نظرات درباره کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ و نقد و بررسی خوانندگان | صفحه ۱۷ | طاقچه
کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ اثر نسیم مرعشی

نظرات کاربران درباره کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

نویسنده:نسیم مرعشی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۷۸۰ رأی
۳٫۵
(۷۸۰)
hdezhkam
خیلی گیرا و خوب بود تبریک به خانم نسیم مرعشی
نیلوفر
حس خوبی رو به همراه داشت ❤
کاربر 88103
خوب نبود
mani
فوق العاده بود
sabaliannah
عالی بود، عالی...
افسان
لذت بردم از داستان ادمهاش میفهمیدم
sz
بی نظیر بود. آفرین بر قلم توانای شما
fereshte
عالی بود. خوندنش رو نباید از دست داد . از معدود رمان های ایرانی که به شدت دوستش داشتم
_marjoon_
kheyli khob bod...man ke lezat bordam.👌
فربد
در کل کتاب خوبیه اما این کتابم مثل خیلی از کتابهای زنانه ی امروز فقط داره تکرار مکرات میکنه و داستان ها همگی شبیه به هم ولی باید به نسیم مرعشی تبریک گفت چون برای رمان اولش بدون شک داستانی با اسکلت بندی خوب رو نوشته
....
داستانی زنانه
ليلا
عالی👌🏻
nikoo
خیلی خوب بود
نوید
بنظر خیلی خوب میاد از مقدمه اش.. دوستان کسی نخونده نظر بده؟
وحید
من تاصفحه‌ی ۳۳ جلو رفتم... یک سری جملات و اتفاقات روزمره رو سرهم کرده نویسنده... دیدم ارزش ادامه نداره رها کردم.
کاربر ۴۲۳۶۳۸۶
خیلی خیلی مزخرفه اصلا جالب نیست
مسافر
نمیدانم چطور جایزه ادبی دریافت کرده؟؟!!
سنا
ای کاش هیچ وقت ، وقتم رو برای خواندنش نمیگذاشتم سر و تهش معلوم نیست همان داستان داغونی که خودم نوشتم بهتر از اینه نخونیدش پشیمان میشوید .
ابراهیم
خدارو شکر که قبل از خوندنش کلی دوره های مثبت اندیشی رو گذروندم و ارتباطم رو با خدا قوی کردم نخون روحیت الکی الکی خراب میشه بخون اگه میدونی مثبت اندیشی چیه تو کل کتاب نه یادی از خدا نه قدرتی به اسم خدا نه دلدادگی به یک نیروی معنوی نبود که نبود بدون توکل و ارتباط با یک نیروی فوق مادی معلومه که در یک دور باطل و ناامید می افتیم راهی به سمت رستگاری و پنجره ای رو به آزادی روح وجود نداره بدون خدا ما توی یک زندان روحی راهی برای آزادی نداریم همه چیز دردناک دلخوشی های زودگذر توانایی رفع این سیاهیها رو نداره من این دوره های تاریک رو گذروندم راه حل فقط مثبت اندیشی و ارتباط دلیدبادخداونده
نسیان
نویسنده‌ی داستان قلم روان و خوبی داشت. داستان دشوارخوان نبود و حتی پرش‌های زمانی با توجه به تغییر افعال از مضارع به ماضی قابل تشخیص بود. نویسنده بلد بود درست وقایای داستانی رو پیش ببرد و کمتر سعی می‌شد از اصطلاحات و تعابیر تکراری استفاده کند. می‌گویم کمتر چون جاهایی توصیف‌های تکراری مثل: آور شدن احساسات روی سینه‌ام، یا پایین آمدن سقف‌های خانه و... چندین بار در طی داستان آورده می‌شد. نویسنده انگار تصمیم داشت اشاره کند هرچی تلاش کنی نمی‌شود! لیلایی که سعی در فراموشی مهم‌ترین فرد زندگی‌اش داشت و فقط ظاهر قضیه این بود. شبانه‌ای که می‌خواست درست تصمیم بگیرد و نمی‌توانست. روجایی که می‌خواست برود، تلاشش را می‌کرد، ولی نمی‌شد. مورد دیگری که به چشم می‌خورد وقتی که راوی داستان هر کدام از دخترها می‌شدند، اگر عنوان شبانه، لیلا و روجا را ازشان می‌گرفتی، کامل طرز فکر بیمارگونه‌شان عین هم بود! یعنی هر سه زندگی را به یک دید می‌دیدند و تفاوتی در طرز فکرشان نبود. جز روجا که آن هم در بخش پاییزِ داستان؛ چون پیش زمینه‌ای شبانه و لیلا به ما داده بودند تا یادمان باشد که روجا دختر لجوج و بی‌پروایی است. در کل داستانی بود که از زندگی ناامیدانه و عاری از امید، حتی در پایان داستان این سه شخصیت روایت می‌کرد. من خواندن این کتاب را دوست داشتم چون زیاد به فکر فرو نمی‌رفتم و کتاب معمولی‌ای بود. در کل آن را زنگ تفریحی برای خواندن کتاب‌های بهتر در نظر می‌گیرم. با آرزوی موفقیت برای نویسنده‌ی عزیز.

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان