بریدههایی از کتاب جزء از کل
نویسنده:استیو تولتز
مترجم:معصومه محمودی
ویراستار:قهرمان عسکری
انتشارات:انتشارات فرشته
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۱۱ رأی
۳٫۳
(۱۱۱)
مشکل مردم اینجاست که آنها بهقدری عاشق اعتقادات خود هستند که حماسههایشان باید مطلق و جامع یا هیچچیز باشد. نمیتوانند احتمال این را بپذیرند که حقایق آنها ممکن است تنها یک عنصر از حقیقت را درون خود داشته باشد. بنابراین، این نتیجه را میرساند که ممکن است برخی از بیماریها زادهٔ ذهن باشند، و از آنجا که ناامیدی باعث بیشتر شدن افسردگی در یک فرد میشود، حاضر بودم بپذیرم که عوامل ماوراءالطبیعی باعث وخیمتر شدن اوضاعم شده است.
Ehsan
حالا از تو میخواهم که بدانی، من با این تئوری که بیماری ساختهٔ ذهن است موافق نیستم. هر موقع که کسی این جمله را به من میگوید، و همهٔ بیماری را بهخاطر «افکار منفی» سرزنش میکند، من به یکی از زشتترین و بیرحمانهترین و خشمگینانهترین تصوراتم، در مخزن تفکرات زشت و بیرحمانه و خشمگینانهٔ خودم سر میزنم. مثلا فکر میکنم: امیدوارم تو را در مراسم تشییع جنازهٔ فرزندت ببینم تا بتوانی آن موقع برایم توضیح دهی که چطور دختر شش سالهات توانسته بود سرطان خونش را با افکار منفیاش به وجود بیاورد. همانطور که گفتم این فکر خوب نیست و این تئوری خاص تا این حد مرا خشمگین میکند. حتی پیر بودن هم در نظر این نظریهپردازان هیچ است. آنها فکر میکنند ماده دچار زوال میشود چون تفکر آن در زبان جاری شده است.
Ehsan
هر بار که از درد شکم در شلوارم خرابکاری میکردم، دوباره از ترس خرابکاری دیگری در شلوارم میکردم. نمیشد آنها را از راههای مختلفی نشان داد. بیماری و ترس باعث بیاختیاری من شده بود. در حالی که روی تخت خوابیده بودم، متوجه شدم که بیمار بودن جایگاه طبیعی ما است. ما همیشه مریض هستیم و فقط از آن خبر نداریم. منظور ما از سلامتی تنها زمانهایی است که وخامت جسمی دایمی ما غیرقابل مشاهده و کشف باشد.
Ehsan
همانطور که از دروازهها عبور میکردم، دستان تاولزدهٔ نوستالژیک، قلبم را بهخوبی میفشرد و آنجا بود که فهمیدم به همان اندازه که دلت برای گذشتههای خوب تنگ میشود به همان اندازه هم دلتنگ گذشتههای مزخرفت میشوی، چون در آخر روز، چیزی که واقعا دلتنگش میشوی خود گذشته است.
Ehsan
تعجبی ندارد که چطور دنیا به گند کشیده شده است. چگونه میتوان به کسی اعتماد کرد که وجدان کاری داشته باشد در حالی که تمام کارهایی که میکنند هلدادن تو از مسیر ساختگی است تا خود در کانون توجه قرار گیرند؟
Ehsan
به شهر برگشتم، جایی که بیهدف در خیابانهایش حیران و سرگردان میگشتم، و در پریشانی و التهاب درونیام غرق شده بودم. جنبوجوش شهر باعث شد سرم را بلند کنم، و از اینکه کس دیگری هم گمشده و حیرانزده به نظر نمیرسید مرا آزار میداد. شاید کمی تنها و ناراحت، اما از مقصد خود مطمئن بودند. به امید به دست آوردن کمی دلسوزی، بهطور غیرمنطقی از عمد خودم را به عابران میکوبیدم. وقتی که در میان بحران شخصی دستوپنجه نرم میکنی، شهر چهرهای بیرحم و بیتفاوت به خود میگیرد. این دردآور است که هیچکس برای گرفتن دست تو چند لحظهای هم متوقف نمیشود.
Ehsan
آنها نمیتوانند تو را مجبور کنند تا در دو ابدیت دچار رنج و عذاب شوی، میتوانند؟ (چون در هر صورت عذاب برای تو تازگی نخواهد داشت)
Ehsan
تازه فهمیدم که عشق و عاشقی یه مشت چرند است. هیچچیز شگفتانگیز و جالبی در مورد عشق یک طرفه وجود ندارد. فکر کنم خیلی حال بههمزن است، رک و راست فقط حال بههمزن است. عشق ورزیدن به کسی که برای احساسات شما ارزشی قائل نیست، شاید در کتابها هیجانانگیز باشد، اما در زندگی واقعی بهطور غیرقابل تحملی خسته کننده است. من به تو میگویم که چه چیزی هیجانانگیز است: شبهای پرشور و حرارت. اما نشستن در ایوان خانهٔ زنی که خوابیده است و در مورد تو رؤیا نمیبیند، خستهکننده و بهطور ساده غمانگیز است.
Ehsan
به اولین پدر خود فکر کردم، پدر شماره یکم در لهستان، به دیوانگیاش فکر کردم: مردن برای خدا. چه دلیل احمقانهای برای مردن: برای خدا، خدای ظالم! با فریاد رو به درخت گفتم: «میخوام بمیرم چون موجودی با تاریخ مصرفم! میخوام بمیرم چون یه مردم و این کاریه که مردا میکنن، خرد میشن، میپوسن و ناپدید میشن!» به راهم ادامه دادم، به حماقت کورکورانهٔ پدرم لعنت میفرستادم. از ته دل فریاد زدم: «مردن بهخاطر یه طرز تفکر! گلوله خوردن برای خدا! چه احمقی!»
Ehsan
داشت نشانم میداد که تنها خدا قادر به خلاقیت، ایجاد، نابودی، متلاشی و الهام بخشی نیست؛ یک مرد هم به وقت خودش قادر به انجام چنین کارهایی است. نه در شش روز آفرینش که میدانید تنها چه کسی تواناییاش را دارد. نیازی به عجله نیست. حتی اگر در پایان زحماتم، تنها باعث گسترش تنفر و بیتفاوتی شوم، باز هم میدانم که وظیفه دارم تا تلاش خود را بکنم، چون این بیداری من است، و همه چیز دربارهٔ بیداری همین هست: بلند شدن. چه فایدهای در بیدار شدن است اگر بعدش دکمهٔ خواب را فشار دهی و دوباره به تخت بازگردی.
Ehsan
«مردم زیادی به خودشون مطمئن هستن. اون چیزی رو که به عنوان حقیقت قبول دارن میذارن همون هم روی زندگیشون حاکم بشه، و اگه من مسیری رو برای زندگی بسازم، میتونم رو زندگی خودم کنترل داشته باشم، ولی در واقع بعدش آزادی خودم رو از دست میدم، چون اون چیزی رو که من به عنوان حقیقت در نظر گرفتمش، میشه حاکم و منم بردهٔ اون. و چطور میتونم باعث ایجاد تغییر و تحول بشم اگه خودم رو تسلیم یه حاکم کنم، هر حاکمی، حتی اگه اون حاکم خودم باشم؟»
Ehsan
نمیتونی به ذات بشری کمکی کنی. مردم فکر میکنن که برای رشد و توسعه به توجه نیاز دارن. هیچکس تحمل ناشناس بودن رو نداره
Ehsan
سرم را تکان دادم و گفتم: «فکر نکنم.»
«گوش کن ببین چی میگم. همه یه همزاد تو یه جایی از این دنیا دارن. این چیزیه که اتفاق افتاده و تری به کسی شلیک نکرده. کار اون بوده، کار همزاده!»
«مامان، من اونجا بودم. کار تری بود.»
«دارم میگم که شبیه همن. همزادها اینجورین. شبیه به هم. نه فقط کمی شبیه به هم بلکه یک شباهت یکسان»
Ehsan
بهطور معمول زندگی تو اینگونه است، تلویزیون را روشن میکنی و اخبار را میبینی و مهم نیست که این اخبار چقدر سنگین باشند یا چقدر دنیا در قعر چاه فرو رفته باشد، یا اینکه چه مقدار از این اطلاعات به وجود خود شما ربط داشته باشند، روند زندگی شما با همهٔ این خبرها باز هم به روال عادی خود ادامه خواهد داد. تو با وجود جنگ هم مجبور خواهی بود لباس زیرهایت را بشوری، اینطور نیست؟ حتی اگر سوراخی در آسمان ایجاد شود و همه چیز را به خاکستر تبدیل کند آیا باز هم مجبور نیستی که با عزیزانت دعوا کنی و سپس معذرتخواهی کنی حتی اگر قصدش را نداشته باشی؟ البته که مجبوری.
Ehsan
«مردم همیشه از کسی که برای زندگی خود استانداردهای فردی در نظر گرفته باشد، خشمگین میشوند آن هم به دلیل رفتار خارقالعادهای که آن فرد به خودش اعطا کرده است. این کار او باعث میشود دیگران مانند موجودات عادی احساس تنزّل کنند.»
Ehsan
. یاد گرفتم جدا ماندن از بقیه آسان است. عقبنشینی؟ آسان است. پنهان شدن؟ حل شدن؟ برداشت کردن؟ چقدر ساده هستند. وقتی از دنیا فاصله میگیری، دنیا هم به همان اندازه از تو فاصله میگیرد. این فرآیند دو طرفه است، تو و دنیا.
Ehsan
تمام ماهها را به فکر کردن، سپری کردم. من خواص تنهایی را کشف کردم، اینکه چطور میتوانی آرام روی شکمت را نوازش کنی آن هم با دستهایی که قبلا در یخچال خنک شدهاند. اگر نمیتوانستم راهی پیدا کنم که در جهان شناخته شوم، پس باید راهی عالی برای پنهان شدن مییافتم، و برای این کار ماسکهای مختلفی به چهره زدم: خجالتی، افسرده، خوشبین، عیاش - ماسکهای سادهای بودند که ویژگی مشخصی داشتند. دفعهٔ بعد ماسکهای پیچیدهتری را امتحان کردم، غمگین و شاد، آسیبپذیر در عین حال شاد، مغرور و متفکر. درنهایت این نقابها را به دلیل انرژی زیادی که از من میگرفتند، رها کردم. این را از من داشته باش: اگر وسوسهٔ نگه داشتن این ماسکها به سرت بزند باید بدانی که آنها تو را زنده زنده میخورند.
Ehsan
خیانت کلاههای مختلفی بر سرش میگذارد. لازم نیست که مثل بروتوس آن را به نمایش بگذاری، نباید که حتما چیزی را در ستون فقرات بهترین دوست خود فرو کنی و بعد آنجا بنشینی و ساعتها گوشت را برای شنیدن هر حرفی تیز کنی، اما بهتر است بدانی که حتی صدای قار قار کلاغ هم نصیبت نخواهد شد، منظورم این هست که اگر آشکارا خیانت کنی چیزی عایدت نمیشود. بدترین خیانتها موقعی اتفاق میافتد که جلیقهٔ نجات را در کمدت آویزان نگه داری در حالی که به خودت دروغ میگویی احتمالا سایز مرد غرق شده نبوده است. اینگونه ما از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنیم و اتفاق را گردن مشکلات دنیا میاندازیم، مشکلاتی مثل استعمارگری، امپریالیسم (حکومت استبدادی)، حکومت سرمایهداری، شرکتگرایی، مردان سفیدپوست نادان، آمریکا و نیازی هم نیست که برای سرزنش کردن چیز تازهای رو کنیم
Ehsan
با ناباوری به پدر و مادرم خیره شده بودم، به روح ضعیف سنگدلشان. تمام کاری که از دستم برمیآمد، لرزش بیفایدهٔ مشتهای گره کردهام بود و فکرکردن به اینکه چقدر میل انسانها به برده شدن باورنکردنی است. خدای من این چگونه ممکن است. گاهی اوقات چنان آزادی خود را به سویی پرتاب میکنند که انگار وسیلهای داغ در دستشان بوده است.
Ehsan
با ناباوری به پدر و مادرم خیره شده بودم، به روح ضعیف سنگدلشان. تمام کاری که از دستم برمیآمد، لرزش بیفایدهٔ مشتهای گره کردهام بود و فکرکردن به اینکه چقدر میل انسانها به برده شدن باورنکردنی است. خدای من این چگونه ممکن است. گاهی اوقات چنان آزادی خود را به سویی پرتاب میکنند که انگار وسیلهای داغ در دستشان بوده است.
Ehsan
حجم
۷۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
حجم
۷۵۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۷۲ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان