بریدههایی از کتاب ابتکار گورخر خالخالی
نویسنده:رافائل ژیوردانو
مترجم:شبنم درویش
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۲.۳از ۳ رأی
۲٫۳
(۳)
زندگی گاهی خنده است و گاهی گریه
mary
«خوشبختی، نه به مجموعهای از شرایط، بلکه به مجموعهای از رفتارها وابسته است.»
mary
وقتی رویایی مثل سایه دنبالمان میافتد، بههیچوجه نباید با بله، ولی... نقشبرآباش کنیم. بذر یک رویا بسیار آسیبپذیر است، باید با حساسیت با آن برخورد کرد و با مراقبت بسیار آبیاریاش کرد.
mary
جسارتگرها میترسند اما تفاوتشون با دیگران اینه که با وجود ترس جلو میرن. ترس کاملاً طبیعیه و همراه همیشگیِ مسیر تحوله.
mary
یاد بگیریم از دو نیمکرهٔ مغزمون استفاده کنیم و به تمام ظرفیتهاش دسترسی داشته باشیم. چون این تیغهکشی بین دو مغز، مثل دیوارکشی دوبارهٔ برلین و بازآفرینی جنگ شرق و غرب خواهد بود...
mary
خوشحالم که توانستم غافلگیرش کنم. تا زمانی که بشود جوانان را متحیر کرد، امید زنده است!
mary
ترس اهلی میشود.
ترس، ناگزیر، هممسیر شماست چراکه هر تغییر و هر سیر تحولی، با ترس همراه است.
منتظر نمانید تا برای جرئتکردن، آماده شوید (هرگز اتفاق نمیافتد).
با ترس پیش بروید. وقتی آنچه بیش از همه ما را میترساند، سربرمیآورد، اغلب تصور قبلیمان بهمراتب ترسناکتر از آن چیزی است که اتفاق میافتد. ترسهای «موهوم» از دلواپسیهای گاهوبیگاهی که در مسیر عمل سراغمان میآیند، بسیار بدترند.
فعالبودن ترس را میزداید.
mary
میخواستم فرصتی برای همه فراهم شود تا دیانای واقعیشان را کشف کنند. پذیرش تکینگی، رهایی از بند نگاه دیگران و درپیشگرفتن مسیری به انتخاب خودمان و نه آنچه دیگران به ما دیکته میکنند: چنین رویکردی میتواند کاملاً ورق را برگرداند و کل تاریخ را تغییر دهد!
mary
«هرگز فراموش نکن کیستی و آنجا باش که باید باشی.»
mary
برای از صفرشروعکردن با تکانهای بنیادین، تا خودم را در طرحی که مفهومی داشته باشد، از نو بسازم. از خاکسترم برخیزم. بر دویدنِ دیوانهوار و خودپسندانه در پی پول و شهرت نقطهٔ پایانی بگذارم.
mary
ا «با» ترس کارمون رو انجام میدیم، آرت! ترس رو به رسمیت میشناسیم. سر سفرهمون دعوتش میکنیم. باهاش حرف میزنیم. اولش برامون غریبه است. بعد، کمکم، بیشتر باهاش آشنا میشیم. و یه روز میرسه که به دوستمون تبدیل میشه...
mary
نقل قولی از گاندی را در آن میخواند:
«این کنش است که اهمیت دارد و نه ثمرهٔ آن. شما باید آنچه شایسته است انجام دهید. شاید در توان شما نباشد، شاید در زمان شما ثمری نداشته باشد. بااینحال، این بدان معنا نیست که باید از انجام کارهای شایسته دست بکشید. ممکن است هرگز ندانید از اقدامتان چه نتیجهای حاصل میشود، اما اگر کاری انجام ندهید، هیچ نتیجهای حاصل نمیشود.»
mary
ولی فکر میکنی چیزی که تو رو به فکر فرو میبره یا حتی چیزی که صرفاً میخندوندت، به هیچ دردی نمیخوره؟
mary
از دههٔ ۱۹۸۰، این اصطلاح در کشورهای فرانسویزبان پذیرفته شده و مفهوم کشفهای فرخندهٔ غیرمنتظره و اتفاقی را دربر میگیرد.
چگونه میتوان یک سرندیپیتی خوشبخت شد؟
ـ خود را در وضعیت جستجوگری قرار دهید (روشنگری، کنجکاوی ...).
ـ برای غیرمنتظرهها آماده باشید. (دسترسپذیری فکری)
ـ یاد بگیرید و بدانید چگونه این «اقبال»، این «اتفاق خوش» یا حتی گاهی «تصادف خوش» را در اختیار بگیرید.
ـ پتانسیلها را ببینید، حتی اگر هنوز جلوی دیدتان نیستند.
ـ یافتهها را به بهترین شکل بهکار گیرید. با این کشفهای اتفاقی «کاری انجام دهید».
mary
سرندیپیتی
این اصطلاح در اصل اصطلاحی انگلیسی است که در سال ۱۷۵۴ توسط هوراس والپول استفاده شد؛ با الهام از حکایتی از مشرقزمین با عنوان سفرها و ماجراهای سه شاهزادهٔ سرندیپ، به ترجمهٔ کریستوفرو آرمنو که در سال ۱۵۵۷ منتشر شد.
داستان ماجراهای سه مرد را روایت میکند که به مأموریتی تجربی و اکتشافی فرستاده میشوند و در طول سفرشان چیزهایی مییابند که ظاهراً هیچ ارتباطی به کاوششان ندارند اما درواقع برای دستیابی به اهدافشان ضروریاند.
mary
گورخرها از یک نظام فکری غنی برخوردارند که بیشتر ساختاری درختی دارد تا خطی و اغلب مغز بیشفعالی دارند که لحظهای آرام نمیگیرد! آنها بهسرعت دلزده میشوند و درنتیجه باید دائماً پروژههای جدید از خودشان ابداع کنند. وقتی چیزی برایشان جالب نیست، رهایش میکنند، اما وقتی علاقهمند شوند، سرسختی و ثباتقدمشان را نشان میدهند. درنهایت، آنها هر کاری میکنند تا سرآمد همگان باشند!
mary
وقتی رویایی مثل سایه دنبالمان میافتد، بههیچوجه نباید با بله، ولی... نقشبرآباش کنیم. بذر یک رویا بسیار آسیبپذیر است، باید با حساسیت با آن برخورد کرد و با مراقبت بسیار آبیاریاش کرد.
mary
جسارتسری نوعی موضعگیری ذهنی مثبت است که در هر شرایطی، تکانهٔ انگیزشی و قوای لازم را برای جرئت عمل، بهبود و ابداع راهحلهای خلاقانه بهوجود میآورد.
برای درک مکتب جسارتسری در یک نگاه، کافی است طرز فکرِ بله، ولی... را با طرز فکرِ بله و... جایگزین کنید.
بله، ولی... یکجور حالت ایدهکُش و اختهگر ذهنی است که از همان ابتدا، ترمز میگیرد و سدّ راه امکان ابتکار، بهبود و برونرفت از مشکل میشود. بله، ولی... به ایجاد تنش و مخالفت با نظرات تمایل دارد.
برعکس، بله و... یکجور حالت ذهنی روشنگرانه، سازنده و مثبت است که برای راهحلها توجیه میآورد و نه برای مشکلات؛ و بهجای رقابت، مشوقِ همآفرینی است.
mary
یک زندانی با لباس راهراه سیاهوسفید نمادیناش، بر گورخر خرامان مغرور و چموشی سوار است. در حرکت، راهراههای لباس زندانی و بدن گورخر با هم مخلوط میشوند و به روبانهایی رقصان در هوا بدل میشوند. بهتمامی نماد درستی از روح فروشگاه من است: آزادی تفکر، آزادی ابتکار، آزادی تعهد!
زندانی... این تصویر برای تجسم ممنوعیتها، ترسها و اعتقاداتی که ایدههای جسورانهٔ ما را زندانی میکنند و سد راه تحقق آنها میشوند، چقدر خوب انتخاب شده است!
چه استعارهٔ زیبایی از زندان خودساختهٔ ذهن، با میلههای ترس از قضاوت، از نگاه دیگران، از شکست...
mary
همهٔ ما باید بخش پروانهای وجودمون رو آزاد کنیم! من، شما... همهٔ ما این قسمت حساس، خلاق، آزاد و شگفتانگیز رو در خودمون داریم، اما گاهی اوقات توی یه جعبهٔ چوبی مثل این جعبه، حبس میمونه و نمیشه ازش استفاده کرد.
mary
حجم
۲۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۱۳۷,۰۰۰
تومان