد. معمولا در این عکسها فعلی در حال صورتگرفتن است و بیشتر آنها انسانمدار و واقعگرا هستند و بیشتر مواقع داستانی را با خود حمل میکنند. بیننده در این عکسها به دنبال کشف اتفاقیست که در حال شکلگیریست و خود را در این عکسها فعال حس میکند.»
taraneh moghaddam
نویسنده موضوعات مهم زندگی رو به حرفه خودش یعنی عکاسی پیوند زده و به شکل روان و جذابی توضیح داده
منصوره
چه چیزی میتونه اعصاب خرد کن تر از یک عالمه غلط املایی تکراری در یک کتاب باشه؟!
واقعاً یک ویراستار چک نکرده که کلماتی مثل : واقعن، کلن، مثلن و ... با تنوین نوشته میشن نه اینطوری؟!
اینقدر این غلط ها توی کتاب زیاده که شما حتی توی برگزیده های کتاب هم می تونید پیداشون کنید..
در مورد محتوای کتاب نظری ندارم چون نتونستم ادامه ش بدم.
moony
اون احساسی که بعد از تموم کردن کتاب داشتم ر هنوز هم یادمه. خوشحالی در یه سطح غیر قابل توصیف از خوندن یه کتاب.
و همهاش هم برمیگرده به قلم نویسنده؛ جذاب و روون و دوستداشتنی.
بیات
از خوندنش لذت بردم
حجم
۱۰۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۱۰۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد