بریدههایی از کتاب همه نوکرها
۴٫۲
(۶۸)
ضحاک قصه ما، نماینده تمام شخصیتهایی است که با حق هستند اما تا جایی که خودشان مشخص میکنند با حق هستند اما تا جایی که زندگی معمولی و منفعتگرایانه آنها لطمه و خدشه نبیند با حق هستند اما تا جایی که تکالیف و وظایفمان سخت نشود و قرار نباشد برایش هزینه خاصی بدهیم!
~S.F~
هرکس دروقت یاری رهبرش در خواب باشد و یا خودش را به خواب زده باشد، با لگد دشمنش از خواب خواهد پرید!
baraniam
ما اصولاً روی حرمها حساسیم، حساس!
مجنون الرضا
اما فقط میگفت: «دنیاس دیگه! اینام مردم دنیان! بندههای خدا گرفتارن! اما خدا کنه پشیمون نشن. خدا کنه گرفتاری و کاری مهمتر از ما داشته باشند؛ وگرنه خیلی پشیمون میشن؛ چون کسی که تو بحرانا از کسایی که دارن مقاومت میکنن حمایت نکنه و خودش رو به خواب بزنه، زیر لگد دشمنش از خواب بیدار میشه! لگد دشمن مثِ حرف و نصیحت و پیغوم و پسغوم ما نیست!»
راحله
بدنم یخ کرد وقتی فهمیدم جوری رسانهها و بزرگانشان آنها را شستوشوی مغزی داده بودند که حتی فکر میکردند بچههای ما که در خاک خودشان سالیان سال از آنها دفاع کردند و برایشان زحمت کشیدند، الان شدند تاراجکننده آبوخاک و دزد گردنه!!
راحله
تنها صحنهای که خیلی من را خجالت زده کرد و هر وقت یادم میآید بیچاره میشوم، لحظهای است که یک پسر حدود ششهفتساله به نام «عبداللهبنحسن»، برادرزاده اباعبدالله، از بین آنهمه کفتار و شغالِ گرسنه و وحشی، خودش را بهموقع به اباعبدالله (ع) رساند و آن لحظه، جان ارباب را نجات داد. نگذاشت شمشیر، مستقیم به سر ارباب بخورد، دستانش را سپر کرد.
داغانم کرد! آتشم زد.
Samadi
حالا که سالها از آن روزها گذشته، دارم میفهمم که مشکل من همینجا بود که ایشان را با «دل» م پذیرفته بودم و واقعاً دوستش داشتم نه با «اعتقاد عقلی» و «ایمان باطنی»! من فقط فرمانده را «دوست» داشتم، وگرنه جوری نبودم که بتوانم همهٔ تصمیماتش را بپذیرم و بیچونوچرا بگویم چشم!
راحله
رقبای ما بلد بودند و توانسته بودند که مردم را بیتفاوت بار بیاورند. اینقدر بیتفاوت که تا مدتها بعد از عملیات، هیچ «تحلیل» ی دربارهٔ فداکاریها و رشادتهای بچهها و شخص فرمانده نکنند؛ چه برسد به «تجلیل»! حتی بلافاصله بعد از اینکه بفهمند کار تمام شده، روز از نو، روزی از نو! خیلی عادی بروند سراغ بازار و کسبشان و به زندگی سگیِ معمولیشان ادامه بدهند
راحله
فرمانده گفت: «نیازشون رو برطرف کنین؛ چون الان تو شرایط جنگ و جدال باهاشون نیستیم و دلیلی برا ایجاد یا تشدید خصومت نداریم، اما، اون روزی رو میبینم که اگه قرار باشه بجنگیم، اولین کسایی که جلومون صف میکشن، کسایی هستن که پای میز مذاکرات باهامون میشستن و گپوگفت میکردن!»
راحله
«کسی میتواند پیروزی خود را بعد از هر عملیاتی تضمین کند که بتواند زنان و کودکان را در جنگ شهری و دعواهای بینالمللی به شکل صحیح و حسابشده وارد معرکه کرده و بهموقع، از گود خارج کند
راحله
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
قیمت:
۳۶,۹۰۰
تومان