«اینقدر اوضاع علیه شماس و روی مردم کار شده که برا مقابلهٔ احتمالی باهاتون دارن آماده میشن! اکثر ملت عراق، شما رو دوست دارن؛ اما منافع ملیشون رو بیشتر از شما دوست دارن و حتی حاضرن شما رو فدای منافع ملیشون بکنن!»
مجنون الرضا
درحالیکه دندانهایمان را از ناراحتی و عصبانیت بههم میفشردیم، از مکه و محدودهٔ حرم فاصله گرفتیم. حرکت کردیم؛ با این امید که بالاخره یک روز مکه و مدینه و سایر شهرهای عربستان از دست جِبت و طاغوت نجات پیدا کند.
مجنون الرضا
حالا که سالها از آن روزها گذشته، دارم میفهمم که مشکل من همینجا بود که ایشان را با «دل» م پذیرفته بودم و واقعاً دوستش داشتم نه با «اعتقاد عقلی» و «ایمان باطنی»! من فقط فرمانده را «دوست» داشتم، وگرنه جوری نبودم که بتوانم همهٔ تصمیماتش را بپذیرم و بیچونوچرا بگویم چشم!
M.S.H