نظرات کاربران درباره کتاب پیرمردی بر سر پل

همش جنگ وجنگ وجنگ..وبره ای که درمیان گرگ ها تنهاآرزویش چریدن است.

عالی بود... لعنت به هرچی جنگه...

به قول مولانای جان 🕊: هرکبوتر می پرد در مذهبی وین کبوتر جانب بی جانبی ما نه مرغان هوا نه خانگی دانه ی ما دانه ی بی دانگی ........ لعنت به جنگ 🏳

من این کتاب رو از طاقچه نخوندم،ولی خوندمش،خیلی جذابه، داستان پردازیِ خیلی خوبی هم داره، تصویر سازی خوبی داره. معنا و مفهوم اصلیِ داستان هم خیلی مهم و قابل تأملِ، مربوط به جنگ ها و آثاری که بر زندگیِ افراد می‌زاره هست.

من تنها از حیوانات نگه داری میکنم وتاکید براین موضوع که گربه تنها می تواند از خودش مراقبت کند👌👌

داستانی کوتاه با پیامی بزرگ بودن

داستانه جذابی‌ نبود

داستان میخواد تفاوت اندیشه در باب یک موقعیت یکسان رو بیان کنه. دشمن در حال هجوم است، عده ای نگران شهر هستند، عده ای نگران پل، عده ای نگران پیرمرد و پررمرد نگران حیواناتش. حتما حیوانات خم نگرانی های خاص خود را دارند، گربه که میداند چگونه از خود محافظت کند، پرنده ها هم احتمالا پرواز خواهند کرد اما آنها دست آموزند و نمیتوانند در طبیعت زنده بمانند، باقی حیوانات چه خواهند شد؟

لعنت به جنگ...

در قالب یک متن کوتاه، فضاسازی و حال و هوای موقعیت رو عالی به تصویر کشیده بود.

شاید باورتون نشه ولی هیچی از این کتاب نفهمیدم 😑

فوق العاده بود، کوتاه و تاثیر گذار، غصه جنگ و بی پناهی اون پیرمرد و حیوانهاش رو دارم.

جنگ زندگی همه ادمارو خراب می کنه . چه ادم سیاسی باشی و چه نباشی .جنگ این پیرمردو مجبور کرد که از تنها جایی که داره و تنها حیواناتی که ازشون نگهداری می کرده دل بکنه و بره جایی که کسیو نمیشناسه و شاید اصلا ترجیح بده که این ور پل بمونه .گربه ادمایی هستن که قدرت اینو دارن که خودشونو با شرایط وقف بدن و نیازی به مراقبت ندارن اما یه ادم پیر یا بچه ها مثل یه ادم جوون نمی تونن از خودشون مراقبت کنن و نیاز به کمک بقیه دارن

یکی از به‌ترین داستان‌کوتاه‌های دنیا که در اکثر کلاس‌های داستان‌نویسی، تدریس می‌شه.

نکته ای که از عمق این داستان برداشت کردم این بود که حتی آدم ها در بدترین شرایط هم میتونن برای خودشون دلخوشی بسازن.مثله جمله پیرمرد:اما گربه ها میتونن خودشون رو نجات بدن.

دوست داشتم. ساده اما گیرا

جنگ... 😔😔

بی محتوا

جالب بود. خیلی حس جذابی منتقل میکرد

منکه چیز خاصی نفهمیدم