زندگی گاهی خنده است و گاهی گریه
mary
وقتی رویایی مثل سایه دنبالمان میافتد، بههیچوجه نباید با بله، ولی... نقشبرآباش کنیم. بذر یک رویا بسیار آسیبپذیر است، باید با حساسیت با آن برخورد کرد و با مراقبت بسیار آبیاریاش کرد.
mary
یاد بگیریم از دو نیمکرهٔ مغزمون استفاده کنیم و به تمام ظرفیتهاش دسترسی داشته باشیم. چون این تیغهکشی بین دو مغز، مثل دیوارکشی دوبارهٔ برلین و بازآفرینی جنگ شرق و غرب خواهد بود...
mary
خوشحالم که توانستم غافلگیرش کنم. تا زمانی که بشود جوانان را متحیر کرد، امید زنده است!
mary
«خوشبختی، نه به مجموعهای از شرایط، بلکه به مجموعهای از رفتارها وابسته است.»
mary
ترس اهلی میشود.
ترس، ناگزیر، هممسیر شماست چراکه هر تغییر و هر سیر تحولی، با ترس همراه است.
منتظر نمانید تا برای جرئتکردن، آماده شوید (هرگز اتفاق نمیافتد).
با ترس پیش بروید. وقتی آنچه بیش از همه ما را میترساند، سربرمیآورد، اغلب تصور قبلیمان بهمراتب ترسناکتر از آن چیزی است که اتفاق میافتد. ترسهای «موهوم» از دلواپسیهای گاهوبیگاهی که در مسیر عمل سراغمان میآیند، بسیار بدترند.
فعالبودن ترس را میزداید.
mary
جسارتگرها میترسند اما تفاوتشون با دیگران اینه که با وجود ترس جلو میرن. ترس کاملاً طبیعیه و همراه همیشگیِ مسیر تحوله.
mary
میخواستم فرصتی برای همه فراهم شود تا دیانای واقعیشان را کشف کنند. پذیرش تکینگی، رهایی از بند نگاه دیگران و درپیشگرفتن مسیری به انتخاب خودمان و نه آنچه دیگران به ما دیکته میکنند: چنین رویکردی میتواند کاملاً ورق را برگرداند و کل تاریخ را تغییر دهد!
mary
«هرگز فراموش نکن کیستی و آنجا باش که باید باشی.»
mary
برای از صفرشروعکردن با تکانهای بنیادین، تا خودم را در طرحی که مفهومی داشته باشد، از نو بسازم. از خاکسترم برخیزم. بر دویدنِ دیوانهوار و خودپسندانه در پی پول و شهرت نقطهٔ پایانی بگذارم.
mary