بریدههایی از کتاب نظام حقوق زن در اسلام
۴٫۰
(۱۲۱)
یکی از موضوعاتی که برای من موجب تعجب است این است که بعضی اصرار دارند که تفاوت زن و مرد را در استعدادهای جسمی و روانی، به حساب ناقص بودن زن و کاملتر بودن مرد بگذارند؛ چنین وانمود میکنند که قانون خلقت بنا به مصلحتی زن را ناقص آفریده است.
mahbanoo_14
اینها برای من چندان مایه تعجب نیست. راهی که غرب در مسائل مربوط به امور جنسی و امور خانوادگی پیش گرفته، به نتایجی جز این نتایج نمیرسد؛ اگر به نتایجی غیر اینها برسد تعجب دارد.
آنچه مایه تعجب و تأسف من است این است که مردم ما چرا منطق خود را از دست دادهاند؟! چرا جوانان و تحصیلکردههای امروز ما کمتر قدرت تجزیه و تحلیل قضایا را دارند؟! چرا شخصیت خود را باختهاند؟! چرا
Kargosha
اما افسوس که جهل دردی است سخت بیدرمان.
Kargosha
از نظر این گونه افراد چون عصر عصر فضاست و دیگر نمیتوان هواپیما را گذاشت و الاغ سواری کرد، برق را گذاشت و چراغ نفتی روشن کرد، کارخانههای عظیم ریسندگی را گذاشت و با چرخ دستی نخریسی کرد، ماشینهای غول پیکر چاپ را گذاشت و دستنویسی کرد، همینطور نمیشود در مجالس رقص شرکت نکرد، به «مایو» پارتی و «آشپزخونه» پارتی نرفت، عربده مستانه نکشید، پوکر نزد، مد بالای زانو نپوشید زیرا همه اینها پدیده قرن میباشند و اگر نکنند به عصر الاغ سواری برگشتهاند.
ali
اتفاقا بسیاری از دانشمندان و نویسندگان خارجی، اسلام را از نظر قوانین اجتماعی و مدنی مورد مطالعه قرار دادهاند و قوانین اسلامی را به عنوان یک سلسله قوانین مترقی ستایش کرده و خاصیت زنده و جاوید بودن این دین و قابلیت انطباق قوانین آن را با پیشرفتهای زمان مورد توجه و تمجید قرار دادهاند.
کتابخوان🤓
این مسائل جزء مسائل تجربی و آزمایشی نیست که احتیاج به وسایل و لابراتوار و غیره دارد و این وسایل برای اروپاییان فراهم است و برای دیگران نیست؛ شکافتن اتم نیست که رموز و وسایلش در اختیار افراد محدودی باشد، فلسفه و منطق است، ابزارش مغز و عقل و قوه استدلال است.
اگر فرضا ملتهای دیگر مجبور باشند در فلسفه و منطق مقلّد دیگران باشند و در خود شایستگی تفکر فلسفی احساس نکنند، ما ایرانیان نباید اینچنین فکر کنیم. ما در گذشته شایستگی خود را به حد اعلی در بررسیهای منطقی و فلسفی نشان دادهایم. ما چرا در مسائل فلسفی مقلّد دیگران باشیم؟
عجبا!
اميرعلي
اکنون نیز که ما در ربع سوم قرن بیستم بسر میبریم، ناله متفکران غربی از بهمخوردن نظم خانوادگی و سست شدن پایه ازدواج، از شانه خالی کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج، از منفور شدن مادری، از کاهش علاقه پدر و مادر و بالأخص علاقه مادر نسبت به فرزندان، از ابتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوسهای سطحی به جای عشق، از افزایش دائمالتزاید طلاق، از زیادی سرسامآور فرزندان نامشروع، از نادرالوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین، بیش از پیش به گوش میرسد.
رهگذر
اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایسته برای شوهرانشان ذکر می کند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است. گویی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.
F Sabity
توسعه پیدا میکند و عظیمتر میگردد، متمدن به سوی حقارت میگراید. این طرز تفکر در باره انسان موجب گشته که انسانهای واقعی را همواره در گذشته باید جستجو کرد و دستگاه عظیم تمدن امروز به ساختن هر چیز عالی و دست اول قادر است جز به ساختن انس
کاربر ۳۷۸۸۰۵۰
البته یک مطلب دیگر نیز مسلّم و قطعی است که اگر پدران بدون جهت از موافقت با ازدواج دختران خود امتناع کنند، حق آنها ساقط میشود و دختران در این صورت ـ به اتفاق همه فقهای اسلام ـ در انتخاب شوهر آزادی مطلق دارند.
راجع به اینکه آیا موافقت پدر شرط است یا نه، چنان که گفتیم میان فقها اختلاف است و شاید اکثریت فقها خصوصا فقهای متأخر موافقت پدر را شرط نمیدانند ولی عدهای هم آن را شرط میدانند. قانون مدنی ما از دسته دوم ـ که فتوای آنها مطابق احتیاط است ـ پیروی کرده است.
چون مطلب یک مسأله مسلّم اسلامی نیست، از نظر اسلامی در باره آن بحث نمیکنیم ولی از نظر اجتماعی لازم میدانم در این باره بحث کنم. بعلاوه، نظر شخصی خودم این است که قانون مدنی از این جهت راه صوابی رفته است.
اتنا
اگر بپرسید برنده این بازی دیروز و امروز معلوم شد، پس بازنده کیست؟ متأسفانه باید بگویم آن که هم دیروز و هم امروز بازی را باخته است، آن موجود خوشباور و سادهدلی است که به نام جنس زن معروف است.
axeruaace
نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون ۱۸۸۲ بود. به موجب این قانون، زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بیسابقهای برخوردار میشدند و آن اینکه پولی را که به دست میآوردند حق داشتند که برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی مسیحی را کارخانهداران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانهها بکشانند.
عبدالحبیب
تساوی حقوق یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر؛ برابری حقوق زن و مرد از نظر ارزشهای مادی و معنوی یک چیز است و همانندی و همشکلی و همسانی چیز دیگر. در این نهضت عمدا یا سهوا «تساوی» به جای «تشابه» به کار رفت و «برابری» با «همانندی» یکی شمرده شد، «کیفیت» تحتالشعاع «کمیت» قرار گرفت، «انسان» بودن زن موجب فراموشی «زن» بودن وی گردید.
یا حسین(ع)
مرد در مقابل غریزه از زن ناتوانتر است. این خصوصیت همواره به زن فرصت داده است که دنبال مرد نرود و زود تسلیم او نشود و برعکس، مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او اقدام کند. یکی از آن اقدامات این بوده که برای جلب رضای او و به احترام موافقت او هدیهای نثار او میکرده است.
mahbanoo_14
خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود. برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کند و جواب رد بشنود تا بالأخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند، اما برای زن که میخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.
mahbanoo_14
نهضت اسلامی زن، سفید بود، نه سیاه و نه قرمز و نه کبود و نه بنفش؛ احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد، اساس خانوادهها را متزلزل نکرد، زنان را به شوهرداری و مادری و تربیت فرزندان بدبین نکرد، برای مردان مجرد و شکارچی اجتماع که دنبال شکار مفت میگردند وسیله درست نکرد، زنان را از آغوش پاک شوهران و دختران را از دامن پرمهر پدران و مادران تحویل صاحبان پست اداری و پولداران نداد؛ کاری نکرد که از آن سوی اقیانوسها ناله به آسمان بلند شود که ای وای کانون مقدس خانواده متلاشی شد، اطمینان پدری از میان رفت، با این همه فساد چه کنیم؟ با این همه بچهکشی و سقط جنین چه کنیم؟ با چهل درصد نوزاد زنا چه کنیم؟
mahbanoo_14
عفت، زن را توانا میسازد که با جستجوی بیشتر عاشق خود را یعنی کسی را که افتخار پدری فرزندان او را خواهد داشت برگزیند.
mahbanoo_14
نوع علاقه مرد به زن با نوع علاقه زن به مرد متفاوت است. با اینکه تجاذب طرفینی است اما به عکس اجسام بیجان، جسم کوچکتر جسم بزرگتر را به سوی خود میکشاند
mahbanoo_14
تفاوتهای زن و مرد «تناسب» است نه نقص و کمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشتری میان زن و مرد ـ که قطعا برای زندگی مشترک ساخته شدهاند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است ـ به وجود آورد.
mahbanoo_14
چرا باید یک روز زن را اینقدر پست و زبون و حقیر بخوانند که روز دیگر مجبور شوند برای جبران مافات، همه آن نواقص و نقایص را از روی زن بردارند و روی مرد بگذارند؟ چه لزومی دارد که تفاوتهای زن و مرد را به حساب ناقص بودن یکی و کاملتر بودن دیگری بگذاریم که مجبور شویم گاهی طرف مرد را بگیریم و گاهی طرف زن را؟
mahbanoo_14
حجم
۲۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۶
تعداد صفحهها
۳۵۳ صفحه
حجم
۲۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۶
تعداد صفحهها
۳۵۳ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۳,۶۰۰۶۰%
تومان