نظرات کاربران درباره کتاب در انتظار گودو
۳٫۷
(۸۶)
علی دائمی
همین الان از وسط کتاب، ولش کردم و اومدم اینجا تا بگم: وقتی دارید یکی از مشهورترین درامهای تاریخ ادبیات رو ترجمه و منتشر میکنید، حق ندارید غلط املایی و نگارشی داشته باشید!
رعایت کردن هکسره چیزیه که ما برای دانشآموزان توضیحش میدیم؛ در شأن مترجم نمایشنامهٔ ساموئل بکت یا یک انتشارات نیست که قواعد هکسره رو بلد نباشه.
farnaz Pursmaily
گویا همهی ما در انتظار گودویی هستیم که بیاید و ما را نجات بدهد و همین باعث بیحرکتی ما شده. کل این کتاب دیالوگها و اتفاقات(یا شاید بهتره بگم بیاتفاق بودنش) حول محور این قضیه میچرخه. در روان شناسی وجودی مفهومی وجود داره به نام در انتظار نجات دهندهی غایی که همین مسئله رو توضیح میده. بکت حس وحشتناک انتظاری که دو شخصیت اصلی میکشند رو کاملا در خواننده به وجود میاره اما چیزی که باعث میشد خسته کننده نباشه، طنز ظریفی بود که در دیالوگها وجود داشت، دیالوگها و جملاتی که اگرچه در ظاهر مثل بحثهای بیهودهی دو دیوانه بود اما به شدت جذاب و عمیق بود! شاید دلیل جذابیت این کتاب برای من علیرغم فضای سرد و دلگیرش همین دیالوگها بود که خیلی از اونها معروف و شنیده شدهست.
ولادیمر: اگه خنده قدغن نبود، یه خرده می خندیدیم
استراگون: ما همه ی حقوقمونو از دست دادیم، نه؟
ولادیمر: از دستشون خلاص شدیم
کاربر ۲۴۲۹۹۸۳بسیار عالی
ممنون از نظرات همه
هوش واقعی یعنی من
خیلی خیلی خوب نقد کردین
عالی بود
مروارید ابراهیمیان
من اینو دوست نداشتم اصلا
کاربر کرم کتاب
اون دوستی که این اثر رو تایپ کرده کلا از هکسره چیزی سرش نمیشده،واقعا اعصابم موقع خوندن کتاب خورد شد. از اپ شما انتظار نمیره اجازه بدین همچین اتفاقی بیفته . بهترِ ، درستِ...
H.O.P
نظرتون درستِ و بهترِ کتاب دوباره ویراستاری بشِ ؛)
mahdiye mellati
مرسی از نظر مفیدتون. پس نمیخرمش 🙏
farez
کاش میشد با ترجمه ی استاد نجف دریابندری این اثر رو قرار میدادن...خیلی ترجمه ی بهتریه
Mohammad
(۳-۲۹-[۳۷])
"آقای گودو گفته امروز غروب نمیاد اما فردا حتما میاد."
تکرار و تکرار دوری باطل؛ گودویی که شاید قرار نیست هیچ وقت بیاد؛ چشم هایی که بیهوده به دور دست ها خیره شدن و منتظرن تا منجی شون از راه برسه، گاهی امیدشون رو از دست میدن و از شدت این پوچی و بیهودگی به فکر فرارن، حالا به هر طریقی.. شایدم خودکشی.. ولی چیزی هست که اونا رو اونجا نگهمیداره؛ شاید تنها راه فراموشیِ این پوچی و معنا دادن به هستی شون همین باشه.. انتظار. یکی از ویژگی های یه اثر خوب اینه که مخاطب رو به تفکر واداره و این یکی ازون کتاباییه که - بخاطر استفاده از نمادها و استعاره ها - شما رو با کلی پرسش تنها میذاره.
محمد شریعتی
انتظار کشیدن زندگی رو تحت تاثیر خودش قرار میده و اون رو به اسارت میکشه... این نمایشنامه درباره لحظههای انتظار کشیدنه.
از طرفی گفتوگوهای نقشها که در حین انتظار کشیدن رخ میده مفاهیم قابل تاملی داره، نمادهایی که هر نقش به عهده گرفته تا به نمایش بذاره هم قابل توجه هستش، توجه به جزئیات، به زمان، مهم بودن نحوه دقیق رخ دادن اتفاقات و ... مفاهیمی هستند که تو این نمایشنامه نشون داده میشه.
توصیه میکنم قبل از خوندن نمایشنامه، توضیحات مترجم رو بخونید تا به فهم بهتر و لذت بیشتر کمک کنه، نمایشنامه چیزی برای لو دادن نداره، پس ازین بابت خیالتون راحت باشه!
محمد شریعتی
😊🌹
Fereshte
به لیست انتظار کتاب هام وارد شد☺☘
معجزه ی سپاسگزاری
فریادهای زده نشده، یواش یواش، چین و چروکهای روی صورت میشوند ...
(از متن کتاب)
پرنده خیالِ من ...
سوالم رو پس میگیرم بنا به دلایلی!
پرنده خیالِ من ...
سلام استاد ارجمند🌷
لطف کنید و یگ برداشت کلی و در عین حال جامع ازین اثر که بشه ساده تر مفهوم رو فهمید بگید
من از مکالمه هاشون لذت بردم اما اینکه نمیتونستم به طور مثال بعد خوندن پرده اول یک جمع بندی کلی داشته باشم یا به مفهومی خاص پی ببرم ناخوشایند بود برام ...
chihiro
درواقع، همه ی ما منتظریک گودوایی هستیم. تا بیاد و ما رو نجات بده....
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
یک تئاتر ابسورد با معانی مختلف قابل برداشت و نه لزوماً معنایی عینی و ازپیشمشخّص.
بکت با ظرافت بسیاری از اطلاعات را مسکوت میگذارد و ما صرفاً این را میدانیم که ولادیمیر و استراگون در انتظار گودویی هستند که نیامده و نخواهد آمد، دیگر مهم نیست که اگر بیاید چه کند و چه شود. در پرده دوم وقتی پرسیده میشود که گودو چه میکند، پسرک پاسخ میدهد هیچکار؛ یعنی گودو هم که بیاید ماجرا باز همین سیر دوّار خود را ادامه خواهد داد. لاکی و پوتزو شاید تشبیهی بر همان ولادیمیر و استراگون باشند (مطابق تشابه قوه فکری ولادیمیر و لاکی، استراگون و پوتزو)، با اینحال پوتزو و لاکی بیهدف حرکت میکنند اما ولادیمیر و استراگون هدف دارند اما حرکتی نمیکنند. در هر دو حالت مذکور، این بشر محکوم است به تکرار بیمعنای اعمالی به ظاهر عقلانی اما از روی عادت، تا مرحمی باشد بر زخمها و رنجهای جهان فاقد معنایمان. آنان با یکدیگر حرف میزنند نه از برای هدفی متعالی، که برای فرار از تنهایی و تفکر! تنهایی آنان را میترساند چرا که موجب یورش افکار و مواجهه با حقیقت تلخ پوچی آنان میشود.
لاکی با ارادهی خود شلاق و طنابش را به دست پوتزو میسپارد، هر چند از همان مونولوگش هویداست که از دیگران عاقلتر است. چرا؟ برای شانه خالی کردن از مسئولیت و نفی اختیار خود در این بحران اگزیستانسیالیستی. لاکی از مسئول و مختار بودن انسان گریزان است.
در نهایت هم مادامی که وصولی به هدفی نباشد، زمان بیمعناست و این روز یا آن روز فرقی ندارد و همگی در این سرگردانی اسیریم و خود را خام میکنیم.
ولنسی پارسی
چه قد خوب گفتین👌🏼🌹
sg.nz
بهترِ؟؟؟ این حجم از اشتباه واقعا بد بود!
H.O.P
واقعا بدِ :(
پرویز
دیگه داره شور قضیه ی "ه_کسره" درمیاد! به همه جا و همه کس سرایت کرده! 😑
Roozbeh Ghirizadeh
هشدار! خطر جنون به علت هکسره.
علی دائمی
آخ آخ آخ...
چرا زودتر این دیدگاهو ندیدم...
sali daruish
پر از غلط املایی و دستوری
واقعا بده که کتاب پر از غلط باشه
احسان
درست می فرمایید. من در چند صفحه اولی متوجه چند مورد اشکال مربوط به #هکسره شدم.
sunnaz
این نمایشنامه کمدیِ تلخی است که نویسنده به سبک پست مدرن به نگارش درآورده و انکاری قلمداد میشود بر انتظار مدرنیستی مبنی بر اینکه کسی خواهد آمد و اتوپیایی در انتظار بشر خواهد بود. با توجه به تاریخ نگارش اثر میتوان توانایی ساموئل بکت را در آفرینش و خلق دنیایی ورای زندگی معاصر ایشان درک کرد.
sahel
من تاتر این کار را هم دیدم خیلی زیبا بود و از خوندنش کیف میکنید حتما پیشنهاد میکنم
baza
ببخشید بازیگر تئاتر هستید؟؟
نعنا
نوشتن درباره این نمایشنامه سخته، نویسنده در ظاهر متن روان و ساده و تکراری رو نوشته ولی در باطن تمام داستان، هر بخش و شخصیتها هدف خاصی دارند!
《انبوه شایدها و بیاطمینانیهایی که در سرتاسر گودو و تمام آثار بکت سایه دوانده است.》
شخصیت اصلی، گودو نام دارد که مشخص نیست کیست و چیست که همیشه امروز نمیآید ولی فردا حتما میآید و در ادامه اسارت در زندان ذهن منتظران در هر جایگاهی دارند.
ابتدای کتاب مترجم یادداشتی نوشته که من بعد از متن اصلی خواندمش، توضیحات و تحلیل او به درک مفهوم داستان کمک زیادی میکند.
▪ترجمه نشر روزگار که چندان خوب نبود. عدم رعایت هکسره هم واقعا عجیب و آزار دهنده بود!
zohreh
۵۵.
از غلطهای املایی و بیتوجهی به "ه کسره" که بگذریم،
این کتاب یه شاهکاره.
کتابی که با مکالمات ساده و روان پوچی زندگی و انتظار درونی هر فرد برای رسیدن "نجات دهنده" رو به صحنه نمایش آورده.
شخصیتها به قدری در گیر و بند انتظار رسیدن معبود و نجات دهنده موندن که گذر زمان از دستشون در رفته.
با وجود بدقولی گودو، هنوز هم منتظرن و این انتظار تبدیل به یک اسارت شده.
کتاب بینظیریه.
mahdi
من خوندم پست مدرن و پریشانی رو خوب فهمیدم و این تمثیل های عجیب و دیالوگ ها رو هیچی نفهمیدم. لطفا کمک کنید بفرمایید برای فهم و درک و نقد اینگونه ادبیات چه کتاب هایی باید مطالعه کرد.
Havisht & Fatemeh
اگر دنبال دریافت معنا از متن و فهم اسون اون هستین سبک دادائیسم(پوچ گرایی) به خصوص نویسنده هایی مثل تریستان تزارا، مارسل ژانکو و ساموئل بکت که از سردمداران این سبک هست قطعا انتخاب مناسبی برای مطالعه نیست.
کاربر ۳۷۰۵۸۸۹
رشیدی و دریابندری و علیزاد این کتاب رو پیشتر ترجمه کردن، حتی تو ویکی پدیای فارسیِ کتاب اسم این مترجم عزیز ذکر نشده بعد طاقچه کتاب رو عدل با همین ترجمه که اساسا ترجمه نیست بلکه ضدترجمه و تخریبِ متن ادبیه گذاشته
کاربر ۲۱۷۱۰۸۱
موضوع نمایشنامه خوب بود اما مکالمه ها کش دار و کسل کننده بود
Pooria Mardani
زندگی چیزی نیست جز پوچی، فراموشی و تکرار!
و آدمی امیدی ندارد جز همین تکرار نشدن زندگی!
baza
احسنت احسنت
حجم
۸۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان