بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق | طاقچه
کتاب عشق اثر لئو بوسکالیا

بریده‌هایی از کتاب عشق

انتشارات:نشر کتاب کوچه
امتیاز:
۳.۴از ۷ رأی
۳٫۴
(۷)
امروزه، بسیاری از انسان‌شناسان و روانشناسان عقیده دارند که انسان از درصدی ناچیز از توانایی‌های خویش استفاده می‌کند. بخشِ عظیمِ توانایی‌ها و استعدادهای آدمی همواره دست‌نخورده می‌ماند. ما حداکثر با پنج‌درصدِ توانِ انسانی خود زندگی می‌کنیم. ما اگر اراده کنیم، می‌توانیم پرواز کنیم، تیزتر از عقاب ببینیم، دقیق‌تر از شامۀ سگان، بوها را تشخیص دهیم، بهتر از کبوتران جهت‌گیری کنیم و رنگ‌ها را ببینیم، خیالِ خلاقِ خود را در هستی بیکرانه جولان دهیم و ببینیم و بفهمیم و بیافرینیم. اما افسوس که ما به زندگی با بخشی کوچک از وجودِ خود رضایت داده‌ایم. استفاده از تمامی استعدادها و قابلیت‌هامان، تنها به مددِ عشق میسّر می‌شود. هیچ‌چیز بدونِ عشق ممکن نیست، زیرا این عشق است که نیروی لازم را برای دست‌به‌کار شدن و خطر کردن و عقب‌نشینی نکردن فراهم می‌آورد.
مادربزرگ علی💝
عشق، رستاخیزِ دل‌های مرده است.
مادربزرگ علی💝
انسان قادر است رشد کند و وضعیتِ خود را مدام بهبود ببخشد، اگر به این موضوع باور نداشته باشید، در مسیرِ مرگ قرار می‌گیرید. باید هرروز دنیا را از نو و با نگاهی تازه ببینید. هرروز چشمانِ خویش را از غبارِ روزِ گذشته بشویید و دنیا را جورِ دیگر ببینید. به درختِ باغچۀ حیاطِ خود نگاه کنید، درختِ روزِ پیش نیست. درختِ تازه‌ای آن‌جا ایستاده است.
مادربزرگ علی💝
در جنگل‌های دهکده‌ای کوچک در فرانسه، کودکی را پیدا کردند. او را در جنگل رها کرده بودند تا بمیرد، اما او به‌طرزی معجزه‌آسا زنده ماند. او زنده ماند، اما ظاهرش دیگر به آدمیزاد نمی‌مانست. او ظاهری شبیه حیوانات داشت. او چهار دست و پا راه می‌رفت، در سوراخی که در زمین کنده بود زندگی می‌کرد، نمی‌توانست حرف بزند و برای بیانِ مقصودِ خود، فقط جیغ می‌کشید. او هیچ‌خویشاوندی نداشت و به هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌اندیشید. دغدغۀ او، بقا بود و بس. بی‌تردید شما نیز داستان‌هایی از این دست را شنیده‌اید. همۀ این داستان‌ها، حقیقتی مشابه را بازگو می‌کنند و آن این است که انسان، همچون حیوانات بار می‌آید و همچون حیوانات رفتار می‌کند؛ زیرا انسان بودن چیزی‌ست که باید آن را فرا گرفت. انسان، همان‌طور که انسان بودن و احساساتِ انسانی داشتن را فرا می‌گیرد، عشقِ انسانی را نیز می‌آموزد.
مادربزرگ علی💝
چه بسیار بوده‌اند رهبرانِ سیاسی دنیا که همۀ آدم‌ها را مثلِ خود می‌خواسته‌اند. از دیدِ آن‌ها، هرکس که مثلِ آن‌ها نمی‌اندیشید و مثلِ آن‌ها نمی‌دید و مثلِ آن‌ها زندگی نمی‌کرد، مردود بود و مطرود! به همین دلیل، آن‌ها، بی‌اعتنا به گوهرِ یگانه و بی‌بدیلِ هرفرد، سلاحِ تهاجم و خشونت و جنگ برگرفته‌اند و دون‌کیشوت‌وار، به جنگِ آسیاب‌های بادی توهمِ خویش رفته‌اند. آدم‌ها، عروسک‌هایی کارخانه‌ای نیستند که یکدست و یک‌شکل باشند. آن‌ها انسان‌اند و به دلیلِ برخورداری از آزادی و حقِ انتخاب، با هم متفاوت‌اند.
مادربزرگ علی💝
روشنی، تیر است؛ دلِ عاشق، هدف؛ و خدا، تیرانداز. این تیر، هرگز خطا نرود. حسین بنِ منصورِ حلاج
دانشجو
هنگامی‌که عشق دامن می‌گستَرَد، زبان خاموش می‌شود. جبران خلیل جبران
m_oghab
بینِ مرگ و زندگی، پلی هست که مردگان را به زندگی می‌رساند و زنده می‌کند. این پل، عشق است. کسانی که از این پل عبور نکنند و از تجربۀ عشق محروم بمانند، برای همیشه ساکنِ شهرِ مردگان خواهند ماند.
دانشجو
زندگی، باری بر دوش نیست، بلکه بالی برای پریدن است.
m_oghab
یادِ گذشته‌ها به خیر که آدم‌ها به هم نزدیک بودند و دلی پُرمِهر و باصفا داشتند.
m_oghab

حجم

۲۸۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۹ صفحه

حجم

۲۸۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۹ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۲۲,۸۰۰
۴۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد