«ما «آزادی» داریم از گرسنگی بمیریم، «برابری» در فقر و تهیدستی و «برادری» در گوشهنشینی.»
imaanbaashtimonfared
«آنجا صحراست، قلمرو گندم، مرغزار کوپر و سکوتش. از آنجا خاک بارور اوکراین، خاکی سیاه و چرب به عمق پنجاه پا و خیلی جاها عمیقتر که هرگز به آن کود نمیدهند شروع میشود...»
imaanbaashtimonfared
اینها داستانهایی برای بهرقتآوردن معشوقه نیست، واکنشهای مرد بیماری است که فرسودگی، احساساتیاش کرده است
imaanbaashtimonfared
اعمالتان فینفسه اهمیتی ندارند؛ آنها چیزهایی هستند که دیگران برای خودشان میسازند، ظاهرتان را بیارایید، باطن زندگیتان را مخفی نگه دارید و جنبهٔ بسیار درخشان آن را به دیگران نشان دهید. همهچیز به ظاهر بستگی دارد
imaanbaashtimonfared
اما بهنظر او، هرگونه عشقی که مورد پشتیبانی جامعه نباشد، محکوم به شکست است.
imaanbaashtimonfared
خالق بودن و آفریدنِ دنیایی خاص خود
imaanbaashtimonfared
به خود حرام کردن لذتها اراده را تقویت میکند و نیروی سیالی بهوجود میآورد که به انسان اجازه میدهد بر دنیای هستی اثر بگذارد.
imaanbaashtimonfared
لذتهای شهوانی چنانچه سرکوفته شوند، تبدیل میشوند به تعلقخاطر، به نیروی اخلاقی، به نیکوکاری، مثل حرارت که به نور و به الکتریسیته تبدیل میشود.
imaanbaashtimonfared
اما چه مذهبی؟ در پیشگفتار «کتاب صوفیانه» به این پرسش پاسخ داده است: تصوفی که عبارت است از مسیحیت در اصول بیغل و غش و دستنخوردهٔ آن.
imaanbaashtimonfared
همانگونه که در عالم حیوانات انواع گوناگون وجود دارند، در عالم انسانها هم انواع گوناگون اجتماعی یافت میشوند. تفاوتهای موجود میان یک کارگر، یک بازرگان، یک دریانورد و یک شاعر دارای همان سرشتی است که تفاوتهایی که شیر، الاغ، کوسه و گوسفند را از یکدیگر متمایز میسازند.
imaanbaashtimonfared