نظرات کاربران درباره کتاب نشانهها و سمبلها
۲٫۷
(۳۹)
☺ میلاد
از اون داستاناس که هیچی ازش نمیفهمی ولی میدونی که یه حرفی برای گفتن داره! خوب بود
honeybee
درک این کتاب در واقع اصلا سخت نیست! چون ما با یک داستان ساده و معمولی رو به رو نبودیم، بلکه با یک داستان عمیق، با یک فیلم کوتاه رو به رو بودیم که به زیبایی به جزئیات اون پرداخته شده بود، چیزی که از یک داستان کوتاه به سختی انتظار میره. در واقع این مدل زندگی که توی داستان روایت شده بود رو خیلی از ما ها تجربه کردیم، ولی اصلا بهش دقت نکردیم و به سادگی از کنارش رد شدیم... توی داستان چیزی بیشتر از همه برام جالب بود، این بودش که به چه قشنگی و با چه ادبیات خاصی به توصیف و توضیح یک بیماری که ازش به عنوان "جنون ارجاعی" یاد شده بود، پرداخته بودند. برخلاف نظر بقیهی دوستان، من ترجمه رو واقعا دوست داشتم، چون که اون هم یک ترجمهی ساده نبود و به زیبایی نوشته شده بود. مترجم میتونست به سادگی برای هر جمله یک ترجمهی ساده بیاره! ولی این کارو نکرده و بسیار شاعرانه ترجمهش کرده... چیزی که ما همیشه از یک کتاب خارجی انتظار داریم اینه که ترجمهی درستی ازش پیدا کنیم، ولی تنها درست بودنش کافی نیست و باید مفهومش رو همون جور که هست، همون جور که نویسندهی اصلی نوشته، به ما برسونه... و این همون چیزی بود که ناباکوف اصرار داشت ما درک کنیم. من واقعا لذت بردم.
vihan
برام جذاب نبود. درواقع متوجه نشدم آخر داستان منظورش چی بود اگر کسی می دونه راهنماییم کنه
Roshana
ترجمهش روان نیست... اصلا هم جالب نبود!
rmomad
خیلی موضوع جالبی داشت ولی پایانش برام مبهم بود…
hossein ghazi
ترجمه افتضاح بود.
شادی
نشانه گذاری ها یه جاهایی غلطه که شاید باعث بشه مکث کنید و جمله رو دوباره بخونید ,با این حال قشنگه
جانا
سلام و مهر
بر خلاف نظر بعضی از دوستان، بنظرم با یک داستانی روبرو بودم که نویسنده، بصورت آگاهانهای در مورد آجر به آجر داستان، فکر کرده. در سرتاسر داستان، نشانهها و نمادهای متنوع و فراوانی میبینیم. از جمله گنجشکی که در گودالی کنار ایستگاه افتاده بود با حال و هوای خانواده که تنها پسرشون میخواست با پریدن به درکی جدید از زندگی برسه. مثالهایی از این دست زیاده. یا حال و هوای داستان رو درنظر بگیریم. داستان در واقع در مورد پسر نوجوانی است که ما حضورش رو در دیالوگهای پرستار و همچنین رفتارها و حرکات پدر و مادرش میبینیم. و زنگ تلفن! دو مرتبه اول صدای دختری است که گویا اشتباه گرفته. زنگ سوم چی؟ بنظر شما همان دختره یا ممکنه از بیمارستان روانی باشه و خبری در مورد پسر نوجوان؟
احساس میکنم راوی داستان یک دانای کل نبود! بلکه خود نویسنده اجازه داده بود، اتفاقها و پیشامدهای داستان بر اساس یک منطق جلو بره. و اون اینکه ما واقعا از فردای خودمان اطلاع دقیقی نداریم و شاید احساس سردرگمی در طول داستان از همینجا ناشی بشه.
روی هم رفته ممکنه هر کسی از این اثر ولادیمیر ناباکوف لذت نبره! با این حال داستان رو واقعا دوست داشتم.
با تشکر
اشکان شمسی
چقدر قیافه نویسنده شبیه الفرد هیچکاکه
کاربر 8840132
از داستانش خوشم نیومد!
Houshyaran
هر نوشته و کتابی از چنین نویسندهی بزرگی بایستی جدی گرفته شود. این ترجمه عجولانه و بدون ویرایش یا ویرایش بد، شایسته این کتاب هر چند کوتاه نیست.
may
ترجمه یک فاجعهٔ تمامعیار بود. ای کاش طاقچه ترجمهٔ بهتری از این داستان میگذاشت.
sajjad karimi
ترجمه افتضاح و متن غیر روان. خیلی غیر روان
AS4438
جالب نبود.
Yaser
ترجمه بسیار ضعیف فرصت هرگونه لذت را از ذهن می گرفت
Emina
ترجمهی افتضاحی داره.
Djavad Hosseini
ترجمه بطور وحشتناکی بود و همین ترجمه بد از جدابیت داستان کاسته.
غلط املایی هم که فروان دارد.
نخونید و وقتتان را هدر ندهید.
D. Sepahi
ترجمه بسیار ضعیف و ناشیانه، توصیه میکنم نخوانید. زیرا ممکن است به زبان فارسی در ذهن شما لطمه وارد کند.
Amir Reza Rashidfarokhi
ترجمه افتضاح
آخه هیچ ناواردی هم به جای «سرباز دل»؛ ترجمه نمیکنه «جک قلب»
shadi
واقعا مزخرف و بی سر و ته بود چن تا چیز بی ربط پشت سرهم جملاتی ک هیچ ربطی ب هم ندارن یادآوری کسی ک واقعا ربطی ب داستان نداشت.مثل کسی ک هذیان میگه و کسی سر از حرفاش درنمیاره
حجم
۱۲٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه
حجم
۱۲٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه
قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد