بریدههایی از کتاب محاکمه خوک
۳٫۸
(۲۵)
گاهی کافی است چیزی را با صدای بسیار بلند بگوییم تا مخاطب آن را بپذیرد. برعکس، اقرار به تردیدها، آن هم وقتی آدم دست به آفرینش میزند هرگز برای اوضاع خوب نیست؛ شکافی باز میشود و دیگران دربارهاش قضاوت میکنند.
نسیم رحیمی
سخت بیمارگونه است خواندن امیدهای مدفون یک محکوم.
نسیم رحیمی
بعضی دردها اشک را میخشکاند.
نسیم رحیمی
هر بار که بیدار میشود بسترش را ترک میکند و میرود جایی دیگر. شاید میتوانست نظمی به خودش بدهد اینجا و آنجا کمی استراحت کند امّا ترجیح میدهد راهش را از سر بگیرد. حتماً این خشونتی را که خورند وجودش است دوست دارد؛ این تکراری ابدی است. هرگز صندلیای به او پیشکش نشد؛ خودش هم پی آن نبود. آیا نظری راجع به نشستن دارد؟
javadazadi
گاهی کافی است چیزی را با صدای بسیار بلند بگوییم تا مخاطب آن را بپذیرد. برعکس، اقرار به تردیدها، آن هم وقتی آدم دست به آفرینش میزند هرگز برای اوضاع خوب نیست؛ شکافی باز میشود و دیگران دربارهاش قضاوت میکنند.
کاربر ۹۰۳۲۹۱۹
«چه چیزی را میتوان تحمّل کرد، چه چیزی را میتوان تاب آورد که از خود مرگ قویتر باشد؟»
seyed.a.amini
انزجار نباید میخکوبمان کند! باید به او پاسخ دهیم و بهدست خودمان از بینش ببریم و عقوبتش کنیم. دود جهنم اصلاحپذیر نیست. باید محوش کرد.
seyed.a.amini
برای حظ کردن از حرکتی بزرگ اغلب باید دستها را کثیف کرد.
seyed.a.amini
نمیتواند نوشتههای روی دیوارها را بخواند، این دیوارنوشتههای رکیک، کلمات امیدانگیز، تاریخها و همهٔ روزهای شماره شده. شاید اینطور بهتر است. آثاری که بعد از مرگ نویسندهشان باقی میمانند قربانگاه خاصی برپا میکنند. سخت بیمارگونه است خواندن امیدهای مدفون یک محکوم.
seyed.a.amini
بعضی دردها اشک را میخشکاند.
amir_davari
گاهی کافی است چیزی را با صدای بسیار بلند بگوییم تا مخاطب آن را بپذیرد. برعکس، اقرار به تردیدها، آن هم وقتی آدم دست به آفرینش میزند هرگز برای اوضاع خوب نیست؛ شکافی باز میشود و دیگران دربارهاش قضاوت میکنند.
mary
یک جای زخمْ بیشتر چه تفاوت دارد وقتی کسی زخمش را وقعی نمیگذارد.
mary
من زندگیام را از دست دادم و این هیولا او را از من گرفت. او وحشی و احمق و مخلوق ابلیس است!
من چندین ماه این بچّه را در شکمم حمل کردم. میخواستمش و ساختمش. با درد به دنیا آوردمش، مراقبش بودم، لباسش پوشاندم، هر شب بر بالینش بیدار ماندم. هر روز از سینهام غذایش دادم.
هر کس بچّه دارد بدون شک میداند که یک نوزاد فقط جسمی نیست که غذا میخورد و اشک میریزد. ژرژ خنده، نگاه، دهان، بینی، رانها، عطر و روح کامل خودش را داشت و از من گرفتندش.
حالا چطور میخواهید زندگی کنم، چطور به شوهرم برسم و دخترم را بزرگ کنم؛ بدون دخترم احتمالاً خودم را میکُشتم. ولی چطور انتظار دارید بعد از این زندگی کنم؟
کورش
اگر دست روی دست بگذاریم، دود جهنم همهجا را فرو میپوشاند. دشتهایمان را میآلاید و خانههایمان را در چنبره میگیرد. به فرزندان و زنانمان آسیب میزند. جانمان را ضایع میکند و دنیایی که ما را در برگرفته ویران میشود. وحشتِ سیاه همچون غشایی همهچیز را خواهد پوشاند. اگر همین حالا دست نجنبانیم، گذاشتهایم که تا همیشه پیروز شود. میخواهید دنیا را نابود کنید؟ امان میدهید که خشنترین و مختصرترین توحش، وحشیانهترین توحش، بدون کیفر بماند؟
کُشتن یک کودک! رذالتی بدتر از این سراغ داریم؟
تهدید استعاره نیست، روبهروی شماست، آنجاست، با طنابها بسته شده. بوی گند میدهد. بیشرمانه و بیپشیمانی میکُشد. توضیح نمیدهد چراکه متولّد شده تا ویران کند، تا هر چیز ناب را بسوزاند. انتخاب با شماست.
کورش
اگر دست روی دست بگذاریم، دود جهنم همهجا را فرو میپوشاند. دشتهایمان را میآلاید و خانههایمان را در چنبره میگیرد. به فرزندان و زنانمان آسیب میزند. جانمان را ضایع میکند و دنیایی که ما را در برگرفته ویران میشود. وحشتِ سیاه همچون غشایی همهچیز را خواهد پوشاند. اگر همین حالا دست نجنبانیم، گذاشتهایم که تا همیشه پیروز شود. میخواهید دنیا را نابود کنید؟ امان میدهید که خشنترین و مختصرترین توحش، وحشیانهترین توحش، بدون کیفر بماند؟
کُشتن یک کودک! رذالتی بدتر از این سراغ داریم؟
تهدید استعاره نیست، روبهروی شماست، آنجاست، با طنابها بسته شده. بوی گند میدهد. بیشرمانه و بیپشیمانی میکُشد. توضیح نمیدهد چراکه متولّد شده تا ویران کند، تا هر چیز ناب را بسوزاند. انتخاب با شماست.
کورش
آدمها به یکدیگر تکیه میکنند نه برای اینکه شورش کنند، برای اینکه هلاک شوند، مثل بادِ بادکنکی که خالی میشود. تنهاییها حالا بههممیخورند. اگر انسانها نمیتوانند در پیادهرو یکسانی بدون تنهزدن بههم قدم بزنند، چطور خواهند توانست بی اینکه با هم بجنگند کنار هم زندگی کنند؟
کورش
من پسرم را از دست دادم. نمیدانم چه چیز دیگری میتوانم به این حرف اضافه کنم. من پسرم را از دست دادم چون کُشتندش. تصادف نبود، نه، این حیوان انتخاب کرد که او را بُکشد.
باید با شما صادق باشم، از آن روز یک دقیقه هم نبوده که این فکر به سرم نزند که من هم همین کار را بکنم. کسی را نابود کنم که زندگیام را درهمشکست؛ اینکه او را با دستهای خودم حذف کنم. امّا امروز میخواهم به مردانی، به شما، اعتماد کنم. چون گرچه شما پسرتان را از دست ندادهاید، میدانم که این جنایت برایتان غیرقابل تحمّل است. از شما میخواهم عدالت را برقرار کنید، کاری را که باید انجام دهید، کاری که درست است.
کورش
من زندگیام را از دست دادم و این هیولا او را از من گرفت. او وحشی و احمق و مخلوق ابلیس است!
من چندین ماه این بچّه را در شکمم حمل کردم. میخواستمش و ساختمش. با درد به دنیا آوردمش، مراقبش بودم، لباسش پوشاندم، هر شب بر بالینش بیدار ماندم. هر روز از سینهام غذایش دادم.
هر کس بچّه دارد بدون شک میداند که یک نوزاد فقط جسمی نیست که غذا میخورد و اشک میریزد. ژرژ خنده، نگاه، دهان، بینی، رانها، عطر و روح کامل خودش را داشت و از من گرفتندش.
حالا چطور میخواهید زندگی کنم، چطور به شوهرم برسم و دخترم را بزرگ کنم؛ بدون دخترم احتمالاً خودم را میکُشتم. ولی چطور انتظار دارید بعد از این زندگی کنم؟
کورش
خودخواهی خالقان حقیر، عطوفت نمیشناسد.
کورش
لحظهای به والدینِ این کودک و خواهرش فکر کنید. آنها شایستهٔ حرکتی قاطعانه هستند. رنجِ بیپایانی که آنها را از پا درمیآورد احتمالاً هرگز تسکین نخواهد یافت امّا ما بهعنوان انسان چیزی بهشان بدهکاریم. چه کردند که مستحق این مصیبت باشند؟ آرام و شرافتمندانه زندگیشان را میکردند. مثل من و شما عمر میگذراندند. شر را کنار زده بودند تا زندگی ببخشند. و خُب یک روز، روزی غمانگیز، شر ظاهر شد تا عزیزترین چیزی را که داشتند از آنها جدا کند. از آنجا که نمیتوانیم به گذشته بازگردیم و چون نمیتوانیم زخمهایشان را درمان کنیم، باید انتقامشان را بگیریم.
کورش
حجم
۸۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۸۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۳۴,۰۰۰
۲۳,۸۰۰۳۰%
تومان