نظرات درباره کتاب قمارباز و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب قمارباز اثر فئودور داستایفسکی

نظرات کاربران درباره کتاب قمارباز

انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۶۸۷ رأی
۳٫۹
(۶۸۷)
بهنام
😥 یه پیشنهاد به عزیزانی که میخواهند این کتاب را بخوانند ، این کتاب تا انتهای فصل ۴ که حدود ۸۴ صفحه میشود ، گنگ و کسل کننده است ، این ۴ فصل را بدون تامل و با سرعت بخوانید و از فصل ۵ به بعد داستان روان میشود و دلچسب جوری که دلتان نمیخواهد رهایش کنید ،،، و در انتها میتوانید این ۴ فصل اول را دوباره بخوانید تا گنگ بودن آن از بین برود ، در این چهار فصل اصلا معلوم نیست که راوی دقیقا کیست ، مرد است یا زن ؟ و افراد دیگر هم گنگ هستند ولی از فصل ۵ به بعد همه چی روشن میشود ،،، شخصیت های داستان ۱- الکسی ایوانوویچ : شخصیت اصلی و راوی داستان( آموزگار دو بچه ژنرال که کم از یک خدمتکار ندارد😥 ارزش معلم در نگاه روس ها ظاهرا خیلی پایین است) ۲- پولینا : دختر خوانده ژنرال که معشوقه الکسی هستش ۳- ژنرال : مردی روس تبار که خودباخته و مال باخته است ۴- مادمازل بلانش : 😠 زنی فرصت طلب و خوش گذران که ..... ۵- دگریو یا همان مردک فرانسوی: کسی که ژنرال به او مقروض است و اسیر او ۶- بابوشکا : خاله ژنرال که خیلی ثروتمند است و همه بی صبرانه منتظر مرگش هستند تا ارثی ...... ۷- مستر آستلی : مرد انگلیسی . . . کتابیست عالی در وصف قمار ، که چه بلاییست خانمان سوز که به راحتی میتواند نه تنها خانواده ای را بلکه جامعه ای را متلاشی کند
کاربر 1756745
داستایوفسکی برای من مثل یک دوستی بوده که اوایل دوستی ارتباط باهاش خیلی سخت پیش میرفته و شاید نه چندان دلچسب... اما بعد از چند جلسه چنان نزدیک میشد این دوستی که کمتر دلم میخواست از کنارش بگذرم. درست مثل خواندن کتابهای ایشون که برای من هم اوایل کتاب خشک پیش میرفت، اما از جایی دیگه خیلی خوب می‌تونستم با داستان پیش برم و همراهی کنم باهاش.
mohammadhossain mohammadi
ممنون از توضیحات
نداقاسمی
ممنون از شما
Alfred-O
فارغ از سبک نوشتاری و فلسفه‌ی خاص نویسندگی جناب داستایوسکی که بی‌نیاز از تشریح است، آن‌هم از اشخاصی مثل بنده. حاشا و کلا، پناه بر پروردگار بزرگ. اما وقتی برای خواندن نظرات بزرگان به این بخش رجوع می‌شود، برخی از بر گواران متاسفانه به‌جای بیان نظر کلی‌شان دست به خلاصه‌سازی و یا لوث‌کردن بخش‌های رمان می‌زنند! البته صاحب قلم و اختیارن، اما می‌توانند به دوستی فکر کنند که هنوز اقدام به مطالعه رمان مورد نظر نکرده. چرا که کتاب برای مطالعه فراوان در نوبت و صف هستند، می‌خواهد که با استفاده از نظریات و تشریح دوستان دست به گلچین بزند و نوبت برگزیند. البته معمولا پس از مطالعه اقدام به نظرخواهی و نظرخوانی می‌کنند، اما احتمال عکس‌ش نیز طبیعتا وجود دارد، بزرگانی که می‌خواهند دست به خلاصه‌سازی و یا لو دادن داستان بزنند، لطفا بزرگواری بفرماین و قبل‌ش یک هشدار کوچکی اعلان بفرماین. در پناه حق و خرد.
یه منتظر
فوق العاده زیبا و به جا نوشتید
eLF
با کمال احترام به آقای جلال آل احمد بنده به تجربه این موضوع را لمس کرده ام که وقتی یک نویسنده مترجم یک نویسنده دیگر میشود قضیه آش ( آشپز که دوتا باشه آش یا شور میشه یا بی نمک) به وجود میاد،نویسنده دوم که مترجم ماست نمیتواند جلوی شم نویسندگی خودش را بگیرد و بالاجبار کلماتی و بل جملاتی با سبک خود به داستان اضافه میکند و اثرات این دست کاری هم در موضوع و هم در وزن اثر تاثیر گذار است. پیشنهاد میکنم که دوستان ترجمه هیچ نویسنده را تجربه نکنند چون تجربه تلخیست. اما در مورد خود کتاب "قمار باز" : باید خدمت دوستان عرض کنم که این کتاب بازتابی از زندگی خود داستایفسکی کبیر است در اوج بی پولی، دور از وطن و در کوتاهترین زمان ممکن. داستایفسکی برای پرداخت قرض هایی که گرفته بود( البته بیشتر بی پولی داستایفسکی بخاطر بازی رولت و وام هایی بود که برادرش دریافت کرده بود و بخاطر فوت بردار و جوانمردی داستایفسکی عهده دار پرداخت وام های برادرش بود)، از ناشر برای نذوشتن کتابی سفارش میگیرد، ناشر یک ماه به داستایفسکی فرصت میدهد و ایشان خانم جوانی که تند نویس بودند را استخدام میکند و در عرض یک ماه به صورت گفتاری داستان را می نویسد که به میمنت این اتفاق با همان خانم تندنویس ازدواج هم میکند. پیشنهاد میکنم "نیه توچکا" رمان تقریبن ناقص داستایفسکی را هم مطالعه بفرمایید. با عرض پوزش به علت طولانی شدن مطلب...
AB
دو بار و با دو ترجمه مختلف خواندمش. خواندنش را توصیه میکنم، اما نه این نسخه را. نسخه ترجمه استاد حبیبی روان تر است.
mohammad
چ حوصله ای داشتی آفرین من یبار خوندم اصلا جالب نبود
میـمْ.سَتّـ'ارے
💣💣💣 خطر لو رفتن 💣💣💣 آلکسی ایوانویچ معلم سرخانه ی بچه های ژنرال است، و به صورتی بسیار ناگهانی عاشق پولینا دخترخوانده ی ژنرال می شود. آلکسی ایوانویچ با حرف پولینا شروع به قمار می کند و در لجن فرو می رود و هربار حریص تر از بار قبل می شود. آلکسی در آخر تصمیم می گیرد به خاطر پولینا قمار را کنار بگذارد امادر سطور پایانی نویسنده شوک بسیار بزرگی بر مخاطب وارد می کند. 💣💣💣💣💣 برخلاف شروع بسیار کسل کننده ی داستان به نظرم جمع بندی و پایان بسیار خوبی داشت به طوری که خواننده بسیار غافل گیر می شد. عشق آلکسی به پولینا بسیار عجیب و غیر قابل باور به نظر می آمد. نثر کتاب روان نبود که قطعا ترجمه در آن دخیل است و شاید یکی از علل کسل کننده بودن اوایل رمان همین باشد. در کل خوب بود خوشحالم یک کتاب روسی باعث شد من یاد آیه ی قرآن بیفتم. "از تو درباره ی شراب و قمار می پرسند بگو در آنها گناه وضرر بزرگی وجود دارد و منافع نیز برای مردم در بردارند ولی ضرر آنها بیشتر از نفعشان است" بقره ۲۱۹
محمد
آدمایی که اسپویل می کنن واقعا رو مخن😅 البته نه برای من که اونقدر وقت ندارم همه رمان ها را کامل بخونم و مجبورم خلاصه خوانی کنم مرسی خلاصه خطرناک بمون😁😉
لبیک
کمی خطر لو رفتن کل داستانو لو دادی که😠
حسن
کتاب های این نویسنده قلق داره خوندنش ۱: زیاد در گیر اسمها نشید ( روسا اسمای پیچیده ای دارن) ۲:شخصیت های داستان عموما روح تاریکی دارن (یعنی شخصیت پردازیاش وسواس داشته تو پرداختن به اونا) ۳:هر مدتی یه نفس عمیق بکشید و محیط و عوض کنید چون واقعا دیوانه نشد افسردتونم نکنه حتما فکرتونو مشغول میکنه ۴:از حجم زیاد داستان نترسید خیلی تو پرداخت داستانی زیاده روی کرده (چهار صفحه میخونی تازه داشته حالت درونیه طرفو تو ضیح میداده خلاصه سخت نگیرید و حال کنید باش.😋
حسین محمدی
قبلانسخه پی دی افش راخوانده بودم داستایوسکی غول ادبیات جهان به شمارمی رودوتوصیفات روانشناسی وفلسفیش اززبان قهرمانانش حیرت انگیزاست
Mohammad
(۳-۱۲-[۲۰]) تحلیل رفتار آدم ها و پیامی که این کتاب به همراه داره، واقعا خیلی خوبه؛ داستان خیلی خشک و یکنواخت شروع میشه ولی هر چقدر جلوتر میره جذاب تر میشه، هیجانات و اون حس و حالی که شخصیت های داستان هنگام قمار تجربه میکنن رو خواننده هم به وضوح میتونه تجربه کنه و این نشون دهنده ی قدرت قلم نویسنده ست؛ در کل کتاب خوبیه فقط ترجمه ش زیاد جالب نیست.
کاربر ۱۹۷۳۷۶۷
داستان زیبایی ست اما الکی کش داده شده، انگار شخصیت های داستان دچار بیماری های مازوخیزم و سادیسم هستند
MoonShadow
اگه هنوز کتابو نخوندین نظر منو نگاه نکنین.. نمیدونم چه علتی داره که جوری که قمار رو توصیف کرده بود باعث میشد منم مثل شخصیت اصلی فکر کنم.. جوری که آخر داستان که میگه نه دیگه قمار نمیکنم مطمئنم که این کار رو انجام میده که واقعا انجام میده و جالب این جاست که وقتی خودم رو جاش میذارم هم فکر میکنم منم همین کار رو انجام میدم.. حالا این ممکنه از ضعف شخصیت خودم باشه یا انقدر نویسنده خوب آدم رو با الکسی همراه کرده که قدم به قدم باهاش به فنا رفتم.. در ضمن الکسی خیلی نسبت به اطرافیانش با حرص صحبت میکرد و فکر میکرد که از همه بهتره و کار خودش آخر به جاهای بدتری رسید.. متاسفانه عشقش به پولینا هم نه تنها نتونست نجاتش بده که بدتر اون رو فرو برد.. حتی آخرش هم سر عقل نیمد بنده خدا ( باید بگم پولینام مقصر بود چرا انقد باهاش بد رفتار میکرد؟ ) حس میکنم مادربزرگ هم نقش بزرگی توی تغییرات الکسی داشت انگار اون ولع رو بهش انتقال داد.. فکر دیگه ای که دارم اینه که این مشکوک بودن به همه و دید بدی که به همه داشت هم باعث شد دوست هایی مثل آستلی هم ازش دور بشن.. در کل انگار تمام راه ها رو از خودش گرفت چیزی که درک نکردم پاریس رفتن با بلانش بود که حقیقتا نفهمیدم واسه هوس بود یا عقده چیزی رو داشت یا نمیتونست پول داشتن رو تحمل کنه یا هزار تا چیز دیگه که واقعا واقعا نفهمیدمش.. انگار این تیکه از شخصیتش جدا بود.. خوشحال میشم اگه کسی توضیحی داره بگه
yeganeh
به نظرم این قمار رو مدام تو همه رفتارهاش داشت به نمایش میذاشت حتی اولش که خودش هم قمار نمیکرد، بارها با رفتارهاش قمارش رو سر زندگیش نشون داد، احتمالا با همین شخصیت قماربازش بود که هیچ چیز براش اهمیت نداشت و با بلانچ رفت پاریس
کاربر 1756745
اونجای داستان که همراه بلانش می‌ره پاریس برای من هم جای سوال داره، اما دلیل اینکه پولش رو چرا اینطور دور ریخت بدون اینکه براش اهمیتی داشته باشه هم شاید اینطور باشه که چون اون یه قماربازه و و ما داریم داستان رو از دید یه شخصیت قمارباز می‌بریم جلو
علی حسینی
جایی که گفتید الکسی فکر می‌کرد خیلی از بقیه بهتره و بیشتر میدونه ولی خودش دست به چنان حماقت هایی زد اساسی بود
Pariya
جالب و قابل تامل 👌 نویسنده حرص و طمع ، غرور و خودخواهی ، رذالت و پستی و عشق رو در سایه یِ بی حسی با طعم گس به تصویر کشیده...ویژگی های انسانی خاص رو به ملیت های گوناگون نسبت داده که به نظرم میشه اونا رو تو هر آدمی دید...شخصیت تاریکِ شخصیت اصلی داستان رو بی نقاب به تصویر کشیده و خواننده رو با عمق اعتیاد الکسی به قمار ، شهوتش برای بدست آوردن پول و در عین حال عدم تمایلش نسبت به پول رو و اینکه چجوری تویِ دور باطلی از قمار زندگیش رو میگذرونه نشون میده...
Hamid.S
اوایل، داستان بسیار کند پیش میرفت و ترجمه هم کار رو سخت تر میکرد. داستان از فصل 14 به بعد برای من جذاب تر شد. پیشنهاد میکنم اگر تونستید ترجمه های دیگر رو بخونید. در کل کتاب خوبیه ولی قطعا جزو شاهکارهای داستایوفسکی نیست. اگر میخواید داستایوفسکی رو بهتر بشناسید، جنایت و مکافات یا برادران کارامازوف روبخونید...
EL
با این ترجمه کتاب رو به کسی توصیه نمی کنم
حامد قاسمی
این کتاب رو اصلا با ترجمه آل احمد نخونید که خیلی بد ترجمه شده و شاید هم ترجمه ایشون به درد نسل خودشون میخوره
khode_sabr
قمار باز یکی از زیبا ترین اثرات داستایوفسکی؛ چ از لحاظ داستان پردازی ، چ از لحاظ رساندن مفهوم ب مخاطب ، چ از لحاظ زیبایی کلام مخصوصا وقتی مترجم اقا جلال آل احمد باشه ولی ی نکته : توصیه میکنم اگه میخواین دوره داستایوفسکی رو شروع کنین بهتره از قمار باز شروع نکنین ، من خودم از تحقیر و توهین شدگان شروع کردم ب شمائم پیشنهاد میکنم تمام کتابای داستایوفسکی رو بخونین...! چون بعدش زندگیتون مثل قبل نمیشه خیلی قشنگ تر میشه🤍
Mathilda
با اینکه ظاهرا نگارش کتاب با عجله صورت گرفته، اما داستایوفسکی شخصیت پردازی ها و توصیف حالات روانی و احساسی رو خیلی عالی انجام داده و میشه خیلی خوب موقعیت ها رو تخیل کرد. برخی دوستان نسبت به این ترجمه ابراز ناراضایتی کردن. از نظر من ترجمه هم مشکلی نداشت و فکر میکنم بخاطر سبک قلم نویسنده کمی بنظر دشوار یا غیرروان میاد. و زیاد ربطی به مترجم نداره. اما بهرحال سلیقه ای هس..
صبوری
عالیه. باید بگم که رذیلت های اخلاقی رو خیلی خوب به تصویر می کشه.حسش می کنی.هم وسوسه رو و هم زشتی اش رو. که یکی اش هم قماره یکی از دوستان رمان خوندم گفت دوست داشتنی ترین کتاب داستایوفسکیه ولی به نظرم همزمان یه کتاب دیگه که نشون دهنده فضیلت های اخلاقی هست رو بخونید که زندگی با این شخصیت های منفی تاثیر بد زیادی تو روحیه تون نذاره من همزمان کتاب «چمران، مردی برای تمام فصول» رو می خوندم
سینا
کسل کننده بود
Ahmad
دیگه اصلا لازم نیست این کتاب رو توصیه کرد اسمش توصیه شدس
MohammadEbrahim9
یکی از نقاط ضعف این کتاب ، ترجمه آن بود (تاحدودی سنگین بخصوص جاهایی که راوی شخصا درباره یه ویژگی توضیح میداد )، خب طبیعتا به روان بودن متن آسیب وارد میکند . به علاوه بعضی از قسمت های داستان خیلی طولانی میشد و داستان جذابیتش از دست میداد ، خب در نتیجه خسته کننده میشد . در مقابل یکی از نکات مثبت ، داستان پردازی آن بود که تنوعی در متن ایجاد کرده بود و شخصیت های داستان که کم نبودند .

حجم

۱۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۷۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۱,۵۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۶صفحه بعد