رفتارگرا، چون اشیای من برای برانگیختن واکنش، طرح سؤال... و همچنین تحریک نیمکرهٔ راست مغز اونجا هستند!
mary
. اما در نگاه آرتور، شیب صعود برای فتح قلهٔ ارزشهای مادرانه آنچنان زیاد بود که مأموریت غیرممکن به نظر میرسید. راهی دراز در پیش داشت. هرگز موفق نخواهد شد انتظارات مادر را برآورده کند.
mary
ـ دقیقاً. چیزی که برای دیدن وجود داره «هیچ» ه. مثل هنر مفهومی در نظر بگیرش. این شیء آدمها رو به تفکر دربارهٔ سودمندیِ هیچچیز دعوت میکنه. قاب خالیه. این روشی استعاریه تا به بیننده بگه که خوبه جایی رو در وجودش خالی بگذاره و تلاش نکنه سرریزش کنه. زمان رویا، زمان حضور... زمان هیچ! مثلاً نشستن فقط برای درک حس زندهبودن. حضور در لحظهٔ حال. یک قطعهٔ موسیقی رو تصور کن که هیچ مکث و سکوتی نداره. به صدایی ناهنجار و غیرقابلتحمل تبدیل میشه! بااینحال، این روزها آدمها چقدر زندگیشون رو هرجوری شده با تحرک و فعالیت اشباع میکنند؟
mary
: «رویاها در قوطیهای کنسرو ساردین رشد نمیکنند.»
mary