پیرو دینی به نام «پنجدرصدیها» بود. این دین را کلارنس ۱۳ایکس پس از جدایی از «امت اسلام» پایهگذاری کرده بود. البته «امت اسلام» هم هیچ ربطی به اسلام ندارد. این آدم، کلارنس ۱۳ایکس، خود را خدا و ابدی معرفی میکرد که این ادعا با مرگ او غلط از آب درآمد. این گروه، آدابورسوم و عقاید عجیبی دارند که به دین اسلام هیچ ربطی ندارد.
کامکار
یاد جملهای میافتم که از آیتالله مصباح یزدی خواندهام. ایشان میگوید که مسئولیتهای اجتماعی مسلمان بسیار بیشتر از مسئولیتهای فردی اوست. دربارۀ این جمله فکر کنید. به کدام یک از مسئولیتهایتان بیشتر اهمیت میدهید؟
lila
تعارف برای خارجیهایی که در ایران درس میخوانند، مسئلۀ مهمی است. آنها با اشاره به این فرهنگ، خیلی باهم شوخی میکنند و با تقلید از ایرانیها چیزهای خندهداری به هم میگویند؛ مثلاً لقمۀ غذا را نزدیک دهانشان میبرند و میگویند: «بفرمایید!»
مهدی
همه از روبهرو شدن با گروهی، هرچند کوچک، که حاضرند بر سر عقیدهشان جان بدهند، میترسند.
مهدی
این اسلام را با اسلام غربیها در بیرون زندان مقایسه میکنم، تفاوت زیادی میبینم. در فضای بیرون زندان، مسلمانانی را میبینم که برای عبادات فردی، برای عرفان، اهمیت زیادی قائلاند، ولی برای امت و جامعۀ مسلمانان، نه.
هر دوی این دیدگاهها اشتباه است. مسلمان واقعی باید هم به رابطهاش با خدا و هم با جامعه اهمیت بدهد.
کامکار
ناگهان چشم او به خالکوبی علامت باند کریپها روی بازویم افتاد.
این زندانی سیاهپوست قویهیکل، قبلاً گانگستر و عضو باند بلادها، یعنی دشمن قدیمی باند من بود. پیدا بود که خالکوبی من متعلق به کریپهاست و او فوراً آن را تشخیص داد. توی چشمانم زل زد و من به او گفتم: «من دیگر عضو باند نیستم و مسلمان شدهام.» او توجهی نکرد و فقط گفت: «شانس آوردی؛ چون من هم گانگستربازی را کنار گذاشتهام.»
آهی کشیدم و فکر کردم که نجات پیدا کردهام؛ ولی او به همۀ افراد بند اعلام کرد
کامکار
عضو گانگسترنما فقط وانمود میکند که خشن است. از ضعفای جامعه سوءاستفاده میکند؛ ولی تمام تلاش خود را بهکار میبندد تا از گانگسترهای واقعی، آدمهای خشن، پرهیز کند. ولی گانگستر واقعی از هیچچیز باکی ندارد. برای دعوا با کسی یا حتی کشتن او یک لحظه هم معطل نمیکند.
کامکار