بریدههایی از کتاب شب صورتی
۴٫۱
(۱۳۱)
کسی که پولشو گذاشت تو بانک، نباید نگران باشه. هی نباید بره بانک و بگه میخوام ببینم جای پولم اَمنه یا نه. توکل به خدا یعنی همین.
کاربر ۱۳۰۰۵۵۱
ـ بله، آدمیزاد یا خودمحوره یا خدامحور. یعنی یا خودبینه یا خدابین. آدمِ خودبین، از خودراضیه. همه رو فدای خودش میکنه؛ برای همین، همه ازش دوری میکنن. پرهیزگاری، شغل آدمای خدابینه. خدابین از خودبینی نجات پیدا میکنه. پرهیزگاری یعنی تمرین برای دوری از خودخواهی. اگه دیدی همه ازت بریدن، معلوم میشه که راهو اشتباه رفتی. باید برگردی تا اوضاع عوض بشه. شک نکن!
کاربر ۲۹۲۱۱۹
آدمیزاد مثل مگسی که به تار عنکبوت میافته، به دام گناه میافته؛ اونوقت هی دست و پا میزنه و بیشتر خودشو گرفتار میکنه. بعد یکدفعه میبینه دیگه راه نجاتی نداره. دیگه به هیشکی امیدی نداره، جز خدا. از ته دل میگه خدایا کمکم کن! خدا هم نجاتش میده. خیلی مهربونه. شک نکن!
Abes315
هنر رو هر کی خرید، سود کرد؛ هر کی فروخت، ضرر کرد.
Abes315
رامین دور انگشت را باند پیچید و نگین سرش را توی آفتاب کج گرفته بود و نگاه میکرد. از قوسِ مژههایش، رنگینکمانی کوچولو درست شده بود. چهرهاش مثل برکهای پوشیده از سکههای طلا میدرخشید و چشمهایش شبیه دو قایق سپید بود که سبدی از انگورهای زمردین میانشان باشد و از نیزاری بگذرد.
baraniam
ـ اگه خوبی، قدرشو بدون. افسوس که آدمیزاد تا حالش خوبه، تا راحته، قدر نمیدونه! خودشو که گرفتار کرد، بیچاره که شد، اونوقت میفهمه آسودگی خیال و راحتی یعنی چی!
baraniam
هدیه دادن خیلی مهمه. باید چیزیو بهش بدی که اونم خوشحال بشه.»
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
هر کی در حدّ خودش، جلوهای از جمال الهی رو با خودش داره. همه ساختهٔ دست اونیم دیگه. شور عشق از همینه. این شور مقدسه، به شرطی که آلودهٔ هوا و هوس نشه. «یا أیُّهَا الانسَان! إنَّکَ کادِحٌ إلی رَبِّکَ کَدحاً فمُلاقِیه»؛ ای انسان! شک نکن که با تلاش و رنجی طاقتفرسا به سوی پروردگارت رهسپاری تا سرانجام ملاقاتش کنی.
ArminJP
اینقدری که رو خودت حساب میکنی، روی اونم حساب کن! تو که خدا نیستی. اون خداست.
Alla
رگبار دوباره شروع شد. سید با حالت التماس به آسمان نگاه کرد. سینا حالت او را که دید، اشک دوید توی چشمش. آرزو داشت بتواند آنجور به خدا نگاه کند!
هفتصد و چهل و نه
آبروشو به خاطر تو گذاشته وسط. حالا اگه پا بزنی و کاسهٔ آبروشو بریزی، بدترین کاریو کردی که میشه کرد.
ترمه
حیف از این همه زحمت! به چیزی که ساختی، دل میبندی. بعد یکی میاد، پولی میده و اونو با خودش میبره. مثل دختریه که بزرگش میکنی و یکی از راه میرسه و اونو خواستگاری میکنه و میبردش. این اسمش «مشتریه»، اون اسمش «دوماد».
ترمه
هرچی بهونهای بشه برای تسلط شیطون، هوا و هوسه. دلت میخواد پوز یکیو بزنی. دلت میخواد هیشکی جلودارت نباشه. دلت میخواد هرجور شد، به هرچی میخوای برسی. اینا هوا و هوسه. کار باید از روی عقل و دین باشه، نه از روی هوا و هوس.
ترمه
کسی که پولشو گذاشت تو بانک، نباید نگران باشه. هی نباید بره بانک و بگه میخوام ببینم جای پولم اَمنه یا نه. توکل به خدا یعنی همین.
ترمه
تو مثل کسی هستی که یه صندوق پر از سکههای طلا پیدا کرده. حالا هر جا میره، اونو با خودش میکشه و میبره. معلومه که خسته میشه. از کار و زندگیش میافته. هی باید مراقب دزد و آدمهای حریص باشه. به نظر تو، این آدم، خوشبخته یا بدبخت؟ بد آورده یا خوب؟
ـ اگه من بودم، طلاها رو میذاشتم تو گاوصندوق یا تو بانک؛ بعد کمکم خرج میکردم.
ـ آفرین! احسنت! راهش همینه. تو هم این دخترخانمو بسپار به خدا. این شور و نشاطو در راهی که میگم خرج کن.
ترمه
هر کی در حدّ خودش، جلوهای از جمال الهی رو با خودش داره. همه ساختهٔ دست اونیم دیگه. شور عشق از همینه.
ترمه
خدا هر استعدادی که به ما داده، یه حکمت و مصلحتی داره. اگه استعدادِ یادگرفتن، عبادتکردن، حرفزدن، کارکردن و پول درآوردن، خوب نبود، به ما نمیداد. استعدادِ دوستی و محبتم همینطوره. دیدی میوهها و گلها چه رنگ و بویی دارن؟ عشق و محبتم، رنگ و بوی زندگیه. مثل چراغه. هم روشنی داره، هم گرمی. اینو قبول داری؟
حرف قشنگی بود. سینا سر تکان داد.
ـ شُکرِ هر استعداد به اینه که در همون راهی که خدا خواسته استفاده بشه. اگه این کارو کردیم، به خوشبختی میرسیم؛ وگرنه نه.
ترمه
بچهس دیگه؛ اختیار دلشو نداره.
ترمه
عیبِ آدمیزاد اینه که حرف گوش نمیده.
ترمه
اگه منو به زور ببرن، مثل اینه که گلی رو چون دوست داریم، از باغچه بکنیم و ببریم بذاریم تو گلدون تو اتاقمون. مثل اینه که یه ماهی رو از حوض بگیریم بندازیم تو تنگ بلور و بذاریم اونجا رو تاقچه.
ترمه
حجم
۲۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۲۷۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان