نظرات کاربران درباره کتاب غرب غمزده
۳٫۵
(۴۵)
Amir_13_Doulabi
💮بریده ای از کتاب💮
.
📔 گرلین:
من کلاً شبا از قبرستون نمی ترسم. اتفاقاً خوشم هم میاد.
ولش:
چرا؟! چون فکر میکنی گردن کلفتی؟!
گرلین:
نخیر. اصلاً هم گردن کلفت نیستم. به خاطر اینکه آدم هر چه قدر هم که بدبخت و تنها باشه بازم اوضاعش از اون بدبختایی که زیر خاک پوسیدن، خیلی بهتره. حداقل واسه ما هنوز یه شانسی هست که خوشبخت بشیم. شاید کم باشه اما بالاخره یه شانسی هست.📔
Dentist
اخرین جلد از سه گانه ی "لی نین". نمایشنامه ای با چهار شخصیت. دو برادر که همیشه در حال دعوا و جدل هستن، کشیشی که دوست اون هاست و توی منطقه ی تحت پوشش اون پر از جرم و جنایته و البته همیشه تلاش میکنه رابطه ی دو برادر رو اصلاح کنه و دختر شونزده ساله ای که مشروب میفروشه. نمایشنامه پر از تلخی و سیاهیه ولی در عین حال، کل کل های همیشگی دو برادر خنده روی لب ها میاره.
نمایشنامه ی جذابی بود. روند آروم و ملایمی داشت. لحن طنزش به شدت جذاب بود و تلخی و سیاهی درونش، به شدت تکان دهنده.
تریولوژی لی نین: ملکه زیبایی لی نین، جمجمه ای در کانه مارا، غرب غم زده
Payam
خشونت بی پرده در تمام آثار مک دونا موج میزنه، البته زمانی که خودش میگه اسطورهش تارنتینو هست، جور دیگهای نمیشه توقع داشت ازش
اما به نظر من شاهکار این آدم "مرد بالشی" است
پیشنهاد میکنم حتما بخونید و هم میتونید تله تئاترش رو بخرید و ببینید، به کارگردانی محمد یعقوبی و آیدا کیخانی با بازی شاهکار پیام دهکردی، علی سرابی، نوید محمدزاده، احمد مهرانفر
علی دائمی
گاهی تحمل جهان داستانی آثار مک دونا برام سخت میشه؛ رویدادهای گروتسک و خشونت زیاد، لحن تند و فحاشیهایی که لابه لای دیالوگها به وفور میشه دید، بلاهت ناباورانهٔ شخصیتها و عقاید نژادپرستانهشون... البته کسی که مارتین مک دونا رو بشناسه میدونه سبکش همینه و به کمدی سیاه و خشونت علاقه داره؛ از طرفی فرهنگ ایرلند (که من باهاش آشنا نیستم) با فرهنگ ما تفاوتهای زیادی داره. در مجموع به نظرم این ویژگیها توی نمایشنامههای دغدغهمندتر مثل «ستوان آینیشمور» تا حد زیادی قابل قبول و پذیرفتنیه، ولی من اینجا نتونستم با خشونت و بددهنی و فحاشیهای پینگ پونگی شخصیتها ارتباط برقرار کنم...
علی دائمی
@MAHSAN
بله، منم مارتین مک دونا رو از همون فیلمتئاتر شناختم :)
علی دائمی
@sarah
سپاسگزارم. نظر لطف شماست
🅜︎🅐︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎
پیشنهاد میکنم ستوان آینیشمور رو فیلم تئاتر اش رو با کارگردانی حسن معجونی ببینید خالی از لطف نیست :)
black butler
🌿🌸🌿
به نظرم خیلی خوبه. ولی ترجمه یکم یه جوریه.
احسان
در فضای سیاه یک شهر که جنایت کار عجیبی نیست و در نزد برادرانی که روزمرگیشان آزار یکدیگر است، از یک کشیش چه کاری بر میآید؟ مک دونا گروتسکی آفریده و در آن بیرحمانه کشیشی را در این وضعیت قرار داده. داستان چهار شخصیت محوری دارد. شاید کشیش در این داستان استعاره ای باشد از هر فردی که احساس میکند باید دردهای جهان را به دوش می کشد و دیگران، همان ما، مردمان عادی که کارهای مبتذلمان را به عنوان زندگی قبول کرده ایم.
a_lovely_sister
این یکی نمایشنامه هم خیلی خوب بود ولی جمجمه ای در کانهمارا قشنگ تر بود
مجتبی
غرب غمزده داستان آدمهای عاصی و افسرده است. آدمهایی که هیچ امیدی ندارند و خودکشی و خشم دو شاخصه مهم زندگانی آنهاست. کشیشی که کاملا ناامید است و تصورش بر این است که هیچ اثربخشی نداشته و تمام این افسردگی و عصیان ها به خاطر عملکرد نامطلوب اوست ولی او هم درگیر همین ناامیدی است و در این روند عشق، را هیچ کس نمیبیند در کنارش رد میشود ولی دیده نمیشود چراکه عشق، زمزمه امید است و انسان افسرده توان دیدنش را ندارد.
در قسمت دوم داستان، دو برادر سعی در اصلاح میکنند اما مدام تلاششان بیهوده میشود و همان خشم قبلی به سراغشان میآید. درماندگی آموخته شده اجازه نمیدهد که از این بند رهایی پیدا کنند و این مسأله چقدر به زندگی خیلی از ماها شبیه است که قصد به تغییر داریم ولی در عمل در این نوسان میافتیم و مدام تلاشمان بیهوده میشود و به جای اول بازمیگردیم و دیگر در جایی، از این تلاش هم که بیهوده میپنداریم، دست میکشیم و این سیکل درماندگی خودآموخته را تشدید میکنیم.
اما مک دونا، در ارائه داستان و شخصیتها مخصوصا در سیر به ظاهر تحولی، نمیتواند ارائه خوبی بدهد و همه چیز را کمیک میکند برای مخاطب. تاثیر نامه کشیش، درست درک نمیشود. تحولی نمیبینیم و به همین دلیل پارت دوم داستان به مانند یک نوع بازی بینتیجه و بی هدف میماند. شخصیت پردازی مخصوصا روی کشیش کامل انجام نمیشود. شاخصه اصلی آثار مکدونا خشم است ولی گاها چنان غلو شده یا با بیانی بی اهمیت آن را معرفی میکند که این حس خشم برای مخاطب درونی سازی و درک نمیشود و شاید بزرگترین مشکل این کتاب هم همین باشد. داستان از غرب غمزده شروع با غرب غمزده تمام میشود.
baktash99
عالی بود. ازبهترین های مک دونا
baran
غرب غم زده بعداز شاهکار ملکه زیبایی لی نین قابل اعتناست مضمون اصلی نمایش خشم وکینه بین دوبرادر است که تاانتهای نمایش ادامه دارد طرح وتوطئه داستان نمایش قویست اما دیالوگها پرداخت قوی ندارند بیشتر مناسب فیلمنامه تلویزیونی هستند تاصحنه نمایش اصولا عیب تمام کارهای مک دونا دیالوگهای زیادآن است برخی دیالوگها دراماتیک نیستند وقابل حذف میباشند درمجموع فقط به مک دونا دوستان توصیه میشود
mahi
این اثر سومین سه گانه مارتین مکدونا هست که تو شهری کوچیکرخ میده . در مقایسه با دو اثر قبلی، از نظر من ملکه زیبایی لینین جلد اول این سه گانه از همه بهتر بود و بعد غرب غمزده. جمجمهای در کانامارا که جلد دومبود هم از دوجلد دیگه ضعیفتر . این نمایشنامه داستاندو برادر هست که پدرشون به تازگی مرده. مرگی مشکوک به قتل. درست مثل مرگهایی که تو نمایش قبلی هم بوده. کشیش درگیر ماجراس و تلاش میکنه کاری کنه این دو برادر با هم دوست شن اما کینه قویتر از این حرفاس . بخش زیادی از نمایش به بحثهای این دو برادر پرداخته و میتونست بهتر ترجمه شه. اما در مجموع من ایننمایشنامه رو دوست داشتم و به نظرم این سه گانه در ادامه هم هستن و بهتره با هم خونده شن.
virood
نمایشنامه ای به سبک و سیاق مک دونا اما با یک ترجمه بسیار بسیار بد از بهرنگ رجبی. ترجمه ای که نه تنها هیچ ظرافیتی برای نزدیک شدن به زبان نویسنده به کار نبرده بلکه گاهی از بیان واضح و درست جملات به زبان فارسی هم عاجز مونده.
کاربر 5719511
بینظیر بینظیر. عاشق جدال این دو برادرم.
سپیده
مارتین مک دونا تنها نویسندهایه که تونست من رو در این حد شیفتهی نمایشنامه بکنه. اون قلم تند و تیز و بیپروا، اون خشونت پر شعله و به جا و اون طنز نیشدار جذاب همگی ترکیبی رو ایجاد کردند که به نمایشنامههای معاصر جذب بشم. از بین کتابهای مک دونا فعلا غرب غمزده اثر محبوبمه و قطعا نسخه چاپی رو هم میخرم تا بارها و بارها مرورش کنم. طنز بیباکانه و شیطنت یک ذهن خلاق و تا حدودی دیوانه توی کتاب مشخصه. طنز باکیفیتش به خوبی خشونت رو برای مخاطب قابل تحمل میکنه و باعث جذب و کشش بیشتر میشه. غرب غمزده نمایشنامهی جذابیه که ذهن مخاطب رو با خودش همراه میکنه و به اون مجال کسالت نمیده.
Aidin Nikoo
از ضعیف های مکدونا
Faezeh
اولین کار از مک دونا بود که میخوندم و برای من هیچ جذابیتی نداشت
kaveh
ترجمهای به غایت ضعیف. کیفیت ترجمه شوکه کننده بود.
از ۳ نسخه ترجمهای که از این متن موجوده فقط ترجمه مهرداد بهراد رو توصیه میکنم.
Shahab Abroshan
ملکه زیبایی لینین، در سه گانهی لینین از دو اثر دیگر اسکلت محکمتری داشت. «جمجمهای در کانهمارا» باز از «غرب غمزده» بهتر بود.
Aidin Nikoo
یاد شب های برره افتادم، یه آدم نرمال توی یه شهر عجیب. به نظرم نسبت به سایر کار های مکدونا، ضعیف تر بود
حجم
۶۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۶۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
۵۸,۸۰۰۳۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد