بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلارا و خورشید | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب کلارا و خورشید اثر کازوئو ایشی گورو

بریده‌هایی از کتاب کلارا و خورشید

۳٫۵
(۱۰۴)
«آقای کاپالدی اعتقاد داشت چیز بخصوصی درجوزی نیست که نتوان ادامه‌اش داد. به مادر گفت، گشته و گشته و گشته و چیزی پیدا نکرده. ولی من معتقدم که در جای اشتباهی جست‌وجو می‌کرده. چیز خیلی خاصی وجود داشت، ولی درون جوزی نبود. درون کسانی بود که عاشقانه دوستش داشتند.
✿⁠tanin
عضی اوقات انسان‌ها، در لحظات خاصی مثل این، هم‌زمان با شادی اندوه هم روی شونه‌هاشون سنگینی می‌کنه.
غزل
باید خیلی خوب باشه که دلت برای چیزی تنگ نشه. دلت نخواد چیزی رو برگردونی. همیشه نگاهت به گذشته نباشه.
sarvenaz
انسان‌ها اغلب احساس نیاز می‌کردند تا جنبه‌ای از خودشان را برای به نمایش گذاشتن مقابل رهگذران آماده کنند – مثل اینکه در ویترین فروشگاه باشند – و این نمایش لازم نبود وقتی زمانش می‌گذرد خیلی جدی گرفته شود.
Wimpykid
«امید! این لعنتی هیچ‌وقت تنهات نمی‌ذاره.»
محدثه
«پس بذار یه چیز دیگه ازت بپرسم. بذار این رو ازت بپرسم. به قلب انسان اعتقاد داری؟ قاعدتاً منظورم عضو بدن نیست. حالت انتزاعی منظورمه. قلب انسان. فکر می‌کنی همچین چیزی وجود داره؟ یه چیزی که هر کدوم ما رو خاص و منحصربه‌فرد می‌کنه؟ و اگه فرض کنیم همچین چیزی وجود داشته باشه، فکر نمی‌کنی برای اینکه واقعاً جوزی رو یاد بگیری فقط یاد گرفتن رفتارهاش کافی نیست و باید به اون چیزی که درونشه برسی؟ نباید قلبش رو بلد بشی؟»
محدثه
متوجه شدم اگر نتواند هنگام قهوهٔ عجله‌ای مادر کنارش باشد، فارغ از اینکه چه اتفاقاتی در طول روز انتظارش را می‌کشید، خطر این وجود داشت که احساس تنهایی در تمام روزش رخنه کند.
Wimpykid
«ولی کی می‌گه من احساس تنهایی می‌کنم؟ من تنها نیستم.» «شاید همهٔ انسان‌ها تنها هستند. حداقل به صورت بالقوه.»
Sophie
«بذار یه چیزی بهت بگم، کلارا. بچه‌ها همیشه قول می‌دن. میان لب پنجره و همه‌جور قولی می‌دن. قول می‌دن که برمی‌گردن، ازت می‌خوان نذاری کس دیگه‌ای تو رو ببره. همیشه این اتفاق میفته. ولی بیشتر اوقات اون بچه هیچ‌وقت برنمی‌گرده. یا بدتر، برمی‌گرده و اون ای‌اف بیچاره‌ای رو که منتظرش مونده محل نمی‌ذاره و یکی دیگه رو انتخاب می‌کنه. بچه‌ها این مدلی‌ان.
Sophie
انسان‌ها اغلب احساس نیاز می‌کردند تا جنبه‌ای از خودشان را برای به نمایش گذاشتن مقابل رهگذران آماده کنند – مثل اینکه در ویترین فروشگاه باشند – و این نمایش لازم نبود وقتی زمانش می‌گذرد خیلی جدی گرفته شود.
Sophie

حجم

۲۵۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۵۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
۵۳,۲۰۰
۳۰%
تومان