بریدههایی از کتاب تربیت دینی کودک
۳٫۸
(۴۹)
حقیقت تربیت، شکوفاشدن انسانیت و مرتبطشدن انسان به حقیقت خودش است؛ در تربیت، آزادسازی انرژی متراکم مطرح است که با این آزادسازی، قدرت به جریان میافتد و نیروی بالقوه به فعلیت میرسد
aziz_plus
حضرت علی (ع) در نصیحتی به مالک میگویند که برای پرهیز از منزویشدن عقل، باید نفس را مهار کرد و این عین احترام به نفس است. عدالت برای نفس این است که سخاوتمندانه با او برخورد نشود؛ بلکه با کمی اغماض و سختگیری رفتار شود.
رضا
از امیرالمؤمنین، علی (ع)، سؤال کردند چه چیز شما را به این مقام رساند؟ به این مضمون پاسخ دادند: «دربان دلم شدم و هرجا اوضاع در راستای حق و صدق بود، درِ قلبم را باز گذاشتم و هرجا نبود، بستم.»
سعیدی
نفس به این علت برای انسان آفریده شده است که اداره شود، نه اینکه انسان را اداره کند. اگر طبیعت یا نفس به حال خود گذاشته شود، شیطان میشود؛ اما اگر او را تعلیم دهند، خدمت میکند؛ مثلاً اسب اگر صاحبش بر او سوار شود، هرجا صاحبش بخواهد او را میبرد؛ اما همین اسب را اگر به حال خود بگذارند، به بیراهه میرود. امیرالمؤمنین، علی (ع)، در عهدنامهٔ مالک اشتر میفرمایند: «دلت برای نفس نسوزد. انصاف برای نفس این است که آن را کنترل کنی و به رأی او نباشی، نه اینکه ملاحظهاش کنی! اگر میخواهی حق نفس را به او داده باشی، حقش این است که او را محدود کنی!»
سعیدی
بسیاری از پدر و مادرها جوّی در خانه درست میکنند که فرزند اصلاً در مسائل تردید پیدا نمیکند. فرزند نماز میخواند و روزه میگیرد و مشکلی هم ندارد؛ اما رفتارش وابسته به این جوّ است. بهمحض خروج از این جوّ، انحرافپذیر میشود.
Reihane Esfahani
باید به طفل فرصت اندیشیدن داد. تربیت، سیری هماهنگ دارد؛ به این معنی که نحوهٔ فکرکردن طفل در تصمیمهای بیست سال دیگرش تأثیر دارد. اگر کودک حریص بار آید، در آینده تنگنظر و محدود میشود و مجبور است سالهایی از عمر را صرف برگرشتن به حالت طبیعی کند. کسی که در هجدهسالگی جزو (الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ) شده و آرامش و متانت و سکون خاصی بهدست آورده است، از طفولیت او را جدّی گرفتهاند و برایش ارزش و حرمت قائل بودهاند.
Reihane Esfahani
اگر تذکر از روی مقاصد جنبی باشد، گاهی اثر مضر هم دارد.
در تربیت طبیعی، مربی بهخاطر ایمانش تحتتأثیر تذکرهای خودش قرار میگیرد و زمانی که در حال نصیحت است، خودش هم متأثر میشود؛ لحنش مرتعش میشود و همین به نوبهٔ خود، اثر تربیت را دوچندان میکند. بعضی پدرها که برای فرزندانشان قصهٔ انبیا میگویند، در وسط قصه، خودشان هم منقلب میشوند و اشک میریزند. اینجا اشک پدر به نیت اثرگذاری روی طفل نیست؛ بلکه خود تحتتأثیر ایمانش قرار گرفته است. طفل این حالات را، با وجدانش خوب بررسی میکند و برای او گیرایی زیادی دارد و تأثیر درونی ایجاد میکند.
Reihane Esfahani
ایمان حقیقی، مربی را در اختیار گرفته و جلوی حاکمیت غرایز بر او را میگیرد و باعث میشود که او بهاندازهٔ لازم تنبیه و تشویق کند. ایمان جلوی تنبیه غیرطبیعی را میگیرد و بهطور طبیعی و خودکار، برنامهٔ تربیتی مربی را تنظیم میکند؛ مثلاً کسی که از مسائل تربیتی ناآگاه است، ولی با کنترل طبیعی ایمان، به طفل اخم میکند، اثر مثبت روی طفل میگذارد؛ ولی اگر از روی «نفس» اخم یا محبت کند، چون طبیعی و از عمق وجود نیست و حالت مصنوعی دارد، ضعفی در آن است که برای کارگرافتادنش، مانع ایجاد میکند
Reihane Esfahani
مسئولان مدرسه به من گفتند شما که با جوانان هستید، چه میکنید که شاگردان شما در صحنه باقی میمانند؟ گفتم من هفتهای یک ساعت درس میدهم و یک جلسهٔ دینی هم شبهای جمعه در شیراز دارم و با جوانان به صحبت مینشینم تا دلها زنده شود و وقتی واعظ درونی آنها زنده شد، رهایشان میکنم، نه کنترلی و نه منع فعالیت سیاسی! آنها خودشان در صحنه میمانند.
Reihane Esfahani
در تربیت، اگر والدین در موقع نصیحت، فرزند را تحقیر کنند، کودک در بزرگی حتماً منحرف میشود و فسق و فجور میکند. علت اینکه بسیاری از بچهها در طفولیت مقدس و نمازخوان هستند و در بزرگی افراد شروری میشوند، این است که در کوچکی، آنها را با زور به کارهای صحیح و انجام عبادات وادار میکردهاند و چون در آن استخفاف بوده است، اطاعت میکردهاند. مکانیزم اطاعت این است که طبیعت کودک بر فطرت حاکم میشود و با بزرگشدن او، طبیعت او هم با او رشد میکند؛ یعنی در طفولیت، در حد امکان خود، تزویر و تملّق و تظاهر میکند، وقتی هم بزرگ شود، گناهش همراه خودش بزرگ میشود و با پیشآمدن فرصتهای جدید، شرارتها در شکل جدیدش آغاز میشود. البته گاهی اتفاق میافتد بعد از مدتی شرارت، انقلاب وجدانی برای او حاصل میشود و فطرت، طبیعت را پس میزند.
binam
اصول تربیت این است: برای فرزند زمینهای پیش نیاید که از غیرخدا بترسد. اگر پدر از روی نفسانیت فرزند را تهدید کند و فرزند از چنین پدری بترسد، مشرک میشود. یعنی پدر به فرزند بگوید باید از من اطاعت کنی! بسیاری از پدرها بچههایشان را از همین راه مشرک میکنند. این سوء تربیت است.
تربیت این است که پدر به فرزند بگوید: پسرم! هروقت دیدی حرف من در راه اطاعت از خداوند بود، با اطاعت خودت، بار من را سبک کن! اما هروقت دیدی حرفی که من میزنم، از روی نفسانیت است، بدان طبیعتم بر من مسلّط شده است و در آن وقت دنبالهروی من نباش؛ بلکه موضع هم بگیر! فرزند ممکن است در عمل اولین کسی باشد که جلوی پدر را بگیرد؛ اما در آینده این فرزند انسان مفیدی میشود.
binam
وقتی بچه با لباس خانه به کوچه نرود و تفاوت بین مهمان و غیرمهمان را رعایت کند، نشانهٔ ادب است و عیب ندارد؛ اما تظاهر چیز دیگری است. تظاهر دروغی مستمر و ارائهٔ غیرواقعی «خود» است. یعنی اگر رفتار طفل خیلی خشن است، جلوی پدر خیلی خودش را مظلوم نشان میدهد. اگر دیگران را اذیت میکند، همیشه به پدر میگوید: اینها من را آزار و اذیت میکنند. این نفاق است. چرا اینگونه شده است؟ چون پدر غیر این صورت را نمیتوانسته است تحمل کند و وقتی او خلاف آنچه بوده خود را ارائه کرده، همیشه تأیید پدر را گرفته است.
binam
حضرت امام (ره) زمانی فرمود: «انسان قدرتطلب است و به هر قدرت نسبی که رسید قانع نشده، دنبال بالاترش میگردد و این خود دلیل توحید است.» چرا امام (ره) چنین میگوید؟ زیرا انسان وقتی به قدرتی برسد، احساس میکند آن چیزی نیست که بهدنبالش بوده است؛ او دنبال قدرت مطلق میگردد و خودش نمیداند دنبال خدای صاحب قدرت و عزّت مطلق است؛ اما انسان موحد، چون با چشم وحدت به مسائل مینگرد، قدرت مطلق را در خدا مییابد.
M. K.
داشتن حسنظن به خدا، یعنی اینکه فرد، خدا را در عالَمِ هستی، راستگو، حکیم، کریم، قادر، عالم، مدیر، مدبر و رازق و در یک کلمه فعّال و مراقب اوضاع ببیند. این دید، به انسان قوت قلب وصفناشدنی در برخورد با دیگران و محیط میدهد و میتواند در هر میدانی با این پشتیبان، وارد شود.
سرباز امام زمان
تهاجم فرهنگی برای خاموشکردن فطرت است
Kosar
حب، حاکم بر وجود انسان است و با آن، انسان ارزنده و درخشنده است. هرچه انسان از تعلّقها فاصله بگیرد، ظرف محبت او وسیعتر میشود. تعلّقها مانع بروز محبت در انسان است.
:)
تربیت مثل وضوست و تعلیم همچون الفاظ نماز است. کسی نمازش صحیح است که وضو داشته باشد.
رضا
اگر انسانها بد تعلیم و تربیت شوند، ابزار تهاجم فرهنگی خواهند شد. در جنگ نظامی، اگر یک عده نظامی بر عدهٔ دیگری غالب شوند، مغلوب را میکشند یا به اسارت میگیرند؛ اما در جنگ فرهنگی، اگر فرهنگی بر فرهنگ دیگر غالب شود، بهجای اینکه مغلوب کشته یا اسیر شود، تغییر سِمَت میدهد و عوض اینکه سرباز و افسرِ دوست باشد، سرباز و افسرِ دشمن میشود.
Parsa Keshavarz
تحولی که زیربنای آن انسانشناسی صحیح باشد، به بنبست کشیده نمیشود؛ بهعکس، هرجا که شالودهٔ کار، براساس اوضاع عاجل و زودگذر شکل بگیرد، کار به بنبست کشیده میشود و فرد به آنچه از آن فرار میکرد، بهصورت خشنتری گرفتار میآید؛
هستی
طاغوت چیست؟ طاغوت جنبهای از انسان است که از فرمان فطرت سرپیچی میکند و قیمومیت فرد را بهدست میگیرد؛ طاغوت عیناً مثل پادشاه جباری است که از قیمومیت پیامبر عصر خود خارج شده است و با منزویکردن او، خودش عهدهدار امور مملکت میشود. هیچ فرقی بین داخل و خارج انسان نیست. همان وضعی که انبیا در حوزهٔ برنامهها و مسئولیتهایشان با جبّاران و طاغوتها دارند، درون انسان هم وجود دارد.
سعیدی
حجم
۱۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۱ صفحه
حجم
۱۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۱ صفحه
قیمت:
۴۲,۹۷۵
۲۱,۴۸۷۵۰%
تومان