نظرات کاربران درباره کتاب کوچکترین چیزها را میدیدم
۳٫۲
(۵۳)
حمید
کاش مترجم عزیز نام کتاب را تغییر نمیداد: من میتوانستم همه ی چیزهای کوچک را ببینم. این "میتوانستم" خیلی تاثیر گذاره. نانسی سالخورده جزئیات زندگیش عذابش میده. با کلیف ازدواج کرده و مشکلاتش راحتش نمیذاره. داستان پر از استعاره س. صدای در ، حلزون، گیره های لباس و نور ماهی که یک صورت درش دیده میشه ، و شاید ساعت کوکی و دهان باز کلیف از مهم ترین نمادها و استعاره های داستان هستن. جرات تغییر ، چیزیه که سام داره و تونسته به مسائل رخوت انگیز زندگیش پایان بده. اوه ، وجود استعاره در چراغ قوه رو فراموش نکنید . کتاب رو حداقل دوبار بخونید.
sana
چیزی که شما از داستان فهمیدید چی بود؟ من چرا متوجه نشدم؟🥲
sana
من دو بار خوندم ولی نفهمیدم😶
potterhead
*کاربر
به نظرت نانسی اسم مَرده؟
Omid r kh
دوستانی که بدون هیچ تحلیلی از داستان تند و تند میاید نظر منفی و یک ستاره میدید بهتره بدونید که گاهی داستان در مورد چیزی نیست که داره میگه، در مورد چیزیه که نمیگه و توی مخاطب باید فعالانه کشفش کنی.
خب البته تقصیر شماها نیست، شما که خواننده ی جدی نیستید که بخواید نظر جدی بدید، به همون خب که چی و یک ستاره تون بچسبید.
کاربر ۲۰۳۰۸۹۷
واژه ی عوام چقدر بی معنیه هر زندگی و هر تفکر ارزشمنده هرکسی هرجور که دوست داره از آنچه که در زندگی تجربه میکنه لذت میبره مطمئنم خیلی از خود شماها تعریفی از ارزش گذاری ندارین و صرفا تقلید میکنین اگر خیلییییییییییی توانمندین اونچه که فکر میکنین ارزش نشر داره بنویسین و نظر خودتون رو صرفا به عنوان نظر شخصی و نه حقیقت محض منتشر کنین به جای اینکه فکر کنین ... خاصی هستین
ali_salehi_82
خب لطفا داستان رو تحلیل کنید تا ما هم استفاده کنیم.
Omid r kh
چاره ای نیست، ما و دور و بریامون مجبوریم با نهایت غرور و تکبر دست به انتخابای خاص تر بزنیم که یه وقت عوام و اخ و پیف نشیم.
آبرنگ
یاد بچگیام افتادم ؛ مامان بزرگم یهو وسط قصه گفتن خوابش میبرد و قصه ناتمام حرصمو درمیاورد!😂😂🙈
Abolfazl.RPx
اگر با روان درمانی ACT یکم آشنا باشیم و یا با مولانا، این داستان برامون قابل درک تر میشه. به نظر من داستان جوش خوردن دو نفر با افکار و احساساتشون رو نشون میده که باعث کم شدن رضایتشون از زندگی شون میشه. در کل خوب بود و برای من آموزنده.
ممنون که نظرمو خوندید😊🌷
horen~
خیلی زیبا نوشتی 💜
Mr.horen~
خیلی باحال بود لازمش داشتم !
شاید مسخره بیاد ..ولی مثلا ببین :
کدوم یکی از ما یه شب ماه کامل وقتی از بیرون صدایی میاد ..میریم بیرون و دنبال سام که معلوم نیست چشه میریم کنار بوته گل رز 😐😂😂😂
حلزون ها بی صدف؟!
فضا داستانو دوست داشتم و نویسنده و تحسین میکنم ..
کاراکتر ها با شعور و با محبت بودن ..حس خوبی داشتم به داستان شون . یه جور جدید بود
سپاسگزارم نظرمو خوندین🍍💜
Morteza.Mkh
ریموند کارور ، نویسنده ای شهیر که داستان هایش برای مدتی از فکرتان بیرون نمی رود ، چرا؟ حتی اون دسته از کسانی که داستان رو خوندن و به نظرشون این رسید که خب حالا که چی ، اصلا این چی میخواست بگه ، بی سر و ته بود . حتی این ها ، برای مدتی به نانسی ، فضای داستان ، اون حلزون های بیچاره ، فکر می کنن و این به دلیل لایه ی زیرین قوی و بی نظیر داستانه . این داستان یک داستان واقع گرای مدرنه . مسئله اش انسان مدرن و مسائلیه که اون باهاش درگیره .
تنهایی ، بی خوابی ، جدایی ، نشخوار فکری ، تمرکز بر مسائل بی ارزش ، اعتیاد به الکل ، فقدان مسائل شخصیت های داستان است. به جرات میتونم بگم در مورد تک تک پاراگرافها نویسنده دقت کرده که چی می نویسه . دوستانی که فکر می کنند از داستان چیزی نفهمیدند و این نوشته ارزش خوندن نداشت ، خواهش میکنم بعد از خوندن اینطور متن ها کمی به احساساتتون ، زیر لایه های تفکرتون و نوع نگاهتون به این شخصیت ها بیشتر توجه کنید. مثلا همون توصیف اول داستان که نانسی میگه من حتی گیره های روی بند رخت رو می بینم رو در کنار چراغ قوه ی سام بذارید . آیا این سام نبود که به کوچکترین چیزهای زندگیش اونم تو نیمه شبی مهتابی گیر داده بود؟ در حالی که خواننده ای که نگاه سطحی به داستان بندازه عنوان رو متعلق به نانسی میدونه اما در واقع این بیشتر به سام میخوره . میشه ساعت ها در مورد تک تک المان های این داستان حرف زد . در کل از کارور داستان زیاد بخونید .
مسافر
بسیار خوب
محیط و تجربیات چقدر برما تاثیر دارند....
ایمان
تو این داستان رئالیستی، من حیاط خانه راوی رو در شبی مهتابی میبینم، همه خوابند در کنار نردهای حیاط حلزون بدون صدف عظیم الجثه ای آرام به سمت در نیمه باز خروجی میخزه و رد لزجش زیر نور ماه برق میزنه... زنی که می دونه در باز مونده اما حال نداره از رخت خواب بلند بشه و اون رو ببنده ... حلزون هایی که دارند همه جا رو میگیرند... مرد همسایه اما بیداره کنار نرده ها ایستاده و همه چیز رو میبینه و فکر میکنه بهتره دشمنی کهنه و قدیمیش با مرد خونه رو مثل حلزونها نابود کنه! یک دشمنی لزج!
omid bayat
من شخصی کتاب خوان و با قدرت تحلیل بالا نیستم.داستان در رو خوندم و در نظرم خیلی معمولی و بی مفهوم بود.ولی وقتی نظرات و تحلیل دوستان رو خوندم به نظرم خیلی خوب و زیبا بود.وقتی کتاب میخونیم خیلی مهمه که بتونیم تمام جزییات و یا حداقل کلیات داستان و مفاهیم اون رو درک کنیم و بفهمیم.از طاقچه و همه دوستانی که با نظرات مثبت و خوبشون به دیگران کمک میکنن سپاسگزارم.
آیناز ر
کتاب خوبی بود دوست داشتم منطق داستان برام جدید و جالب بود
کتاب خیلی کوتاه و خوب بود
بهش هفت از ده میدم
کاربر ۱۶۳۱۵۸۵
داستان را باید فهمید اگر کمی اهل تامل باشید و گرنه بهتر همان است که رمامهای زرد بخوانید و کیفور شوید از عشقهای ابکی.
sana
من نفهمیدم آخه، منظورش چی بود؟
Aney
متن قشنگی داشت آرامش بخش بود
به مفهوم تنهایی مدرن اشاره داشت
حس خوبی میده داستانش
radin
ریموند کارور داستان کوتاه های خوبی مینویسه
ali_salehi_82
عزیزان میتونند برای فهم و لذت بیشتر از داستان به سایت فرهنگی چوک مراجعه کنند.
JONEOR
داستانش لذت بخش و عالی و خوب بود
واغعا لذت بردم😙😙❣💜💛💚🌷🌸🌻🌺💞❤
محمد جواد پاپی
خوب بود
naserfz
واااای چقدر بیخود
مریم
بنظر من خوب بود. ارزش خوندن داره
mehdik2017
مفهوم نیست
بهمن
چیز آنچنانی نفهمیدم فقط سام یکم مشکل داشت
حجم
۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
حجم
۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
قیمت:
رایگان