بریدههایی از کتاب دختر خاموش
۳٫۳
(۲۴)
ایوون، یکبار گفته بود که تنها کسی که بیشترین لذت را از گشتوگذار در جنگل میبرد و بیشترین تفریح را میکند، خودِ تورکل است و کاملاً نیز حق با او بود، اما تورکل هنوز هم خوشحال بود که توانسته بود کاری کند تا دخترانش نیز اینگونه بچگی کنند. امروزه بچهها از ترس اینکه مبادا آسیبی ببینند، نمیتوانند و اجازه ندارند هر جایی بروند. همهچیز برایشان باید در امنیت کامل باشد و همیشه باید کنترل شوند.
zohreh
همیشه در جنگل هم کارهای زیادی میشود انجام داد و هم چیزهای زیادی یاد گرفت. رشتهای لذتهای ساده، اما او متوجه شده بود که این روزها اغلب خیلی کمتر و کمتر این لذتها را احساس میکند.
zohreh
«با تکرار کردن چیزی، نمیتونی اونو به واقعیت نزدیک کنی.»
zohreh
بهعنوان قانونی کلی، مردم واقعاً دوست ندارند حقیقت رو بشنوند.
zohreh
«شما برای کارکردن در اینجا مجبورید بیخیال اخلاقیات بشید، مگه نه؟ این بخشی از توصیف این شغله؟»
zohreh
آنان در سکوت بههم نگاهی کردند: یکی میخواست بهسرعت و تا آنجا که میتوانست فرار کند و برود و دیگری میخواست بماند و دنیایی حرف برای گفتن داشت. شکی نبود که چه کسی برنده میشد.
zohreh
فقط پول شده بود راهحل. هر چیزی خریدنی بود، شما چیزی را بهدست میآورید که بهایش را پرداخته باشید
zohreh
او مزهٔ زندگی را که باید میکرد، چشیده بود.
zohreh
خیلی خوب میتوانست احساسهای مختلف را از هم تفکیک کند؛ او سالهای زیادی را با این احساسها زندگی کرده بود.
zohreh
خیلیها هستند که با از دست دادن یک نفر، فلج میشوند، اما سباستین جزو آنان نبود. او آدمی قوی و قادر بود خیلی زود این غم ازدستدادن را فراموش کند و برای انجام دادن آن نیز مهارت کافی داشت.
zohreh
نیکول مجددأ دوپاره شده بود.
دو آدم متفاوت شده بود.
یکی آن بیرون و دیگری در دنیای درون.
آن بیرون او کاملاً بدون هیچ حرکتی نشسته بود.
zohreh
حس امنیت، به آرامی اما به طور قطع، گسترده میشد.
zohreh
در بیرون، اوهیچ راهی برای محافظت از درون نداشت.
zohreh
در درون، او دوباره کوچک وکوچکترشد و دیوارهایی که دورِ خود ساخته بود، به او نزدیک و حتی ضخیمتر شد.
zohreh
سباستین بازیهای زیادی کرده بود، برای مدت طولانی با دروغهای کامل و نصفه نیمهٔ زیادی زندگی کرده بود، بهطوریکه آن دروغها از او چیزی ساخته بودند که اکنون بود. نه چیز دیگر.
zohreh
«و تو پیش از مبارزهٔ انتخاباتی، وعده پول وشغل به مردم داده بودی.»
zohreh
«و الانم دوباره وقت انتخابات رسیده. زمان عمل به وعدههای داده شده.»
zohreh
آدمهایی که خود خیلی رنجیده و آزار زیادی دیده بیشتر احتمال دارد که اشتباه کنند.
zohreh
فصل بهار همینطور بود، همه را گول میزد؛ همه فراموش میکردند که به محض اینکه خورشید برود، هوا چقدر سرد میشود.
zohreh
نگرانی از چهرهٔ هانا کاملاً نمایان بود. او، هنگامیکه دخترکش را در آغوش داشت، مجبور بود ترسش را مخفی کند، اما اکنون نیازی به شجاع بودن نداشت.
zohreh
حجم
۴۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۸۶ صفحه
حجم
۴۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۸۶ صفحه
قیمت:
۷۲,۰۰۰
تومان