بریده‌هایی از کتاب اعترافات یک تبلیغاتچی

مدیران موفق معمولاًقصاب‌های سنگدلی هستند.

من هم فقیر بودم و هم ثروتمند؛ اما صادقانه می‌گویم ثروتمند بودن خیلی دل‌چسب‌تر است.

- بین تیتر و متن آگهی کمی فاصله ایجاد کنید. - کلمه اول پاراگراف اول متن را با خط درشت بنویسید. این کار ۱۳ درصد خواندن متنتان را بیشتر می‌کند. - اولین پاراگرافتان را جذاب و کوتاه بنویسید. سایر پاراگراف‌ها هم تا حد امکان کوتاه باشد. - مراقب باشید اندازه حروف ریز نباشد. - برای ایجاد تنوع در بین متن از تایپ حروف درشت و ایتالیک استفاده کنید. - به‌هیچ‌وجه تیتر اصلی را بالای عکس چاپ نکنید. این کار ۱۹ درصد مخاطبان شمارا کم می‌کند.

به‌هیچ‌وجه تبلیغ محصولاتی که در سالیان گذشته افت فروش داشته‌اند را قبول نمی‌کنم چون یا خود محصول نامرغوب است و یا مدیریت ضعیفی دارد و این دو باعث لطمه به شرکت من می‌شوند.

. بلندپرواز باشید، اما اجازه ندهید اطرافیانتان آن را بفهمند چون تحریک می‌شوند و در مقابلتان می‌ایستند.

بین تولیدکننده و شرکت تبلیغاتی‌اش باید رابطه‌ای صمیمانه وجود داشته باشد، در غیر این صورت نمی‌توان با آن‌ها کارکرد. ۷. از مشتریانی که فقط در زمان افت فروششان به یاد تبلیغات می‌افتند بپرهیزید چون بعدازآن که فروششان بالا رفت مجدداً شما را رها می‌کند و به دنبال فتح قله‌های بیشتر نیستند. ۸. هرگز حاضر نیستم محصولی را تبلیغ کنم که تازه از آزمایشگاه بیرون آمده و در سطح جامعه امتحانش را پس نداده است. ۹. اگر می‌خواهید سودی که کسب می‌کنید با زحمتی که می‌کشید متناسب باشد هیچ‌وقت سراغ اتحادیه‌ها نروید، چون تعداد محصولاتی که باید تحت پوشش قرار بگیرند بسیار زیاد است و سرمایه‌ای که به تبلیغ اختصاص می‌دهند بسیار ناچیز و گذشته از این باید به تک‌تک مدیران کارخانه این محصولات پاسخگو باشید.

اگر به مشتری خدمت ویژه‌ای ارائه کنید که در جای دیگری ارائه نمی‌دهند باعث می‌شود که هرگز تو را رها نکند.

در تبلیغاتتان حرفی را بزنید که بتوانید از آن دفاع کنید: همان‌طور که شما به همسر خود دروغ نمی‌گوید نباید به همسر دیگران دروغ بگویید. این انتظاری است که خود شما هم از بقیه دارید. تبلیغات صادقانه فروش یک محصول خوب را چند برابر می‌کند. پس اگر محصولی خوب نبود تبلیغات آن را بر عهده نگیرید.

به‌هیچ‌وجه تبلیغ محصولاتی که در سالیان گذشته افت فروش داشته‌اند را قبول نمی‌کنم چون یا خود محصول نامرغوب است و یا مدیریت ضعیفی دارد و این دو باعث لطمه به شرکت من می‌شوند. ۴. برای کار خودمان باید حدومرز درستی مشخص کنیم؛ یعنی باید بین ارائه خدمات و سودی که عاید ما می‌شود تناسب ایجاد کنیم که به هیچ‌کدام از طرفین لطمه نخورد. ۵. یادتان باشد کار کردن برای شرکت‌های بزرگ فرصت بزرگی محسوب نمی‌شود. افزایش فروش و بهبود عملکرد شرکت‌های ناشناخته سریع‌تر شمارا بر سر زبان‌ها می‌اندازد. ۶. بین تولیدکننده و شرکت تبلیغاتی‌اش باید رابطه‌ای صمیمانه وجود داشته باشد، در غیر این صورت نمی‌توان با آن‌ها کارکرد.

سومین کارم این بود که باکسانی که به خاطر نوع کارشان با تبلیغات گران بزرگ، محققان، مسئولان روابط عمومی، مدیران فنی و بازاریابان در ارتباط بودند طرح دوستی ریختم. چهارمین کارم این بود که به‌طور مداوم برای ۶۰۰ نفر از کسانی که در حوزه‌های مختلف کار می‌کردند گزارش عملکرد شرکتم را می‌فرستادم. این کارم باعث شد که همه آن‌ها در جریان موفقیت‌های من قرار بگیرند و علاقه‌مند شوند که با ما کار کنند.