نظرات کاربران درباره کتاب باشگاه مشت زنی

خب....ببین کی اینجاست! فایت کلاب ! یادمه کتاب رو سالها پیش خوندم...و اونقدر برام خوش ساخت و روشن بود که با یک تورق ساده تونستم این نظر بنویسم.... "آن ضرب المثل قدیمی که میگوید چه طور همیشه چیزهایی را از بین میبری که از همه بیشتر دوستشان داری، از هر دو طرف صادق است... نابودی دو‌طرفه است." این جمله ی مورد علاقه ی من تو کتابه. رویکرد و فلسفه ی کتاب که کارش...نابودیه....کارش خراب کردنه...انگار برای اینکه بسازی اول باید خراب کنی، یه مشت محکم بزنی به صورت خودت و یه باشگاه راه بندازی که هر کی میخواد خودشو بسازه بیاد اونجا و حسابی مشت بخوره و مشت بزنه.... نابود‌کنه...چون همه ی ما نیاز داریم به آزار دادن خودمون.به نابودی چیزایی که بهش چسبیدیم.بیهوده.... و این کتاب قراره آزارمون بده ولی بطرز خوشایندی... تا حالا دردهای خوشایند رو تجربه کردین؟ حسی که در حین خوندن این کتاب دارین همینه.... واقعیه....در جریانه و راکد نیست. فیلم اکشن ساختن سخته، دیدنش راحت....کتاب اکشن نوشتن غیر ممکنه، خوندنش ممکن.... و چاک پالانیک استادانه غیر ممکن رو نوشت، دیوید فینچر استادانه غیر ممکن رو‌ساخت! داستان در مورد مردیست که از بیخوابی رنج میبره و با شخصی بنام تایلر که تو حرفه ی صابون سازیه آشنا میشه...اون ها با هم تصمیم میگیرن یه باشگاه زیرزمینی راه بندازن و قانونهایی هم براش وضع کنن. هر وقت میخوام با کسی درمورد چیزی صحبت کنم که نمیخوام هیچ جوره به کسی بگه(مگه اینکه بخواد همه چیز بین ما تموم بشه)....میگم قانون اول فایت کلاب. خوشبختانه خیلیا فیلمشو دیدن و میفهمن منظورم چیه.... هر چند که مثل همیشه، کتاب زیباتر از فیلمه...و پایان متفاوتی هم وجود داره در هر دو پس....به همه ی اونهایی که از خوندن کتابهای ساده با روایت خطی خسته شدن پیشنهادش میکنم....حسش شبیه بوییدن عطر ماسک کالکشن نارسیسو رودریگز داره! چند لایه. آزار دهنده، اعتیاد آور...چیزی که باعث میشه بهش فکر کنید. و فراموشش نکنید...(خیلی وقتا دوس دارم کتابها رو با عطرها توصیف کنم...) تجربه اش کنید.... پشیمون نمیشد

اگرمردی مسیحی بودی وساکن امریکا، پدرت برایت الگوی خداوند بوده است( ازمتن کتاب) باحوصله بخوانید هرچه بیشتربخوانید متوجه میشوید که یکی ازکم نظیرترین شاهکارهای عمرتان را ازدست ندادید، ادبیات داستانی وگاهی طنزی تلخ چاشنی مطالب کتاب است، عالی بابهترین ترجمه، اولش کمی گنگ پیش میره ولی ...واقعن لذت بردم.

من بینی گریان جو اَم.

داستان زیبا و خاصیه. همون‌طور که در مقدمه ذکر شده، نقد شدید سرمایه‌داریه. قلم و داستان جذابه. اما همون‌طور که باز در مقدمه اشاره شده کتاب دوم پالانیک رو ناشر رد کرده چون به نظرش آزارنده بوده، و پالانیک بعد اون کتاب، باشگاه مبارزه رو نوشته برای اینکه ناشرش رو حتی بیشتر آزار بده😁. لذا خوندنش رو به گروه‌های حساس مثل کسایی که افسردگی یا تمایل به خشونت دارند اصلا توصیه نمی‌کنم. بقیه بخونیدش و مثل خودم از قلمش لذت ببرید.

فیلم «باشگاه مشت‌زنی»، که از برترین فیلم‌های تاریخ سینما به شمار می‌‌رود، براساس رمانی به همین نام ساخته شده است. رمان نسبت به فیلم، بار خشونت‌آمیز کمتری دارد و جنبه‌های شخصیت‌پردازانه‌، روان‌شناختی، اجتماعی و فلسفی آن برجسته‌تر است. ‌ رمان «باشگاه مشت‌زنی» از زبان مردی منزوی و بی‌نام روایت می‌شود که شغل اداری به‌ غایت کسل‌کننده‌ای دارد و از بی‌خوابی رنج می‌برد. او در طی داستان با شخصی به نام تایلر دردن آشنا می‌شود. تایلر، مردی اسرارآمیز است که زندگی راوی را به سمت‌وسوی متفاوتی سوق می‌دهد. آن دو با کمک هم باشگاه‌های مشت‌زنی زیرزمینی را تأسیس می‌کنند که اعضای آن با تمام توان و با دست خالی به مبارزه با هم می‌پردازند و این‌گونه عقده‌های درون‌روانی خود را تخلیه می‌کنند. ‌ ‌‌«باشگاه مشت‌زنی» خشم و طغیان جامعه علیه نظام‌ سرمایه‌داری را به تصویر می‌کشد. راوی با روایتی متأثر از وضعیت ذهنی مغشوش خود، پرده از ظاهر فریب‌دهنده‌ی دنیای مدرن بر می‌دارد و حقایقی تلخ را به رخ خواننده می‌کشد. آشفتگی‌های روانی شخصیت اصلی، به داستان جنبه‌ای روان‌شناختی می‌بخشد و دیالوگ‌ها در عین سادگی، گاهاً مفاهیم عمیق فلسفی را بازتاب می‌دهند. ‌ هرکس از زاویه‌ی دید خود می‌تواند این رمان را به نحو گوناگونی تفسیر کند. از این جهت، «باشگاه مشت‌زنی» رمانی‌ست که تجربه‌ای منحصربه‌فرد برای هر مخاطب پدید می‌آورد و به شیوه‌ی خاصی بر‌ او اثر می‌گذارد.

کتاب عجیبی بود. خوب و عجیب. انسانی که به پوچی رسیده دنیایی که به پوچی رسیده و در حال نابودی خودش هست.

پایان بندی فیلم باشگاه مشت زنی قطعا از پایان بندی کتاب بهتر بود و یه جورایی این بی نظمی و از هم گسیختگی عجیب و غریب رو جمع و جور کرده. ... برخی از جملات کتاب با وجود سرگشتگی و توهم و روان پریشی بیش از اندازه داستان، آدم رو به فکر فرو میبره. ... انسان مدرن و پیشرفته بیش از همه چیز هویت و معنای زندگی خودش رو از دست داده که فکر میکنم بیشتر هدف نویسنده انتقاد نسبت به این بی هویتی و بی هدفی و همچنین قوانین تحمیل شده سبک زندگی مدرن و نظام های ارزشی غلط باشه. البته راهکاری هم برای بیرون رفت از این مشکلات ارائه نمیکنه و به یک جنون و خود ویران سازی میرسه که نتیجه ای در پایان نداره.

به جای کتاب حتما فیلمش رو ببینید. قابل فهم تر و قشنگ تره. بازیگرای معروفی هم داخلش هستن. واقعا پیشنهاد میدم ببینید.

در بی‌نهایت قرار بدید

اوایل کتاب یکم مریض بود و حس خوبی بهش نداشتم ولی کم کم جذابیتش نمایان شد. در کل نصفه دوم کتاب خوب بود.

یه داستان واقعا متفاوت

موضوع عالیه ولی سبک نویسندگی خاص هست و شاید هر کس نپسنده

فیلمی با نقش آفرینی برد پیت