بریدههایی از کتاب نظام حقوق زن در اسلام
۴٫۰
(۱۲۱)
هنگامی که از اختلافات فطری و طبیعی زن و مرد سخن میرود، گروهی آن را به عنوان نقص زن و کمال مرد و بالأخره چیزی که موجب یک سلسله برخورداریها برای مرد و یک سلسله محرومیتها برای زن است تلقی میکنند، غافل از اینکه نقص و کمال مطرح نیست؛ دستگاه آفرینش نخواسته یکی را کامل و دیگری را ناقص، یکی را برخوردار و دیگری را محروم و مغبون بیافریند.
این گروه پس از این تلقی منطقی و حکیمانه! میگویند بسیار خوب، حالا که در طبیعت چنین ظلمی بر زن شده و ضعیف و ناقص آفریده شده، آیا ما هم باید مزید بر علت شویم و ظلمی بر ظلم بیفزاییم؟ آیا اگر وضع طبیعی زن را به فراموشی بسپاریم انسانیتر عمل نکردهایم؟
رهگذر
حقیقت این است که هیچ جبری وجود ندارد. بدبختیهای قدیم غالبا معلول این جهت بود که انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختیهای جدید از آن است که عمدا یا سهوا زن بودن زن و موقع طبیعی و فطریاش، رسالتش، مدارش، تقاضاهای غریزیاش، استعدادهای ویژهاش به فراموشی سپرده شده است.
رهگذر
آیا زن محکوم است به یکی از این دو سختی و جبرا باید یکی را انتخاب کند؟ یا هیچ مانعی ندارد که هم بدبختیهای قدیم خود را طرد کند و هم بدبختیهای جدید را؟
رهگذر
ویل دورانت در فصل نهم از کتاب لذات فلسفه پس از نقل برخی نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن از ارسطو و نیچه و شوپنهاور و برخی کتب مقدس یهود و اشاره به اینکه در انقلاب فرانسه با آنکه سخن از آزادی زن هم بود اما عملاً هیچ تغییری رخ نداد، میگوید: «تا حدود سال ۱۹۰۰ زن به سختی دارای حقی بود که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد». آنگاه در باره علل تغییر وضع زن در قرن بیستم بحث میکند، میگوید: «آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است»
رهگذر
نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون ۱۸۸۲ بود. به موجب این قانون، زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بیسابقهای برخوردار میشدند و آن اینکه پولی را که به دست میآوردند حق داشتند که برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی مسیحی را کارخانهداران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانهها بکشانند. از آن سال تا به امسال سودجویی مقاومتناپذیری، آنان را از بندگی و جان کندن در خانه رهانیده، گرفتار جانکندن در مغازه و کارخانه کرده است ...
رهگذر
در این نهضت عمدا یا سهوا «تساوی» به جای «تشابه» به کار رفت و «برابری» با «همانندی» یکی شمرده شد، «کیفیت» تحتالشعاع «کمیت» قرار گرفت، «انسان» بودن زن موجب فراموشی «زن» بودن وی گردید.
رهگذر
در همه نهضتهای اجتماعی غرب از قرن هفدهم تا قرن حاضر، محور اصلی دو چیز بود: «آزادی» و «تساوی»، و نظر به اینکه نهضت حقوق زن در غرب دنباله سایر نهضتها بود و بعلاوه تاریخ حقوق زن در اروپا از نظر آزادیها و برابریها فوقالعاده مرارتبار بود، در این مورد نیز جز در باره «آزادی» و «تساوی» سخن نرفت.
رهگذر
جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خو نمیگیرد، و جاهل هر پدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان، به نام تجدد و ترقی موجه میشمارد. جامد هر تازهای را فساد و انحراف میخواند و جاهل همه را یکجا به حساب تمدن و توسعه علم و دانش میگذارد.
zahra:)
زن و مرد دو ستارهاند در دو مدار مختلف؛ هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت نماید «لاَ الشَّمْسُ ینْبَغی لَها اَنْ تُدْرِک الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کلٌّ فی فَلَک یسْبَحونَ». شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری این است که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند. آزادی و برابری آنگاه سود میبخشد که هیچکدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتی آفریده است قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر.
zahra:)
از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است. اما ...
اما اسلام یک چیز دیگر گفته است؛ گفته شخصیت باختن حرام است، مرعوب دیگران شدن حرام است، تقلید کورکورانه کردن حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است، طفیلیگری حرام است، افسون شدن در مقابل بیگانه (مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون میشود) حرام است، الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است، انحرافات و بدبختیهای آنها را به نام «پدیده قرن» جذب کردن حرام است، اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسما و روحا و ظاهرا و باطنا فرنگی بشود حرام است، چهار صباح به پاریس رفتن و مخرج «را» را به مخرج «غین» تبدیل کردن و به جای «رفتم» «غفتم» گفتن حرام است.
zahra:)
«اسلام تا آنجا که در برابر کمونیسم بایستد و جلو آن را بگیرد، باید بماند اما آنجا که با منافع غرب تماس دارد باید برود». مقررات عبادی اسلام از نظر مردم مغربزمین باید باقی باشد تا در مواقع لزوم بتوان مردم را علیه کمونیسم به عنوان یک سیستم الحادی و ضد خدا به حرکت آورد. اما مقررات اجتماعی اسلامی که فلسفه زندگی مردم مسلمان به شمار میرود و مسلمانان با داشتن آنها در مقابل مردم مغربزمین احساس استقلال و شخصیت میکنند و مانع هضم شدن آنها در هاضمه حریص مغربزمین است، باید از میان برود.
zahra:)
چهارده قرن است که قرآن اصل «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعْضٍ» را از اعتبار انداخته است و اعلام داشته است که مقررات اسلام تفکیکناپذیر است.
zahra:)
یکی از تفاوتهای روحیه شرقی و غربی در این است که شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب به حقوق، شرق شیفته اخلاق است و غرب شیفته حقوق؛ شرقی به حکم طبیعت شرقی خودش انسانیت خود را در این میشناسد که عاطفه بورزد، گذشت کند، همنوعان خود را دوست بدارد، جوانمردی به خرج دهد اما غربی انسانیت خود را در این میبیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پا بگذارد.
FtR
خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود. برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کند و جواب رد بشنود تا بالأخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند، اما برای زن که میخواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.
سورینام
ثانیا معنی عبارت بالا این است: «هرگاه بدانم شخص زنداری متعه کرده است، او را سنگسار میکنم». من نمیدانم چرا آقای مهدوی کلمه «محصن» را که به معنی مرد زندار است «نااهل» ترجمه کردهاند.
علیهذا مقصود روایت این است که افراد زندار حق ندارند نکاح منقطع کنند. و اگر مقصود این بود که هیچ کس حق ندارد متعه بگیرد، قید «و هو محصن» لغو بود.
axeruaace
من از شما میپرسم: اینکه اروپاییان وجود یک عده از زنان بدکار را در محل معین از هر شهری تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضروری میدانند برای چیست؟ آیا جز این است که وجود مردان مجردی را که قادر به ازدواج دائم نیستند خطر بزرگی برای خانوادهها به حساب میآورند؟
axeruaace
عجبا! این جاهلان متمدننما گمان میکنند زمان «معصوم» است. مگر تغییرات زمان جز به دست بشر به دست کس دیگر ساخته میشود؟ از کی و از چه تاریخی بشر عصمت از خطا پیدا کرده است، تا تغییرات زمان از خطا و اشتباه معصوم بماند؟
hakim
اسلام در مقررات خود به یک سلسله عبادات و اذکار و اوراد و یک رشته اندرزهای اخلاقی اکتفا نکرده است؛ همان طوری که روابط بندگان با خدا را بیان کرده است، خطوط اصلی روابط انسانها وحقوق و وظایف افراد را نسبت به یکدیگر نیز در شکلهای گوناگون بیان کرده است.
روشنا شالچی
در میان مردم ما غالب پدران هنوز مانند دوران جاهلیت، خود را اختیاردار مطلق میدانند و اظهار نظر دختر را در امر انتخاب همسر و شریک زندگی و پدر فرزندان آیندهاش بیحیایی و خارج از نزاکت میدانند و به رشد فکری دختر ـ که لزوم آن از مسلّمات اسلام است ـ توجهی نمیکنند.
روشنا شالچی
کارنامه نهضت اسلامی زن را منتشر خواهیم کرد. آن وقت زن ایرانی خواهد دید میتواند نهضتی بپا کند که هم نو و دنیاپسند و منطقی باشد و هم از فلسفه مستقل چهارده قرنی خودش سرچشمه گرفته باشد، بدون اینکه دست دریوزگی به طرف دنیای غرب دراز کرده باشد.
روشنا شالچی
حجم
۲۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۶
تعداد صفحهها
۳۵۳ صفحه
حجم
۲۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۶
تعداد صفحهها
۳۵۳ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۳,۶۰۰۶۰%
تومان