برای تجربۀ ژرفا و وسعتِ عشق، باید مدام ویران کنی و از نو بسازی. زیرا توانِ عشق ورزیدنِ آدمی، بیمنتهاست.
دانشجو
آبراهام مزلو میگوید: «دانشِ تجربی، در عرصۀ عشق، چیزی برای عرضه ندارد. در این میان، سکوتِ روانشناسی از همه عجیبتر است. روانشناسی و جامعهشناسی هنوز موضوعِ عشق را به رسمیت نشناختهاند و این امر، تأسفبار و آزاردهنده است.»
دانشجو
دکتر گریفیث بَنینگِ کانادایی، با مطالعۀ هشتصد کودک، به این نتیجه رسید: «کودکانی که پدر و مادرشان از هم جدا شده یا زنده نیستند، و یا زندهاند و بیمحبتاند، رشدشان کند میشود و نیز بیشتر در معرضِ ابتلا به انواعِ بیماریها قرار میگیرند.»
دانشجو
دانشمندان واقعاً عشق را به حیطۀ فراموشی راندهاند. آنها چشمِ خود را به روی معجزۀ بیبدیلِ زندگی بستهاند. این امر هولناک است، زیرا همۀ ما به عشق محتاجیم، مثلِ گندم به زمین، مثلِ شورهزار به آب، مثل دیوانه به خواب. مگر میتوان عشق را فراموش کرد و باز زنده بود؟ جای خالی عشق را با هیچچیز جُز خودِ عشق نمیتوان پُر کرد.
دانشجو